چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم
و ز سوختگی طاقت نظاره نداریم
چون ما دل صد پاره ز مهر تو که دارد؟
اینست که طالع ز تو یکباره نداریم
عیش دو جهان سهل بود بر دل ما لیک
با حسرت شیرین دهنان چاره نداریم
حال دل گمگشته ما شهره شهرست
ما خود خبری از دل آواره نداریم
هرچند که سرگشته ز هجریم چو اهلی
خوشباش که رشک مه و سیاره نداریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و شوریدگی شاعر است. او به دلیل عشقش به معشوق، دچار آشفتگی و بیتابی شده و احساس میکند که توان و صبرش به پایان رسیده است. شاعر در عین حال، نمیخواهد احساساتش را علنی کند و از بیان آن میهراسد. او خود را در مقامی پایینتر از معشوق میبیند و حتی از اینکه نامش در کنار او ذکر شود، شرمسار است. عشق او به معشوق همچون آتش زبانه میکشد و او امیدوار است که روزی به وصال معشوق برسد، ولی از طرفی نگران است که آیا این شادی به او خواهد رسید یا خیر.
هوش مصنوعی: ما وقتی که آن ماه رخسار از کنار ما میگذرد، سایه او را نمیبینیم و از شدت عشق و دلتنگی، دیگر طاقت نگاه کردن به او را هم نداریم.
هوش مصنوعی: دل ما که به خاطر عشق تو تکهتکه شده، آیا دل دیگری چنین حالتی دارد؟ این نشان میدهد که ما سرنوشت و قسمت خوبی از تو را به یکباره نداریم.
هوش مصنوعی: زندگی در دو جهان برای دل ما آسان است، اما ما ناچاریم با حسرتی که در دل شیرینزبانان وجود دارد، بسازیم.
هوش مصنوعی: دل گم شده ما در میان مردم سرشناس شده است، اما خود ما از حال و روز دل آوارهمان بیخبر هستیم.
هوش مصنوعی: اگرچه دلتنگ و آشفته خاطر هستی، اما خوشحال باش که ما هیچ غمی از ماه و ستارهها نداریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.