چو نور از جستجو یک لحظه ننشست
رسید آخر بدان پروانه مست
چنان دیدش که بود از چشم مردم
به چشم مردمان چشم خود گم
اگر گویم خیالی مینمودی
خیال من بود کان هم نبودی
فتاده بالها در هم کشید
ورق برهم زده گشته جریده
چنانش سوز داغ از سر گذشته
که خاک از سایه او داغ گشته
تنش چون مردمان دیده خویش
ز غم در عین زاری با دل ریش
نظر چو باز گرد آن نور را دید
به مهر شمع او را گرم پرسید
ز عین مردمی چون پیش خواندش
روان بر دیده روشن نشاندش
چو شمعش رشته های جان برآشفت
بنور از شوق نور چشم خود گفت
که ای از لطف، چشم روشن من
چراغ عمر من گشت از تو روشن
تویی چشم مرا آن روشنایی
که افروزی چراغ آشنایی
بگو با من حدیث شمع روشن
که باری از فراقش سوختم من
بگو چون است و باوی همنفس کیست
مرا حال اینچنین شد حال او چیست
زبان بگشاد نور و راز گفتش
حکایت ها یکایک باز گفتش
خبر از سوز داغ و زاریش گفت
پس آنگه قصه بیماریش گفت
به اول مژده شادی رساندش
بآخر زهر دلتنگی چشاندش
چو بشنید این سخن بسیار بگریست
چو شمع از آتش دل زار بگریست
ز شوق شمع داغ دل فزودش
یکی صد گشت آن داغی که بودش
بزاری گفتش ای نور دو دیده
چراغ خاطر محنت کشیده
ز شرح محنت آن شاه خوبان
مرا آتش زدی در رشته جان
چو غمگین کردیم غمخوار من شو
شفا بخش دل بیمار من شو
درین محنت کسم فریاد رس نیست
و گر باشد کسی، غیر از تو کس نیست
چو از لطف چراغم گشت روشن
ندارم بعد ازین دستت ز دامن
دری بروی من از لطف بگشای
رهی بر کعبه مقصود بنمای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از مواجهه با نوری زیبا و دلانگیز سخن میگوید که شبیه به یک پروانه است. او از نگاه مردم سخن میگوید که این نور را درک نمیکنند و شاعر به توصیف وضعیت آشفتهگی و اشتیاق خود میپردازد. سپس به گفتگو با این نور میپردازد و از او میخواهد تا از حال و روزش بگوید. نور در پاسخ، داستان غم و اندوه ناشی از فراق را روایت میکند و شاعر با شنیدن این سخنان بسیار میگرید و از درد دلش میگوید. او از نور میخواهد که شمعی باشد برای دلش و به او کمک کند تا از این محنت رهایی یابد. شاعر در نهایت درخواست میکند که نور راهی به سوی مقصودش نشان دهد.
هوش مصنوعی: چنان که نور از جستجو دست نکشید، در نهایت به آن پروانهی عاشق رسید.
هوش مصنوعی: او به گونهای او را میدید که دیگران او را نمیدیدند و به چشم خود فراموشش کرده بود.
هوش مصنوعی: اگر بگویم که تو مانند یک خیال به نظر میرسیدی، در واقع این خیال خود من بود و تو در واقع وجود نداشتی.
هوش مصنوعی: پرچمها به هم پیچیده و ورقهها ورق خورده، به مانند یک روزنامهی درهم شده، به هم ریخته و به هم تنیدهاند.
هوش مصنوعی: به قدری او با درد و رنج روبرو شده که حتی زمین زیر سایهاش هم داغ و سوزان شده است.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند سایر انسانهاست، اما در پیِ اندوه و غم، دلش شکسته و ناراحت است.
هوش مصنوعی: وقتی چشم به آن نور انداختم، مانند پرندهای لانهساز به آن شمع محبت نزدیک شدم و با گرمی از او سوال کردم.
هوش مصنوعی: چشمهای روشنی که به خاطر مردانگی و رفتار نیک او، بر او خیره شدهاند، نشان از احترام و محبت مردم به او دارد.
هوش مصنوعی: وقتی شمع روشن میشود، روح و جان به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد و از شوق نور، به نور چشمان محبوبش میگوید.
هوش مصنوعی: ای عزیزم، وجود تو باعث روشنایی زندگیام شده است و به من خوشحالی و امید بخشیدهای.
هوش مصنوعی: تو همان نوری هستی که چشمانم را روشن میکند و مانند چراغی است که راه آشنایی را برایم روشن میسازد.
هوش مصنوعی: از تو خواهش میکنم داستان شمع روشنی را بگویید که به خاطر دوریاش سختی کشیدهام و زخم خوردهام.
هوش مصنوعی: بگو حال من چگونه است و چه کسی همنفس من است. حال من اینگونه شده و حال او چه طور است؟
هوش مصنوعی: نور زبان گشود و راز را بیان کرد و یکی یکی داستانها را تعریف کرد.
هوش مصنوعی: خبر از درد دل و سوختن او داد و سپس داستان بیماریاش را نقل کرد.
هوش مصنوعی: در ابتدا خبری خوشحالکننده به او داد، ولی در پایان به او ناامیدی و تلخی را چشانید.
هوش مصنوعی: وقتی این حرف را شنید، بسیار گریه کرد. مثل شمعی که از گرما و آتش ذوب میشود، دلش از درد زار زار گریست.
هوش مصنوعی: از هیجان و عشق، شعلهی شمع سبب افزایش درد دلش شد، و آن داغی که در دل داشت، به یکباره صد برابر شد.
هوش مصنوعی: بزاری به او گفت: ای روشنی چشمانم، روشنی قلبم، که در زحمت و سختی طاقت آوردی.
هوش مصنوعی: از بیان رنج و درد آن پادشاه زیبا، آتش به جانم زدی.
هوش مصنوعی: وقتی که غمگین هستم، در کنارم باش و به من آرامش بده. تو میتوانی التیامدهنده دل شکستهام باشی.
هوش مصنوعی: در این سختی و درد، هیچ کس نیست که به کمک من بیاید و اگر هم کسی باشد، جز تو کسی نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که از محبت تو خیالم روشن شده، دیگر نیازی به حمایت تو ندارم.
هوش مصنوعی: در دل من از محبت در را بگشا و راهی را به سمت هدف نهاییام نشان بده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.