گنجور

 
اثیر اخسیکتی

وداع و فرقت احباب و یاد عهد شباب

دیار عمر امیدم، خراب کرد خراب

ز یاد این، رخ زردم در آب گشت غریق

ز داغ آن، دل ریشم بر آتش است کباب

سرشک، خون روان دل من است ولیک

سفید گشتن او را عجایب است عجاب

چو بر شود سوی چشمم ز دل، بود چو عقیق

فرو چکد، شده مانند لولوی خوشاب

هم آنچنان که اگر چند باشد آن گل، سرخ

ز گرمی و تفِ آتش، شود سفید گلاب

دریغ عمر گرامی و مدت شادی

دریغ دور جوانی و صحبت احباب

رخ چو لاله سیراب من چو دید، ببست

زمانه بر دو بناگوش من ز برف، نقاب

بپژمرید بدینسان و بس عجب نبود

اگر بپژمرد از برف، لاله سیراب

بدیع نیست ز بهر شباب و عمر عزیز

اگر سیاه کنم موی را همی به خضاب

اگر به سوگ عزیزان کنند جامه سیاه

سیاه کردم من، موی خود به سوگ شباب

ایا فریفته روزگار بی محصول

به عمر عاریت خویش تا کی این اعجاب؟

همیشه بر درِ تسلیم گرد؛ از آن که به جهد

برون نیاید هرگز سفینه از غرقاب

مکن گناه به امید آن که گویی هست

خدای عز و جل هر گناه را تواب

اگر شکار تذرو آرزو کنی رسدت

که قامت تو خم آورد همچو چنگ عقاب

کنون که جَفت شدی، مر دعا فزای بدان

که مر دعای تو را زودتر دهند جواب

همی نبینی از روی تجربت که کمان

چو جَفت گردد، از او دورتر رود پرتاب

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب

گل کبود فرو خفت زیر پرده آب

چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا

نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب

ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود

[...]

ازرقی هروی

بفرخی و سعادت بخواه جام شراب

که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب

ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری

زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب

بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

شده است بلبل داود و شاخ گل محراب

فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟

یکی سرود سراینده از ستاک سمن

یکی زبور روایت کننده از محراب

نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب

جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب

ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ

ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب

رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه