سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا
علاء دین که سپهریست از سنا و علا
خلاصهٔ همه اولاد خاندان نظام
خلاصهٔ به حقیقت خلاصهٔ به سزا
نظام داد مقامات ملک را به سخن
چنانکه کار مقیمان خاک را به سخا
خدایگان وزیران که در مراتب قدر
برش سپهر بود چون بر سپهر سها
شکسته طاعت او قامت صبی و مسن
ببسته قدرت او گردن صباح و مسا
سخن ز سر قدر برکشد به جذب ضمیر
درو نه رنگ صواب آمده نه بوی خطا
ز باد صولت او خاک خواهد استعفا
ز تف هیبت او آب گیرد استسقا
نهد رضا و خلافش اساس کون و فساد
دهد عتاب و نوازش نشان خوف و رجا
اگر نه واسطهٔ عقد عالم او بودی
چه بود فایده در عقد آدم و حوا
زه ای رکاب ثبات ترا درنگ زمین
زه ای عنان سخای ترا شتاب صبا
به درگه تو فلک را گذر به پای ادب
به جانب تو قضا را نظر به عین رضا
به زیر سایهٔ عدل تو فتنها پنهان
به پیش دیدهٔ وهم تو رازها پیدا
نواهی تو ببندد همی گذار قدر
اوامر تو بتابد همی عنان قضا
تو اصل دادن و دادی چو حرف اصل کلام
تو اصل دانش و دینی چو صوت اصل صدا
ز رشک طبع تو دارد مزاج دریا تب
گمان مبر که ز موج است لرزه بر دریا
صدف که دم نزند دانی از چه خاصیت است
ز شرم نطق تو وز رشک لؤلؤی لالا
ز نور رای تو روشن شده است رای سپهر
وگرنه کی رودی آفتاب جز به عصا
تو آن کسی که ز باران فتح باب کفت
مزاج سنگ شود مستعد نشو و نما
تویی که گر سخطت ابر ژاله بار شود
اجل برون نتواند شدن ز موج فنا
به صد قران بنزاید یکی نتیجه چو تو
ز امتزاج چهار امهات و هفت آبا
به سعد و نحس فلک زان رضا دهند که او
به خدمت تو کمر بسته دارد از جوزا
تبارکالله از آن آبسیر آتشفعل
که با رکاب تو خاکست و با عنانت هوا
به شکل آب رود چون فرو شود به نشیب
به سیر باد رود چون برآید از بالا
زمردین سمش اندر وغا به قوت جذب
ز دیده مهرهٔ افعی برون کشد ز قفا
مگر به سایهٔ او برنشاندش تقدیر
وگرنه کی به غبارش رسد سوار ذکا
به دخل و خرج عیاری که نعلش انگیزد
کند ز صحرا کوه و کند ز که صحرا
زمانه سیری کامروزش ار برانگیزی
به عالمی بردت کاندرو بود فردا
بزرگوارا من بنده گرچه مدتهاست
که بازماندم از اقبال خدمت تو جدا
جدا نبود زمانی زبان من ز ثنات
چه باخواص و عوام و چه در خلا و ملا
به نعت هرکه سخن راندهام فزون آمد
همم مدیح ز اندازه هم طمع ز عطا
مگر به مدح تو کز غایت کمال و بهات
چنانک خواست دلم خاطرم نکرد وفا
سخن ببست مرا اندرین قصیده ز عجز
همی چه گویم بس نیست این قصیده گوا
اگر به مدح و ثنا هرکسی ستوده شود
تو آن کسی که ستوده به تست مدح و ثنا
به ناسزا چه برم بیش ازین مدایح خویش
سزای مدح تویی وتراست مدح سزا
به شبه و شکل تو گر دیگران برون آیند
زمانه نیک شناسد زمرد از مینا
خدای داند کز خجلت تو با دل ریش
که تا به مقطع شعر آمدستم از مبدا
همی چه گفتم گفتم که زیره و کرمان
همی چه گفتم گفتم که بصره و خرما
همیشه تا که بود در بقای عالم کون
امید عاقبت اندر حساب بیم و بلا
حساب عمر تو در عافیت چنان بادا
که چون ابد ز کمیت برون شود احصا
به هرچه گویی قول تو بر زمانه روان
به هرچه خواهی حکم تو بر ستاره روا
بر استقامت حال تو بر بسیط زمین
بر آسمان کف کف الخضیب کرده دعا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مدح شخصیت و مقام والای علاءالدین میپردازد و او را به عنوان یک فرد برجسته و با عظمت توصیف میکند. شاعر او را به عنوان خلاصهای از خاندان نظام و نماد قدرت و سخاوت میداند و میگوید که وجود او موجب ثبات و نظم در امور جهان است. او به قوت و تلاشهای علاءالدین در سنگینی بار مسئولیتها و درگیریهای زندگی اشاره میکند و میگوید که همهی تلاشها و صفات هنری او نشانهای از ارزشمند بودن اوست. در نهایت، شاعر ابراز میدارد که علیرغم دوری از خدمت علاءالدین، زبانش هیچگاه از ستایش او خاموش نبوده و همیشه در پی مدح و ثنای او بوده است.
هوش مصنوعی: آسمان بلندی و کوه استواری و دریای سخاوت، علاء الدین است که همانند آسمانی روشن با نور و بلندیهای بزرگ میدرخشد.
هوش مصنوعی: تمام فرزندان خاندان نظام، در نهایت به معنای عمیق و شایستهای از خودشان میرسند.
هوش مصنوعی: خداوند برای هر چیز قانونی و نظامی مشخص قرار داده است، همانطور که برای زندگی مردم روی زمین، generosity و بخشش اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: خدایگانی که وزیران هستند، در جایگاه خود مانند ستاره سها در آسمان میدرخشند و از مقام و ارزش زیادی برخوردارند.
هوش مصنوعی: محبت و اطاعت از او باعث شده است که حتی جوانان و پیران تحت تاثیر او قرار بگیرند و قدرت او باعث شده تا بهترین روزها و شبها تحت کنترل او باشند.
هوش مصنوعی: اگر سخن از عمق معرفت و ارزش بالای خود بگوید، در دل شنونده جذبی ایجاد میکند. در اینجا نه نشانی از درست بودن وجود دارد و نه بویی از اشتباه.
هوش مصنوعی: از باد قدرت او، خاک به دنبال کنارهگیری است و از شدت تاثیری که بر جا میگذارد، آب برای نوشیدن طلب میکند.
هوش مصنوعی: هر چه که در دنیا اتفاق میافتد، یا رضایت خداوند است و یا مخالف خواست او. این دو حالت میتواند باعث ایجاد محبت و تنبیه شود و همزمان ترس و امید را در دل انسان به وجود آورد.
هوش مصنوعی: اگر نبود آن کسی که عالم به مسائل و شرایط عقد است، عقد آدم و حوا چه فایدهای داشت؟
هوش مصنوعی: ای رکاب ثبات تو، زمین را به آرامی در دست دار، و ای افسار سخاوت تو، باد صبا را به شتاب در آور.
هوش مصنوعی: در درگاه تو، آسمان را با فروتنی میسپرند و به سوی تو، سرنوشت را با چشم رضا مینگرند.
هوش مصنوعی: در زیر سایهٔ انصاف تو، کسانی که در فتنهها هستند، پنهان میشوند و رازهایشان بهراحتی در برابر تخیلات تو نمایان میشود.
هوش مصنوعی: فرمانهای تو میتواند سرنوشت را متوقف کند و تاثیرات اراده تو بر قضا و تقدیر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: تو هستی بخش اصل وجود و حقیقت، همانطور که کلام اصلی تو، جوهر دانش و دین تو نیز مانند صدای واقعی و اصلی است.
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و طبع تو، دریا هم دچار تب و تلاطم است. این فکر را نکن که این لرزشها به خاطر امواج دریا است.
هوش مصنوعی: صدف زمانی که سخن نمیگوید، آیا میدانی که این به چه دلیل است؟ این نشان از شرم و حیا از نطق تو و حسادت به زیبایی لؤلؤی سفید دارد.
هوش مصنوعی: از نور عقل و اندیشهات، روشنایی آسمان بهدست آمده است، وگرنه چطور ممکن است تابش آفتاب بدون وجود راهنما و هدایتگر باشد؟
هوش مصنوعی: تو آن شخصی هستی که به طور طبیعی تحت تأثیر دگرگونیها قرار نمیگیری و در برابر حوادث سخت و چالشها مقاومت میکنی.
هوش مصنوعی: تو هستی که اگر خشم تو ببارد، حیات مانند ابر بارانزا گسسته خواهد شد و هیچچیز نمیتواند از امواج فنا و نابودی فرار کند.
هوش مصنوعی: به صد سکه طلا هم نمیتوان مانند تو نتیجهای به دست آورد، چرا که تو fruto حاصل از ترکیب چهار مادر و هفت اجداد هستی.
هوش مصنوعی: سخن از تقدیر و سرنوشت است که با خوشبختی و بدبختی به تو پاسخ میدهد، زیرا او با اراده و تلاش آماده خدمت به توست.
هوش مصنوعی: خداوند را سپاس که آن آبی که خاصیتهای آتشین دارد، به خاطر تو خاک را به چرخه حیات کشانده و هوا را زنده میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که آب رودخانه به قسمتهای پایینتر میرسد، به آرامی و با نرمی حرکت میکند. اما زمانی که از دما و فشار بالا جدا میشود، به سرعت بالا میآید و به سمت بالا حرکت میکند.
هوش مصنوعی: اسب زمردی رنگش در میدان جنگ به قدری قوی و پرتوان است که میتواند با نیروی خود، مهرهٔ افعی را از پشتش بیرون بکشد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است سرنوشت او را به سایهٔ کسی برساند وگرنه چگونه ممکن است سوار هوشمندی به او برسد؟
هوش مصنوعی: شخصی که در کار خویش مهارت دارد و به خوبی مدیریت میکند، میتواند از مشکلات و چالشها عبور کند و از هر شرایطی بهرهبرداری کند؛ حتی اگر شرایط سخت و دشواری پیش رو باشد.
هوش مصنوعی: اگر امروز روزگار خوشی به تو بدهد و شاد کنی، میتوانی دنیای جدیدی بسازی که فردا برایت بهتر باشد.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، من اگرچه مدتی است که از تو دور ماندهام و توفیق خدمت به تو را ندارم، هنوز هم بنده و زیر دستان توام.
هوش مصنوعی: زبان من همیشه به ستایش مشغول بوده، چه در جمع خواص و عامه مردم و چه در سکوت و تنهایی.
هوش مصنوعی: هر وقت به توصیف کسی سخن گفتهام، تمجید و ستایش من از آنچه لایق بوده، بیشتر شده و همواره از بخششهای او به خودم امید داشتهام.
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر وصف زیباییها و کمالاتت سخن میگویم و دل من که به شدت خواهان توست، هیچ وفایی به من نکرده است.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس ناتوانی و کمبود کلمات خود در بیان احساسات و افکارش اشاره میکند. او میگوید که در این شعر به قدری غرق در اندیشهها و احساساتش است که نمیداند چگونه باید صحبت کند و بیانش کافی نیست. این شعر نشاندهنده تردید و دشواری در انتقال معنا و ارتباط با دیگران است.
هوش مصنوعی: اگر کسی در ستایش و تمجید دیگران قرار گیرد، تو باید بدانی که آن ستایش در حقیقت به خود تو بازمیگردد و تو همان کسی هستی که مورد ستایش واقع میشوی.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که سخن گفتن درباره خوبیها و ارزشهای تو از توصیفهای بدی که به دیگران نسبت میدهم، بسیار بهتر است. به عبارت دیگر، تمجید و ستایش از تو لایقتر است و چیزی جز تحسین تو نمیتواند جوابگوی شایستگیهایت باشد.
هوش مصنوعی: اگر دیگران در ظاهر و شکل تو به چشم بیایند، زمانه به خوبی درمییابد که زمرد، ارزش و زیبایی بیشتری نسبت به مینا دارد.
هوش مصنوعی: خدا میداند که به خاطر شرم تو، دل من جریحهدار شده است و تا زمانی که به اینجا در شعر رسیدم، از اصل و آغاز کار احساس ناراحتی و خجالت میکنم.
هوش مصنوعی: من از چیزهایی که گفتهام، همواره یادآوری کردهام که زیره و کرمان چه ارتباطی با هم دارند، و همچنین بصره و خرما نیز به همین ترتیب.
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که عالم هستی برقرار باشد، باید به امید روزهای خوب و پایان خوش در میان نگرانیها و مشکلات زندگی فکر کرد.
هوش مصنوعی: عمر تو در آرامش و سلامتی باید به گونهای باشد که وقتی به پایان میرسد، فراتر از تعداد سالها و کمّیت زندگیات باشد و نتوان آن را به راحتی شمرد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بگویی، سخنت در زمان پیوسته خواهد بود و هر تصمیمی که بگیری، بر سرنوشت و فلک مینشیند.
هوش مصنوعی: حال تو بر زمین و آسمان مستحکم و پایدار شده و دعای تو مانند آب روان در همه جا جاری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
[...]
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا
چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم
که نیست یک شب جان مرا امید بقا
چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم
[...]
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما
چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.