تا تولای تو کردم شدم از خود بیزار
باجفای تو خوشم گر تو نگیری آزار
من بگریم تو بخندی چکنم خوش باشم
توو آن خنده شیرین من واین گریه زار
چون گل و خار زبستان تو آمد نه رواست
گل چو جان داشتن و خار رهاکردن خوار
منبر اول تو نهی، دار بآخر توزنی
من چو مشغول توام فارغم از منبرودار
گر تو فریاد رسی دست نیارد بیداد
ور تو زنهار خوری سود ندارد زنهار
عشق گوید برو اینک کفن و اینک تیغ
درد گوید برو اینک سرو اینک دیوار
او عدو پرورد و دوست کند برکت چست
دام اندیشه برافکن سر اقرار برآر
یا، ره دشمنی خود بملامت برگیر
یا حق دوستی من به تمامت بگذار
یا به اسلام درآ، خرقه اسلام بپوش
یا به کبری شو و در بند به پیگر زنار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و تعارضات درونی شاعر میپردازد. شاعر از تمنای خود برای وصال معشوق سخن میگوید و بیان میکند که با عشق به او از خود بیزار شده است. او از شادی معشوق و دردی که خودش تحمل میکند، سخن میگوید و از این که خوشحالی معشوق با گریه او همزمان است، احساس ناگویی دارد.
شاعر به مقایسه گل و خار میپردازد و میگوید که داشتن جان گل و رها کردن خار نادرست است. او خود را درگیر عشق میداند و از بیخود شدن در مقابل معشوقش سخن میگوید. او از درد عشق و دوگانگی آن، هم دوستی و هم دشمنی، سخن میگوید و از معشوق میخواهد که در این بلاتکلیفی راهی را پیش پای او بگذارد، یا اینکه درونیتر به اسلام بپیوندد یا به مفهوم دیگری از آزادی بیندیشد. در نهایت، شاعر به چالشهای عشق و روابط انسانی میپردازد و از معشوق میخواهد که تصمیمی بگیرد تا او بتواند پیش برود.
هوش مصنوعی: وقتی که به محبت و دوستی تو رو آوردم، احساس کردم که از خودم دور شدم. اما با تمام سختیهایی که از تو کشیدم، هنوز هم از تو خوشنودم، به شرطی که از من آزار نرسانی.
هوش مصنوعی: وقتی من در حال گریهام و تو در حال خنده، چه کنم تا از آن خندهی شیرین تو خوشحال باشم، در حالی که من در غم و اندوه هستم؟
هوش مصنوعی: وقتی که در گلستان تو گلی وجود دارد، نمیتوان جان خود را به آن گل داده و خاری را که در کنار آن است، نادیده گرفت و بیعبرت رها کرد. این کار ناپسند است.
هوش مصنوعی: اگر تو بر منبر نخست مشغول خطبهای، من نیز در آخرین مرحله به تو توجه دارم. در حالی که به مسائل تو پرداختهام، از منبر و جایگاه تو نگرانی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر تو فریاد رس نباشی، ظلم و ستم ادامه خواهد داشت و اگر هم بخواهی که خود را نجات دهی، هیچ فایدهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که اکنون زمان رفتن است و باید با خود کفن و تیغی که درد را به همراه دارد، ببری. درد نیز میگوید که حالا زمان رفتن است و تو باید با خود سرو و دیواری که نماد جدایی و سختی است، همراه داشته باشی.
هوش مصنوعی: او دشمن را تربیت کرده و با محبت خود او را به خیر و برکت رسانده است. همچنین، به انسانها توصیه میکند که با ذهنی باز و افکاری پویا، از سر اعتراف و پذیرش بهره ببرند.
هوش مصنوعی: ای یا، اگر میخواهی با من دشمنی کنی، راحت میتوانی به سرزنش من بپردازی؛ اما اگر دوستی را انتخاب میکنی، تمام وجودت را برای آن بگذار.
هوش مصنوعی: اگر به دین اسلام بپیوندی، لباس آن را بر تن کن و اگر نمیخواهی، به راه خود برو و در بند عقاید و افکار خویش باقی بمان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار
گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد
گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار
هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز
[...]
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار
طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ
اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار
از خم زلفش برگ سمنش غالیه پوش
[...]
بوستانبانا امروز به بستان بدهای؟
زیر آن گلبن چون سبز عماری شدهای؟
آستین برزدهای دست به گل برزدهای؟
غنچهای چند ازو تازه و تر بر چدهای؟
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
[...]
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.