گرچه به تیغ جفا سینه فکارم از او
تا نرود سر ز دست دست ندارم از او
هرکه نشد غرق خون ره نبرد کز غمش
من بچه باران ترم زیر چه بارم از او
در غم آن نوجوان پیر شدم از وفا
ناوک چشم اینزمان چشم ندارم از او
نرگس مستش که شد ساقی بزم همه
عالمی از وی خوشان من بخمارم از او
مانع وصل حبیب بیخودی اهلی است
یار بمن در میان من بکنارم از او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق عشق و دلتنگی را به تصویر میکشد. شاعر از شور و شوقی که به معشوق دارد، صحبت میکند و اطلاق "پسته" به دل خود نمایانگر طعم تلخ و شیرینی عشق است. او به زیباییهای معشوق و تاثیراتش بر روح و جانش اشاره میکند و بیان میکند که حتی اگر همه چیز از بین برود، دیدن معشوق برایش کافی است. همچنین شاعر به یادآوری لبهای معشوق و عطش ناشی از آن میپردازد و در پایان از بلبل و گلستان صحبت میکند که نماد عشق و زیبایی است. در کل، این شعر تجلی عاشقانهای از آرزو، دلتنگی و زیبایی معشوق است.
هوش مصنوعی: اگرچه با ظلم و ستم، قلبم دچار درد و رنج است، اما تا زمانی که او را دارم، هرگز نمیتوانم او را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر غم، به سختی دچار نشود، نمیتواند در مسیر عشق موفق شود. من از غمش مانند بارانی هستم که زیر بارش آن قرار دارم.
هوش مصنوعی: در غم آن جوان، به اندازهای پیر شدهام که دیگر نمیتوانم به چشمهایش نگاه کنم. وفای او مانند تیرنگاهی در این زمان برایم دردآور است.
هوش مصنوعی: نرگس زیبا و سرمست او، بزم و شکوه دنیا را به خود جذب کرده است، اما من که تحت تاثیر او هستم، حالتی گنگ و خماری را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت به خدا و بندگان او، مانع از وصال و نزدیکی به یار میشود. به من کمک کن تا از این احساسات بیخودی رها شوم و به عشق حقیقی نزدیکتر شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.