داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد
آخر شرار آتش ما در تو کار کرد
گفتم که جان بپای تو خورشید رخ دهم
طالع مدد نکرد و مرا شرمسار کرد
ترسم بگرد من نرسی روز حشر هم
زینسان که سوخت عشقم و خاکم غبار کرد
ذوق شراب و شوق تو ای شوخ نوجوان
مارا ببین که آخر پیری چه خوار کرد
اهلی زیاد خود نه چنان برده یی که باز
روزی بخاطر تو تواند گذار کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به بیان احساسات عمیق و سوز دل شاعر اشاره دارد. او از سوز دل و آتش عشق خود میگوید که نتوانسته به معشوقش برسد و این موضوع او را شرمسار کرده است. شاعر نگران است که در روز قیامت نیز به معشوقش نرسد و عشقش به او باعث سوختن و خاکستر شدنش شده است. همچنین به شوق و علاقهاش به معشوق و تأثیر آن بر پیری و زوالش اشاره میکند و به طور کلی احساس ناامیدی و حسرت خود را نسبت به عشقش بیان میکند.
هوش مصنوعی: درد و غم تو باعث شد که دل من به فکر بیفتد، و در نهایت شعله آتش ما در وجود تو تأثیر گذاشت.
هوش مصنوعی: به کسی که برایش ارزش و اهمیت خاصی قائل هستم، گفتم که برای خوشحالی و رضایتش مثل خورشید درخشان میشوم، اما سرنوشت به من کمک نکرد و باعث شرمندگیام شد.
هوش مصنوعی: مبادا که روز قیامت به سراغ من نیایی، چرا که عشق من را به شدت زجر داده و مرا به خاک و خاکی تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: شوق و شادی ناشی از نوشیدنی و عشق تو، ای دختر خوشخنده، مرا ببین که در این روزهای پیری چگونه خوار و ذلیل شدهام.
هوش مصنوعی: شغف و علاقه زیاد به خودت نداشته باش، چرا که شاید روزی دیگران بخواهند تو را فراموش کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس شمار بوسه که دوش آن نگار کرد
با روزگار کار من اندر شمار کرد
دیدم شمار و بوسه ندیدم همی به چشم
بی می مرا از آنچه ندیدم خمار کرد
گفتم که بوسه دادی لختی نگار من
[...]
بانوی تاجدار مرا طوقدار کرد
طوق مرا چو تاج فلک آشکار کرد
چون پیر روزه دار برم سجده، کو مرا
چون طفل شیر خوار عرب طوقدارکرد
تا لاجرم زبان من از چاشنی شکر
[...]
ای آنکه روزگار ترا اختیار کرد
وز اختیار او همه خلق افتخار کرد
سرسبز شد بزرگی چون سرو تا خدای
دست ترا گشاده چو دست چنار کرد
آنی که باره عزم تو از گرد باد ساخت
[...]
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد
از کاینات ذات تو را اختیار کرد
نی نی هنوز کاف کن از نون خبر نداشت
کایزد رسوم دولت تو آشکار کرد
اول تو را یگانه و بی مثل آفرید
[...]
بر هر زمین که مردم چشمم گذار کرد
آنرا ز آرزوی رخت لاله زار کرد
از اشک من بضاعت یا قوت و لعل برد
هر صبح دم که قافلۀ شام بار کرد
چشمم چو زنده دید مرا در فراق تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.