بتیکه قامت او سرو را بماند راست
خمیده زلف گرهگیر او چو قامت ماست
ز روی او برِ صورتگر از خیال و نشان
خیال حور بهشت و نشان ماه سماست
نماز شام که رفت آفتاب سوی نشیب
بر من آمد ماهی که ناروَن بالاست
درآمد از سرکوی و در سرای بزد
سرای وکوی به رویش چو آفتاب آراست
به گرد چهرهٔ او در دو زلف او گفتی
کهگرد لاله دو چنبر ز عنبرساراست
همی فشاند سر زلف بر دو عارض خویش
بر آفتاب تو گفتی همی زره پیداست
چو زلف و روش بدیدم مرا یقین شد باز
که زیر دامن هاروت زُهرهٔ زهراست
چو عزم رفتن من دید و زاد راه سفر
فرو نشست توگویی قیامتی برخاست
ز روی و موی چو گلنار و چون بنفشه نمود
فزود گونهٔ گلنار و از بنفشه بکاست
به گونهٔ رخ او بر سرشک او گفتی
که بر عقیق پراکنده لؤلؤ لالاست
به مهرگفت بهسوی سفر همی چه روی
که در سفر خطر صعب و کارهای خطاست
گمان برم که جفا بر حَضَر گزیدستی
که اختیار سفر بر حضر نشان جفا است
عِنان بتاب و متاب این دلم به آتش غم
که بر دلم ز غبار تو صدهزار عَناست
نهگر ز وصل من و شهر خویش سیر شدی
پس این شتافتن و زود رفتن تو چراست
وگر به صحبت یکساله کردهای بیعت
همیکجا شوی اکنون و بیعت توکجاست
جواب دادم کاندر سفر خطر باشد
ولیکن این سفری کش نتیجه نور و نواست
ضرورت است مرا رفتن از حضر به سفر
ضرورت سفر دوستان نشان وفاست
به راه عِزّ و شرف پویم از ره عزلت
که عِزّ و عُزلت هر دو بهم نپاید راست
بود سفر به سعادت مرا چو بار دگر
ز روزگار امید و زکردگار قضاست
مگر همی نشناسی که در زیادت و جاه
پناه من به خداوند سیدالرؤساست
معین مملکت شهریار نیک اختر
که فرّ دولت نیکاختران بدو پیداست
ابوالمحاسن کاحسان بزرگ نام بدوست
مُحَمّد آنکه محامِد بدو تمام بهاست
بزرگواری کاندر کمال قدرت خویش
نه ایزدست و چو ایزد بزرگ و بیهمتاست
هوا خلاف زمین آمد و عجب دارم
که حکم او چو زمیناست و طبع او چو هواست
چو بگذری ز خدای و خدایگان جهان
یقین شناس که بر هرکه هست کامرواست
ستارهٔ کَرَم است و نتیجهٔ خردست
نشانهٔ هنرست و یگانهٔ دنیاست
ز بخت خویشتن و شاه عالم است بزرگ
چو شاه عالم و چون بخت خویشتن بُرناست
حمایلِ سپرش بند چنبر فلک است
کواکبِ کمرش عِقد گردن جَوزاست
بلند بختا، نیک اخترا، خداوندا
در تو قبلهٔ آلاء و کعبهٔ نَعماست
بزرگ حضرت و درگاه تو بزرگان را
شریف چون حَجَرالاسوَد و مِنا و صَفاست
اگر لقا و دل اقبال و بخت را سبب است
لقا خجسته تو داریّ و دلگشادهتر است
وجودِ علوی و سِفلی در آنگشاده دَرَست
مراد کلّی و جزئی در آن خجسته لقاست
ز مهتران وکریمان که ما شنیدستیم
کرم تورا سزد و مهتری تورا زیباست
ز دولت تو من این معجزات دیدستم
که هر یکی عَلَم نسل آدم و حوّاست
به نزد مردم عاقل مراد عقل تویی
ز هر چه گردون تأثیر کرد و ایزد خواست
شکفته شد بهر آنجا که همت تو رسید
به عقل و طبع مگر همت تو باد صباست
از آنکه جود به از تو جواد نشناسد
تورا به جود و به تو جود را همیشه رضاست
تورا ز نعمت عُقبی همی مدد باید
که هر چه هست به دنیا تو را مراد عطاست
چو شب نمایدکِلک تو بر صحیفهٔ روز
اگر ستاره فشاند به تو سپهر، سزاست
زکلک تو به جهان در بدیعتر چه بود
که اَبکَم سخن آرای و اَکمه بیناست
چو دربنان تو پیدا شود گمان که مگر
کلید جنّت فردوس در ید بیضاست
توییکه مرتبهٔ تو بهکبریای شهی است
مخالفان تو را مرتبه به کبر و ریاست
به نصرت و ظفر اندر تویی چو اسکندر
اگر چه خصم تو درگیر و دار چون داراست
نَعَم ز جود تو عزّ ولیّ و ذلّ عدوست
بلی ز لفظ تو نفی ملال و دفع بلاست
نعیم جود تو در سر چو روح نفسانی است
خیال مهر تو در دل چو نقطهٔ سوداست
زکردگار جهان هر چه یافتی امروز
یقین بدان که نشان زیادت فرداست
خرابهای زمین از تو گردد آبادان
به دولت تو شود شهر هرکجا صحراست
عجب مدار که از دولت تو پنج بود
چهار طبع که در زیرگنبد خضراست
بر مبارک تو یافتم جهان هنر
دل تو دریا دیدم که اصل جود و سخاست
به گرد دریا بس چون محیط گشت جهان
اگر محیط به گرد همه جهان دریاست
آیا ستوده ولی نعمتی که گاه سخن
ثناگر تو زبهر تو مُستَحِقّ ثناست
به دولت تو خداوند در صِناعت شعر
جواز دولت من بنده برتر از جوزاست
همی ز منزلت و جاه من سخن گویند
بهر کجا که در آفاق مَجمعُالشّعراست
اگر به جان و تن از خدمت تو بودم دور
دلم تو داشتی و بر دلم خدای گواست
تو آفتابی و از قوّت تو در هر وقت
بهسان آتش رخشنده طبع من والاست
از آفتاب به قوّت همی رسد آتش
وگرچه گوهر آتش زآفتاب جداست
همیشه تاکه ز حکم خدای وگردش چرخ
گهی صلاح و بقا و گهی فساد و فناست
همه فساد و فنا باد دشمنان تو را
که دوستان تو را خود صلاح هست و بقاست
دعای خلق به نیکی رساد در تن تو
که داعی تو بهرحال مُستَجاب دعاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف و ستایش زیباییهای محبوب و قدرت و بزرگی او میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا، ویژگیهای ظاهری محبوب را به زیباییهای طبیعی مانند گلها و ماه تشبیه میکند. او همچنین به سفر و ضرورت آن اشاره میکند و بیان میکند که در سفر ممکن است خطراتی وجود داشته باشد، اما برای او اهمیت رفتن به سفر بیشتر از ترسهاست. شاعر در نهایت به ستایش خداوند و شخصیتی بافضیلت و نیکوکار پرداخته و اعتقاد دارد که نعمتها و قدرتها از سوی خداوند است و دوستان او در زندگی باعث خوشبختی و موفقیت خواهند بود. شعر به زیبایی و عمق معنوی روابط انسانی و الهی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دختری که قامتش همچون درخت سرو صاف و بلند است، اما زلفهای زیبایش به گونهای است که به نظر میرسد کمی خمیده باشد، همچون قامت ما.
هوش مصنوعی: از چهرهاش، هنرمند به زیبایی و نشانههایی چون خیال حوریان بهشت و زیبایی ماه آسمانی پی برده است.
هوش مصنوعی: نماز شام که تمام شد، آفتاب به سمت افق رفت و بر من آشکار شد ماهی که در آسمان بالا است.
هوش مصنوعی: از کوچه عبور کرد و به خانه رسید، خانهای که به زیبایی آفتاب زینت یافته بود.
هوش مصنوعی: به دور چهرهٔ او، زلفهایش را مثل دو حلقهٔ لاله تصور کردی که بوی خوش عنبر را میدهند.
هوش مصنوعی: زلفهای پر رمز و راز او همچون زرهای در برابر آفتاب درخشش دارد. گویا آفتاب به زیبایی و نور آن زلفها اشاره کرده و به خوبی نمایان است.
هوش مصنوعی: وقتی موها و چهرهاش را دیدم، مطمئن شدم که زیر دامن هاروت، زیبایی خاص و درخشانی نهفته است که به زهرای پاک مربوط میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که او متوجه شد من قصد سفر دارم، به شدت نگران شد؛ انگار که دنیایی خراب شده و واقعا نمونهای از قیامت را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: صورت و موی او مانند گلنار زیبا و مانند بنفشه دلربا است، اما زیباییاش بیشتر میشود و از زیبایی بنفشه کاسته میشود.
هوش مصنوعی: رخسار او به قدری زیباست که گویی اشکهایش همچون مرواریدهای درخشان بر روی سنگ عقیق پخش شدهاند.
هوش مصنوعی: به مهر گفت: وقتی به سفر میروی، چه کار لازمی باید انجام دهی که با خطرات و مشکلاتی که در سفر وجود دارد، روبرو نشوی؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو با بیمحبت و ظاهری از روی بیاعتنایی، زندگی در شهر را انتخاب کردهای، زیرا این انتخاب نشاندهندهی بیتوجهی به افرادی است که در کنار تو هستند.
هوش مصنوعی: عزیزم، به خودت مسلط باش و از این دل غمگین من دور نشو. دل من به خاطر غم تو به شدت در آتش میسوزد و از غبار یاد تو پر شده و بار این یاد سنگینتر از هزار مشکل است.
هوش مصنوعی: اگر از پیوستگی من و دیار خود خسته شدهای، پس چرا با این شتاب و عجله از کنار من میروی؟
هوش مصنوعی: اگر یک سال با کسی صحبت کردهای، پس حالا کجا رفتهای و پیمان تو با او کجاست؟
هوش مصنوعی: پاسخ دادم که هر سفر ممکن است خطرهایی داشته باشد، اما این سفری است که نتیجهاش نور و شادی است.
هوش مصنوعی: بر من لازم است که از اینجا به سفر بروم، چرا که سفر با دوستان، نشانهای از وفاداری است.
هوش مصنوعی: به دنبال افتخار و شرافت هستم و از تنهایی و انزوا دوری میکنم، زیرا هیچگاه نمیتوان همزمان به عزت و انزوا دست یافت.
هوش مصنوعی: سفر من به سوی خوشبختی و سعادت، بار دیگر به امید و تقدیر روزگار بستگی دارد.
هوش مصنوعی: آیا نمیدانی که در زمانی که به خاطر مال و مقامم سربلند هستم، تنها پناهگاه من خداوند، آقای بزرگواران است؟
هوش مصنوعی: در این متن به ویژگیهای مثبت و برجستهی شهریار و سرزمینش اشاره شده است. به وضوح مشخص است که سرنوشت خوش و موفقیتهای بزرگ در زندگی او و کشورش نمایان است.
هوش مصنوعی: ابوالمحاسن، که حسن بزرگ نامیده میشود، محمد است، که تمام زیباییها و خوبیها در او جمع شده است.
هوش مصنوعی: شخصی را میستاید که با وجود داشتن قدرت زیاد، بزرگوار و با اراده است و به هیچ عنوان به خود مغرور نمیشود. او به گونهای است که مانند ایزد، بزرگ و منحصر به فرد است.
هوش مصنوعی: هوا با زمین به طرز عجیبی متفاوت شده و من متعجبم که چرا دستور و قوانین او شبیه زمین است در حالی که ماهیت و طبیعتش مانند هواست.
هوش مصنوعی: وقتی از خدا و فرمانروایان دنیا بگذری، به یقین کسی را بشناس که همیشه خوشبخت و کامرواست.
هوش مصنوعی: ستارهٔ بخشندگی و نتیجهٔ دانش است، نمایانگر هنر و یکتایی در دنیاست.
هوش مصنوعی: نیکبختی و شادکامی به خود انسان و به جایگاه او در جهان وابسته است. وقتی که فرد به خوبی از امکانات و فرصتهای خود بهرهبرداری کند و جوانی و انرژی در زندگی داشته باشد، میتواند به بالاترین موفقیتها دست یابد.
هوش مصنوعی: حملونقل سپر او به مانند دایرهای است که آسمان را در بر گرفته و ستارهها در این دایره مانند گردنبندهای زیبایی به دور گردن درخت جوز میچرخند.
هوش مصنوعی: ای خوشبختان و نیکوکاران، ای خداوند، در تو مامن همه خوبیها و کعبهی نعمتهاست.
هوش مصنوعی: حضرت شما به قدری بزرگ و باعظمت است که بزرگترین افراد نیز در پیشگاه شما مقام و ارزش فراوانی دارند، همانطور که حجر الأسود و مکانهای مقدس در مناسک حج جایگاه ویژهای دارند.
هوش مصنوعی: اگر دیدار و خوششانسی و تقدیر عوامل شادکامی هستند، پس تو در دیدارت خوششانس هستی و دلها به خاطر تو بیشتر از همه شاد و گشودهاند.
هوش مصنوعی: وجود بلند و فرود به خوبی در آن نمایان شده است و هدف کلی و جزئی در این ملاقات با سعادت است.
هوش مصنوعی: از بزرگترها و بخشندهها که ما شنیدهایم، شایسته است که بزرگواری و سخاوت تو به چشم آید و زیباییات ستایش شود.
هوش مصنوعی: با لطف و بزرگواری تو، من نشانههای شگفتانگیزی را مشاهده کردهام که هر کدام نمایانگر نسل آدم و حوا هستند.
هوش مصنوعی: در نظر افراد خردمند، هدف و مقصود تو عقل توست که تحت تأثیر هر چیزی که در جهان میگذرد و خواست خداوند است.
هوش مصنوعی: هرگاه به جایگاهی رسیدی که همت و ارادهات به آنجا میرسد، آن جا به مانند گل باز میشوید؛ آیا همت تو مانند نسیمی است که باعث شکوفایی میشود؟
هوش مصنوعی: از آنجا که کرم و بخشش از تو برتر نیست، تو را به خاطر بخشندگیات نمیشناسد و همواره مهربانی و رضا در بخشش تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به نعمتهای آخرت به کمک و حمایت تو نیاز است، چرا که هر چیزی که در دنیا وجود دارد، مقصود و آرزوی تو عطا و بخشش است.
هوش مصنوعی: هنگامی که شب به پایان میرسد و تو مانند نشانهای بر صفحهٔ روز ظاهر میشوی، اگر آسمان نیز به تو نیکی کند و ستارهای به تو عطا کند، شایسته است.
هوش مصنوعی: از ترفندهای تو چیزی در جهان بدیعتر نیست، زیرا تو از قدرت بیان بیبهرهای ولی دیدگاهت روشن است.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی تو نمایان شود، به نظر میرسد که انگار کلید بهشت در دست کسی است.
هوش مصنوعی: تو در مرتبهای هستی که به بزرگی و عظمت یک فرمانروای بزرگ میمونی، در حالی که مخالفان تو تنها به مقام و قدرت خود میبالند.
هوش مصنوعی: چنانکه اسکندر در پیروزی و موفقیت است، تو هم در نصرت و پیروزیات هستی، حتی اگر دشمن تو در جنگ و نبرد به شدت مشغول باشد.
هوش مصنوعی: بخشی از سخن دربارهی سخاوت و بخشش توست که باعث عزت دوستان و خفت دشمنان میشود. همچنین، کلام تو به گونهای است که هرگونه کسالت و مشکلات را از بین میبرد و آرامش به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: بخشش و generosity تو برای جانم مانند روحی است که به آن حیات میبخشد، و تصور عشق تو در دل مانند نقطهای از منفعت و سود برایم است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که امروز از خداوند دریافت کردهای، بدان که اینها نشانههایی از نعمتها و برکات بیشتری است که در آینده در انتظار توست.
هوش مصنوعی: ویرانههای زمین با مدد تو به آبادانی میرسند و به برکت تو هرجا که بیابان باشد، به شهری جدید تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: تعجب نکن که با وجود قدرت تو، فقط چهار طبع وجود دارد، در حالی که زیر آسمان سبز، چنین حالتی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: من در دنیای هنری که تو خلق کردهای، توانستم زیبایی و عظمت دل تو را ببینم؛ دل تو مانند دریاست که سرشار از سخاوت و generosity است.
هوش مصنوعی: وقتی به دور دریا نگاه میکنی، متوجه میشوی که دنیا همچون یک محیط بزرگ است. اگر بخواهی به دور همه جهان بچرخیم، در واقع دریا همانند محیطی است که همه چیز در آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: آیا تحسین میکنی نعمت تازهای را که گاه کلام ستایشگر تو لایق ستایش آن است؟
هوش مصنوعی: با لطف و نعمت تو خداوند، در فن شعر مجوزی دارم که مرا به مقام و منزلتی برتر از جوز میرساند.
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و مرتبهام، در هر جایی که شاعران گرد هم میآیند، دربارهام صحبت میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه از جسم و جانم از خدمت تو دور هستم، اما تو در دل من حضور داری و بر دلم خداوند شاهد است.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشیدی و نیروی تو باعث میشود که همیشه طبع و روح من مانند آتش درخشان باشد.
هوش مصنوعی: آتش از نور خورشید توان و قدرت میگیرد، هرچند که خود آتش، جزئی جدای از خورشید است.
هوش مصنوعی: همیشه باید توجه داشت که طبق اراده خدا و تغییرات زمان، گاهی حالتی مثبت و ماندگاری وجود دارد و گاهی هم شرایطی منفی و زوال پیدا میشود.
هوش مصنوعی: همه مشکلات و نابودی به سمت دشمنان تو باد، زیرا دوستان تو خودشان خیر و ماندگاری دارند.
هوش مصنوعی: دعای مردم به نفع تو تأثیر دارد، چرا که تو همیشه دعایی هستی که پاسخ آن به یقین داده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست
به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست
اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است
ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است
نداد داد مرا چون نداد گربه مرا
تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است
یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای
[...]
در قناعت و توفیق دین و مذهب راست
بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟
برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست
غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست
فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را
[...]
سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست
نسیم باد بکردار عنبر ساراست
سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید
خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست
بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است
[...]
بنظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست
مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.