گنجور

 
اثیر اخسیکتی

تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار

باجفای تو خوشم گر تو نگیری آزار

من بگریم تو بخندی چکنم خوش باشم

توو آن خنده شیرین من واین گریه زار

چون گل و خار زبستان تو آمد نه رواست

گل چو جان داشتن و خار رهاکردن خوار

منبر اول تو نهی، دار بآخر توزنی

من چو مشغول توام فارغم از منبرودار

گر تو فریاد رسی دست نیارد بیداد

ور تو زنهار خوری سود ندارد زنهار

عشق گوید برو اینک کفن و اینک تیغ

درد گوید برو اینک سرو اینک دیوار

او عدو پرورد و دوست کند برکت چست

دام اندیشه برافکن سر اقرار برآر

یا، ره دشمنی خود بملامت برگیر

یا حق دوستی من به تمامت بگذار

یا به اسلام درآ، خرقه اسلام بپوش

یا به کبری شو و در بند به پیگر زنار

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

گر شود بحر کف همت تو موج زنان

ور شود ابر سر رایت تو توفان بار

بر موالیت بپاشد همه در و گوهر

بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار

فرخی سیستانی

ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار

تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار

گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد

گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار

هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار

نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار

طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ

اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار

از خم زلفش برگ سمنش غالیه پوش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
منوچهری

بوستانبانا امروز به بستان بده‌ای؟

زیر آن گلبن چون سبز عماری شده‌ای؟

آستین برزده‌ای دست به گل برزده‌ای؟

غنچه‌ای چند ازو تازه و تر بر چده‌ای؟

دسته‌ها بسته به شادی بر ما آمده‌ای؟

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
عبدالقادر گیلانی

هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار

ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار

دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند

من به سر بر سر کوی تو روم مجنون‌وار

سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه