نصیب یافت جهان از سعادت کبری
بفر مقدم میمون خواجه دینی
علی الخصوص دیاری که بود پیشه او
چو عاشقان بوصول و چو ناقه ها بقذی
ضمیر غنچه مجلس دوام داده رضا
زبان سبزه ز افزار نشو کرده ابی
خزانه خانه مهر و اثیر یافته مهر
گشاده نامه ابر و نسیم بسته سحی
بجای نرگس خوش چشم خار چون غمزه
بجای زمرد سرسبز آب چون افعی
در آرزوی متاع شکوفه بر سر راه
مضاربان ورق را دو رخ چو زرطلی
مشیمه سحر از طفل میوه ی ترزاد
عقیم گشته چو تمثالهای بی معنی
بجلوه خانه طاوس جغد را منزل
در آشیانه ی بلبل غراب را مأوی
زلرز زلزله جنبان شده مفاصل کوه
چو نبض مرد سبکدل در او سکونت نی
کنون مزاج زمین را هوای حضرت او
چو اعتدال هوا منفعل کند زسفی
زنند جوش چو زندانیان اسکندر
مبارزان چمن خضر وار سبز لوی
زلال نامیه نوشد زمین مستسقی
شعاع باصره یابد شکوفه ی عمی
کنون وقایه شب را بنور خود زربفت
چو برگشاید خورشید دیده ی اعشی
همه سعادت صدری که صید کلک تواند
بهر طرف ز ممالک چو قیصر و کسری
اثیر دولت و دین آنکه از مآثر اوست
ظفر قرینه رایات اعظم و اعلی
سر اکابر ایران خجسته تورانشاه
که باد بندگی اوست در سر دینی
از او سهی کند اسلام قامت رفعت
بدو قوی کند ایام بازوی دعوی
کهینه تندر، صیتش تبیره ی محشر
کمینه برق حسامش حسام بویحیی
ز چرخ ثابته بعدی است آستانه او
بدان بطال که با چرخ ثابته زثری
مدیح گفتن او عین طاعت است از آنک
که بر مخیله روح القدس کند املی
ز عشق سکه نامش نقود شعر مرا
قوای سامعه ده بیت میدهند اربی
ز روی رتبت از او عالم و هرآنچه در اوست
مؤخر است چو از لفظ بیع لفظ شری
مقدس است کمالش ز عالم نقصان
چنانکه تهمت لاهوت باشد از عزی
حلال و محض حرام است خون و مال عدوش
حلال تر ز نکاح و حرام ترز زنی
کدام کوش که بی حلقه تحکم اوست
که نیست نقش نکینش خطاب یا بشری
به مالک سخطش هیچ عمر جان نسپرد
که نه عقوبت جاوید یافت در عقبی
بزرگواری اقبال مدحت تو کشید
مرا بحالت اولی ز حالت ادنی
تک عمل بدویدم چو محرمان بصفا
سر امل ببریدم چو حاجیان بمنی
یکانکیم ز اخوان عهد یک همدم
گرسنگیم ز دیوان و روزه یک اجری
ز اشک دیده فرو شسته نامه ی اشعار
بدست واقعه بشکسته نائبه انسی
مقام نثر بهشتم به صاحب و صابی
زمام نظم بماندم باخطل و اعشی
اگر نه مرتبت صاحب جهان بودی
مرا بفکر نکردی حدیث شعر کری
چرا بساط سلیمان کشم بدوش چو باد
چو چشم مورچه ئی بس بود مرا مثوی
بهشت گفت گر این گلستان همی طلبی
برآور و بشکن باغ و راغ و شاخ و مری
هوا و آب منت گر موافق است مباش
بخاک مرو، چنین خرم و بباد، هری
بدامن دل من در زدند دست طلب
دو فرض خدمت سلطان و خدمت مولی
به نزد حاکم عقل آمدیم و فتوی داد
کزین دو فرض علی القطع اولی و اخری
نه آنکه خاطر بخشیده را بگویم هان
جواب ملتمس من بلانه بلی
به معجزم می ماند ارکند جبریل
ادای شعرم بر بام گنبد شعری
بهر پیاده ی این پیل گون فرزین رو
ز اسب فکرت من شد رخی چو روز عری
خرد نیابت یاسین بدین سخن دادی
اگر بلفظ دری آمدی ز چرخ نبی
همیشه تاسوی علوی است شعله را آهنگ
همیشه تا سوی سفلی است آب را مجری
بقهر و لطف تو بادا مدار آتش و آب
ز حلم و علم تو بادا نشان سفل و علی
هزار خصمت گشته، هزار ملکت صید
هزار سالت عمر و هزار جانت فدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره خوشبختی و سعادت جهانی است که به لطف شخصیت بزرگی به نام خواجه دینی به دست آمده است. شاعر توصیفاتی شاعرانه از زیبایی طبیعت و سرزمینهای مختلف ارائه میدهد و به تأثیرات مثبت خواجه دینی بر زندگی مردم و دیار او اشاره میکند. با تصاویری از گلها، پرندگان و دگرگونیهای طبیعت، شاعر نمادهای خوشی و زندگی را به تصویر میکشد. همچنین به بلندای مقام و احترام خواجه دینی پرداخته و این شخصیت را به عنوان تأثیرگذار در دین و دولت معرفی میکند. این شعر ارتباط عمیق بین عشق، خدمت و عبادت را به تصویر میکشد و به نوعی به قدردانی از بزرگیها و نعمتها میپردازد.
هوش مصنوعی: دنیا از خوشبختی بزرگ بهرهمند شده و ورود خوشامدگویی به آقای دین را جشن میگیرد.
هوش مصنوعی: به ویژه دیاری که شغل و کارش مانند عاشقان به وصال است و مانند شترانی است که به خاطر سنگهایی که در مسیر دارند، با دشواری پیش میروند.
هوش مصنوعی: ضمیر غنچه به این اشاره دارد که در دل یک گل، زیبایی و لطافت وجود دارد که باعث میشود هر مجلسی به سرزندگی و شادابی برسد. رضا به عنوان یک حالت خوشایند بر زبان سبزه، یعنی طبیعت، تاثیر گذاشته و آن را به رشد و شکوفایی رسانده است. به عبارتی، در این متن به زیباییها و جلوههای طبیعی اشاره شده که باعث رونق و شادابی جشنها و مجالس میشود.
هوش مصنوعی: در خانهای پر از محبت، دلها با عشق و دوستی آکنده شدهاند. ابرها و باد به برکت این محبت، زندگی را تازه میکنند و روزی تازه را نوید میدهند.
هوش مصنوعی: به جای زیبایی و جذابیت چشمهای نرگس، خارهایی وجود دارد که غم و اندوه را نمایان میکنند. همچنین به جای درخشش و رنگ سبز زمرد، آبی مانند رنگ افعی در محیط به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: در آرزوی به دست آوردن محصولاتی زیبا و ارزشمند در مسیر تجارتی هستم، همانطور که سکه طلایی دو رو دارد و به هر طرف که نگاه کنی، نمایی دلنشین از آن دیده میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت به این مفهوم اشاره شده که مانند میوهی نارس در صبحگاه، که هنوز به بلوغ نرسیده و از آن چیزی حاصل نمیشود، ایدهها و تصویرهای بیمعنا نیز فاقد ارزش و بار محتوایی هستند. به عبارت دیگر، اگر چیزی به رشد و تکامل نرسیده باشد، نمیتواند کارایی یا معنایی داشته باشد.
هوش مصنوعی: در نمای زیبای خانه، جغد به عنوان نشانهای از شب و تاریکی، جایی نمییابد، بلکه بلبل که نماد زیبایی و آواز روحنواز است، در آشیانهای قرار دارد و غراب (کلاغ) نیز در جایی دیگر مأوا گزیده است. این تصویر از تضادهای طبیعت و زندگی موجودات در کنار هم حکایت دارد.
هوش مصنوعی: زلزلهای رخ داده و باعث لرزش مفاصل کوه شده، مانند نبض یک مرد بیقرار که در او حالت سکونت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هماکنون حال و هوای زمین تحت تاثیر حضور او، مانند توازن و آرامش هوا، دستخوش تغییرات میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به افرادی است که در شرایط دشوار و سختی به سر میبرند و مانند زندانیان آتشین در برابر چالشها مقاومت میکنند. همچنین به کسانی که در راه مبارزه و تلاش در دنیای طبیعی و زندگی سبز و پربار قرار دارند، اشاره میشود. به طور کلی، این جمله حس مبارزه و تلاش در برابر شرایط نامطلوب را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: زمین با طراوت و شاداب میشود و در پی آن، نور و روشنایی باعث میشود که شکوفهها به زیبایی خود جلوهگر شوند.
هوش مصنوعی: اکنون شب را با نوری که چون زربفت است، روشن میکند؛ مانند اینکه خورشید چشمهای بینا را باز کند.
هوش مصنوعی: تمام خوشبختی در این است که انسان بتواند به وسیلهی هنر و تدبیر خود، به هر نقطهای از سرزمینها دست یابد، همچون قیصر و کسری.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فردی اشاره دارد که به خاطر ویژگیها و عملکردهای مثبتش، موجب قدرت و موفقیت در عرصههای دینی و سیاسی میشود. چنین فردی به عنوان یک نماد و الگو در بالاترین مقامات و ارزشها شناخته میشود و تاثیراتش بر روی جامعه و حکومت نمایان است.
هوش مصنوعی: سران بزرگ ایران، برای تورانشاه خوشبخت هستند، زیرا زیر سایه او به احترام و بندگی زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: او که بلند قامت و راست قامت است، اسلام را به زیبایی حفظ کرده و روزگار به او قدرت و قوتی میبخشد تا از اعتقاداتش دفاع کند.
هوش مصنوعی: رعد و برقی قدیمی و معروف، صدایش شبیه به صداهای روز قیامت است و شمشیرش، که همان حسام بویحیی نام دارد، بسیار تند و بران است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تغییر و ثبات در زندگی و جهان اشاره دارد. به طور کلی، منظور این است که وجود یک منبع ثابت و پایدار میتواند برای پیشرفت و حرکت به جلو موثر باشد. در واقع، با وجود ثباتی همچون چرخ ثابت، میتوان به سمت اهداف و دستاوردهای بزرگتر حرکت کرد و از بی ثباتی و مصرف بیمورد انرژی دوری جست.
هوش مصنوعی: ستایش کردن او، خود نوعی عبادت است؛ زیرا که روح القدس بر دل مینگارد و الهام میبخشد.
هوش مصنوعی: از عشق، نامش به عنوان سکه در شعر من تحولی ایجاد کرده است و این احساس قوی باعث میشود که به من قدرت و توانایی برای سرودن ده بیت شعر دهد.
هوش مصنوعی: از جایگاه والای اوست که تمام عالم و هر چیزی که در آن است، در مرتبه پایینتری قرار دارد، مانند اینکه کلمه "بیع" هم از لغت "شرع" آمده است.
هوش مصنوعی: کمال او به قدری مقدس و بینقص است که مانند این است که نسبت دادن خدایی به چیزی که از مقام خود فاصله دارد، به نوعی تهمت و نادرستی به شمار میآید.
هوش مصنوعی: خون و مال دشمن حلال است و برتر از ازدواج و حرامتر از ارتباطات دیگر است.
هوش مصنوعی: کدامین تلاش است که بدون قدرت و تسلط او وجود دارد؟ که هیچ نشانی از بدی یا انسانی بودن در آن نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس جانش را به دلخواه مالک دین نمیدهد، زیرا عذاب دائمی در آخرت برای آن کار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بزرگواریت به من کمک کرد تا از وضعی که در آن بودم، به شرایط بالاتری برسم.
هوش مصنوعی: من به سراغ عمل پاک و نیکو رفتم، همانطور که دوستان نزدیک به صفا و خلوص در کارهایشان میکوشند. و بهخاطر آرزوهایم، سختیها را پشت سر گذاشتم، مانند حاجیانی که در سفر معنوی خود به اهدافشان میرسند.
هوش مصنوعی: ما تنها دوستانی هستیم که با هم پیمان داریم و همراه یکدیگر گرسنهایم. این گرسنگی به خاطر نظری است که به دیوان و روزه داریم.
هوش مصنوعی: از اشک چشمم، نامه اشعارم را که نماد رویدادهای دلم هستند، به دستانم سپردم و ناگفتنیها را بیان کردم.
هوش مصنوعی: در بهشت نثر، مقام و جایگاه من به دست کسی است که صاحب و صابی است، اما من در دنیای نظم با شاعران باخطل و اعشی باقی ماندم.
هوش مصنوعی: اگر مقام و جایگاه صاحب جهان را نداشتی، هرگز به فکر من نمیافتادی و از شعرم هیچ نمیگفتی.
هوش مصنوعی: چرا باید بار سلیمان را به دوش بگذارم، زمانی که همچون باد، فقط یک نگاه به یک مورچه برای من کافی است تا همه چیز را درک کنم.
هوش مصنوعی: بهشت گفت اگر به دنبال این گلستان هستی، باید آن را به دست بیاوری و باغ و درخت و شاخههایش را بشکنی.
هوش مصنوعی: اگر هوا و آب با تو سازگار است، به خاک نرو؛ چون در حال حاضر در این شرایط خوشحالی و نشاط هستی.
هوش مصنوعی: در دل من، خواستهای بزرگ به وجود آمد که میخواهد به خدمت سلطان و معلم خود بپردازد.
هوش مصنوعی: ما به پیش حاکم رفتیم و با عقل مشورت کردیم و نتیجه گرفتیم که از بین دو گزینه ارائهشده، یکی بهطور قطع بهتر و مناسبتر است.
هوش مصنوعی: نمیخواهم به کسی که دلش را به من داده اشاره کنم، بلکه میخواهم بگویم که پاسخ خواستة من نه به سادگی بله است.
هوش مصنوعی: شعر من به قدری زیبا و جذاب است که اگر جبرئیل هم آن را بخواند، مانند یک معجزه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به خاطر پیادهای که به مانند فیل است، از سوارکار فکر من دور شو، چرا که چهرهات مانند روز روشن است.
هوش مصنوعی: اگر حکمت و دانش را به یاسین (که اشاره به پیامبر اسلام دارد) نسبت دهی، آنگاه باید بدانی که اگر با زبان دری (زبان فارسی) وارد این موضوع شوی، مسأله را از دیدگاه آسمانی و الهی توضیح میدهی.
هوش مصنوعی: همیشه شعله آتش به سمت بالا میرود، اما جریان آب به سمت پایین و دریا است.
هوش مصنوعی: به واسطه قهر و لطف تو، آتش و آب تحت control قرار میگیرند. نشانههای انسانهای پست و برجسته، ناشی از عقل و دانش توست.
هوش مصنوعی: هزار دشمن برایت به وجود آمده، هزار سرزمین را به تصرف درآوردهای، هزار سال زندگی کردهای و جان هزار بار فدای تو خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی
چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی
چو گل شکر دهیم درد دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده
[...]
فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی
بدین زره ببری و بدان ز ره ببری
چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی؟
سپاه نی ملکی نی ضیاع نی رمه نی
سخن شریفتر و بهتر است سوی حکیم
ز هرچه هست در این ره گذار بیمعنی
بدین سخن شدهای تو رئیس جانوران
[...]
مشوش است دلم از کرشمه سلمی
چنانکه خاطر مجنون ز طره لیلی
چو گل شکر دهیم در دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
بغنچه تو شکر خنده نشئه باده
[...]
فراخت رایت ملک و ملک به علیین
کفایت ثقت الملک طاهربن علی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.