سیه پیر قلم آن حکمت اندوز
که شد طوطی خط را نکته آموز
ز مژگان زد رقم چون چشم پر نور
سواد عنبرین بر سطح کافور
که یوسف آن گل گلزار خوبی
درخشان گوهر بازار خوبی
نهال گلشن لطف و نکویی
عزیز مصر حسن و خوبرویی
بخویی چون سهیل طلعتش تافت
عقیق لعل خوبان رنگ ازو یافت
به مینا خانه حسن ار بجویند
وجود او داشت اینها نقش اویند
چو شمع افروخت از روی دل آرا
چراغ مرده حسن زلیخا
تن او را ز بس لطفی که بودی
چو شمع از زیر پیراهن نمودی
مشخص مینمودی جانش از تن
چو سر تا پای شخص از آب روشن
خجل ماه از رخ رخشان او بود
که خوبی آیتی در شان او بود
در آن روز یکه شد چون گل ببازار
هزارش چون زلیخا بد خریدار
ز شمع رخ چنان بازار افروخت
که مهر از گرمی بازار او سوخت
ز بس کز هر کسش قیمت فزودی
ترقی همچو ماه نو نمودی
بجایی قیمت و قدرش رساندند
که شاهان دست حسرت برفشاندند
درآمد پیر زالی زاد چون شمع
چو شمعش رشته یی چند آمده جمع
به مالک بانگ زد از گرم کوشی
که یوسف میخرم گر میفروشی
بیا و دست خود بر دست من نه
بگیر این رشته و ان گوهر بمن ده
چو مالک این سخن زان خسته بشنید
بدان سودای بیحاصل بخندید
بدو گفتا که ای فرسوده پیر
بدین گر کام جویی کام برگیر
به هر تاری ز زلف عنبرینش
ندادم من بیک من مشک چینش
نیاید شرم ازین سودای خامت
کی او زین رشته ها افتد بدامت
بزاری پیر زالش گفت ساکن
که دانم قیمت یوسف ولیکن
همینم بس که داند ماهرویم
که من نیز از خریداران اویم
کنون من نیز ازین سوز نهانی
نمودم روشنت باقی تو دانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف زیبایی و جذابیت یوسف (شخصیتی معروف در ادبیات و تاریخ) میپردازد. شاعر با زبانی شاعرانه و استعاری، ویژگیهای ظاهری و باطنی یوسف را به تصویر میکشد، او را به عنوان یک گل زیبا در باغ، و همچنین به عنوان دلیلی برای افروختن شمع محفلها معرفی میکند. در این بین، با اشاره به داستان زلیخا، تصویری از تمایل و آرزو برای داشتن یوسف را ترسیم میکند. همچنین، پیرمردی که به دنبال خرید یوسف است، نشاندهنده قیمت بالای او در نظر دیگران است. در نهایت، ارتباط میان زیبایی ظاهری یوسف و آثاری که بر دیگران میگذارد، به خوبی بیان شده است.
هوش مصنوعی: پیر و سیاهپوشی که با قلمش دانش و حکمت را جمعآوری کرده، به مانند طوطیای است که به ما نکات خط نوشتن را میآموزد.
هوش مصنوعی: با جملهای دلنشین بیان میشود که گلویی تیره و پرنور به خاطر اشکهایی که از مژگان میریزد، مانند رنگ عطر عنبر میدرخشد و بر روی سطح کافور نمایان میشود.
هوش مصنوعی: یوسف، آن گل زیبا و درخشان در میان بهترینها و جواهرات خوبی است.
هوش مصنوعی: درختی که با محبت و زیبایی در گلشن رشد کرده، نماد حسن و زیبایی است که در سرزمین مصر وجود دارد.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و درخشان مانند ستاره سهیل، زیبایی و درخشندگی خاصی دارند و از آنها رنگ و جلا به دیگر زیبارویان منتقل میشود.
هوش مصنوعی: اگر در خانه حسن به دنبال مینا باشی، وجود او باعث میشود که اینها فقط نقش و تصویر او باشند.
هوش مصنوعی: وقتی که شمع زیبایی روشن شود، نور ملایم و زندهای را که باعث زنده شدن دل میشود، به یاد حسن زلیخا میاندازد.
هوش مصنوعی: بدن او به خاطر مهربانیهای فراوانی که داشت، همچون شمع از زیر لباسش نمایان شد.
هوش مصنوعی: وجودش بهوضوح از بدنهاش جدا بود، مانند اینکه یک شخص تماماً از آب زلال تشکیل شده باشد.
هوش مصنوعی: ماه از زیبایی او خجالت میکشد، زیرا زیباییاش نشانهای از عظمت اوست.
هوش مصنوعی: در آن روز که مانند گل در بازار تنها و بیهمتا شد، هزاران نفر مانند زلیخا به او نخواهند بود و خریدار نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: آنچنان چهره زیبا و دلربایی دارد که مانند شمعی در بازار روشنایی میبخشد و به قدری جذاب است که حتی خورشید از گرمای جذبهاش ذوب میشود.
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه از هر شخصی ارزش و بها بیشتری پیدا کردی، همچون ماه جدیدی در آسمان ظاهر شدی.
هوش مصنوعی: به جایی رسید که ارزش و مقامش به قدری بالا رفت که حتی پادشاهان نیز به خاطر آن حسرت میخورند.
هوش مصنوعی: پیرمردی با موهای خاکستری و پیری همچون شمعی که نورش در حال خاموش شدن است، به جمعی از مردم وارد شد.
هوش مصنوعی: به مالک گفت که اگر یوسف را میفروشی، من او را میخرم و به دلیل این که به شدت در حال تلاش هستم، صدایم را بلند کردهام.
هوش مصنوعی: بیایید و دست خود را در دستان من بگذارید، این رشته و آن گوهر را به من بدهید.
هوش مصنوعی: وقتی مالک این حرف را از آن خسته شنید، به خاطر آن آرزوی بیفایده که داشت، به خنده افتاد.
هوش مصنوعی: به او گفتند: ای سالخورده و خسته، اگر خواهان لذت و شادی هستی، باید به سراغ آن بروی و آن را به دست بیاوری.
هوش مصنوعی: من هیچ گاه به هیچ کدام از تارهای زلف خوشبو و زیبايش، توجهی نکردم؛ زیرا تمامی زیباییهای او در چهرهاش نهفته است.
هوش مصنوعی: شرمنده نباش از خواستههای ناپختهات، زیرا او هرگز از این پیوندها خارج نخواهد شد.
هوش مصنوعی: یک مرد سالخورده به زنش گفت: ای همسر، صبر کن! من میدانم که یوسف چقدر ارزش دارد، اما...
هوش مصنوعی: فقط همین برایم کافی است که زیبای من بداند که من هم از طرفداران و خواهان او هستم.
هوش مصنوعی: حال من نیز از آن درد پنهانی روشنایی گرفتم، که تو خود میدانی چه حالی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.