گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

شمعی که ز سوز دل گرمش خبری هست

زان است که با عاشق خویشش نظری هست

ناصح چه ملامت کنی ام روی نکو بین

جز روی من و روی تو روی دگری هست

گفتی که کباب از جگرت میکنم امشب

از چشم بد مست کسی را جگری هست؟

عقل و دل و دین جمله نثار قدمت شد

ور کار بجان میرسد آنهم قدری هست

دارند سری با سر تیغت همه عالم

تو تیغ برآور که مرا نیز سری هست

صاحب نظران قدر دو رخسار تو دانند

بیدیده چه دانست که شمس و قمری هست

اهلی همه کس عیب تو از عشق کند لیک

مشنو بجز عشق کسی را هنری هست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
کمال خجندی

مشنو که مرا به ز تو بار دگری هست

مسموع نباشد که ز جان دوست تری هست

راز دهنت باز نمود آن لب شیرین

که پنجاه سخنی نیست که آنجا شکری هست

گفتی بزنم بر جگرت تیر جفائی

[...]

جهان ملک خاتون

ای باد اگرت بر در جانان گذری هست

بنگر که بر احوال جهانش نظری هست

زنهار بگو کز من دلخسته بیندیش

کاین آه جگر سوختگان را اثری هست

بیمار فراقم من و از خود خبرم نیست

[...]

قاسم انوار

زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟

کان ماه مسافر بهمه کوی و دری هست

مردانه قدم نه، خطری نیست درین راه

بر یار توکل کن، اگر هم خطری هست

آخر ز خطرهای طریقت چه شماری؟

[...]

عرفی

گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست

تا ریشه در آب است امید ثمری هست

هر چند رسد آیت یاس از در و دیوار

بر بام و در دوست پریشان نظری هست

منکر نشوی گر به غلط دم زنم از عشق

[...]

صائب تبریزی

در نقطه خاک است نهان، گر خبری هست

در پرده این گرد یتیمی گهری هست

ابلیس ز آدم قد افراخته ای دید

غافل که درین پای علم، تاجوری هست

جز رخنه دل نیست، اگر راه شناسی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه