چو خط به کشتنم آورد لعل خندانت
بکش وگرنه کند بخت من پشیمانت
گمان برند که یوسف ز چه برون آمد
چو ماه چهره برآرد سر از گریبانت
تو کعبه دل و جانی و عید مشتاقان
زهر کنار بود صد هزار قربانت
زناز سرو بلند تو من عجب دارم
که دست کوته عاشق رسد بدامانت
ز گریه دامن ما مفلسان شود پر در
چو درج در بگشاید دهان خندانت
گرم بهجر کشی ور بوصل زنده کنی
از آن چه سود ترا و ازین چه نقصانت
ز حسن خط تو شاید که سر برون آرد
هزار یوسف مصر از چه زنخدانت
سگ در تو بامید آن بود اهلی
که خاک راه شود زیر پای دربانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و ابراز میکند که عشق به او چنان عمیق است که جانش را به خطر میاندازد. او به این نکته اشاره میکند که دل عاشق در پی دیدار معشوق است و کسانی که او را میبینند، از زیباییاش شگفتزده میشوند. همچنین بیان میکند که عشق به او میتواند خوشبختی یا اندوه به همراه داشته باشد. شاعر از دشواریهای عشق و احساساتی چون حسرت، گریه و شوق سخن میگوید و با استفاده از نمادها و تشبیهها، عمق احساساتش را منتقل میکند. در نهایت، او به زیبایی و دلربایی معشوق میبالد و میخواهد که این رابطه ادامه داشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی لبخند زیبایت باعث مرگ من میشود، آن را بکش، وگرنه بخت من به خاطر این عشق پشیمان خواهد شد.
هوش مصنوعی: شاید فکر کنند که یوسف (نماد زیبایی) از چه جایی خارج شده، زمانی که چهرهی زیبا از زیر لباس بیرون میآید.
هوش مصنوعی: تو مرکز عشق و علاقهها هستی و جایگاه دلها و جانها، عید کسانی که به تو شوق دارند نیز در کنار توست و من تا چه حد برای تو قربانی میشوم.
هوش مصنوعی: من از زیبایی و قامت بلند تو تعجب میکنم که چگونه ممکن است فردی با عشق و احساس، به دستان تو که اینقدر دور از دسترس است، برسد.
هوش مصنوعی: از شدت گریه، دامن ما دچار فقر و تنگدستی میگردد، زیرا وقتی لبخند بر لبان تو میآید، گویی درهای شادی و خوشبختی به روی ما گشوده میشود.
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر جدایی دلی داری و اگر به وصال بپردازی، از این حال چه بهرهای نصیبت میشود و از آن چه زیانی به تو میرسد؟
هوش مصنوعی: از زیبایی خط تو ممکن است هزار یوسف مصری به دنیا بیایند، اما به خاطر زیبایی زنخدان تو!
هوش مصنوعی: سگ به امید آن بود که حالتی آرام و خانگی پیدا کند و زمین زیر پای نگهبانش نرم و راحت شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی به ذروة کیوان رسیده ایوانت
شکوه هفت سپهر از چهار ارکانت
فروغ عالم علوی ز عکس دیوارت
غذای اهل بهشت از بهار بستانت
بروز بارتو از تنگنای زحمت خلق
[...]
به حق چشم خمار لطیف تابانت
به حلقه حلقه آن طره پریشانت
بدان حلاوت بیمر و تنگهای شکر
که تعبیهست در آن لعل شکرافشانت
به کهربایی کاندر دو لعل تو درجست
[...]
چو نیست راه برون آمدن ز میدانت
ضرورتست چو گوی احتمال چوگانت
به راستی که نخواهم بریدن از تو امید
به دوستی که نخواهم شکست پیمانت
گرم هلاک پسندی ورم بقا بخشی
[...]
بیا و بوسه بده از آن لبان خندانت
که در دلم زدی آتش به آب دندانت
به ابروان خوش آشفته کردی ام با خود
چه دید خواهم از آن چشم های فتانت
مرو دمی بنشین تا شکستگان فراق
[...]
بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت
جفا بکن که هر آن کرده نیست تاوانت
مهی که چاک به دامان جانم افگنده ست
همان مهی ست که طالع شد از گریبانت
کسی که جان به سر یک نظاره خواهند داد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.