گنجور

 
اهلی شیرازی

ما تحمل بر جفاهای تو ای گل می‌کنیم

گر به خواری هم آن هم تحمل می‌کنیم

حق گواه ماست در صدق محبت با بتان

ناکسی گر ناحقی گوید تغافل می‌کنیم

هرکسی در این چمن از کشتکاری خرم است

ما چو مرغان تکیه بر شاخ توکل می‌کنیم

گرچه حسنت در خیال ما ز خورشیدست بیش

بیش از آن خوبی که ما با خود تخیل می‌کنیم

ما کجا و دیدن خورشید رویت از کجا

خلوت حسنت به چشم و دل تامل می‌کنیم

گل به دست مردم و در پای بلبل خار غم

کام خود ما هم خیال از بخت بلبل می‌کنیم

کام ما اهلی همین مردن بود در پای دوست

سستی از بخت است و ما خود هم تعلل می‌کنیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

ما کجا دست آشنا با مهره گل می‌کنیم

مشورت چون غنچه با سی پاره دل می‌کنیم

بحر پرشور حوادث در کف ما عاجزست

موج را از لنگر تسلیم ساحل می‌کنیم

همچو مژگان روز و شب در پیش چشم استاده است

[...]

سلیم تهرانی

از دو جانب سرگرانی را تحمل می‌کنیم

ما و او با یکدگر جنگ تغافل می‌کنیم

بس که از گلچینی این باغ دارد خارها

پنجهٔ خود را خیال بال بلبل می‌کنیم

چشم ما را سرمه از حسن سیاهان داده‌اند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه