گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

این چه فرخنده خیمه این چه سر است

آسمانی است کز زمین برخاست

خانه راحتست و مامن عیش

کعبه خلق یا بهشت خداست

میخش از شاخ طوبی است و سزد

که طنابش ز گیسوی حور است

همه طرحش خیال خاص بود

به از این در خیال نایدر راست

بتماشا در آ که گلزارش

روشنی بخش دیده بیناست

گل باغش که تازه است مدام

کس چه دانست کز چه آب و هواست

نو بهاریست کز خزان دور است

در همه موسمی بشنو و نماست

پیش نقش ختایی یی که دروست

وصف نقاش چین مکن که خطاست

سایه چتر شاه بر سر اوست

گر کند سایه بر سپهر رواست

خسرو عهد شاه اسماعیل

آنکه کیخسروش کمینه گداست

بار گاهش ز آسمان بگذشت

خیمه قدر او از آن بالاست

هر کجا خیمه زد بقصد عدو

ناوکش میخ دیده اعداست

نیزه او ستون اسلام است

خیمه شرع و دین از او برپاست

چتر او هر کجا که سایه فکند

سایه اش بر سر هزار هماست

صحن بزمش ر بس زر افشانی

چون بساط چمن نشاط افزاست

تا ابد باد زیر خیمه چرخ

سایه دولتش که بر سر ماست

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

رودکی

به سرای سپنج مهمان را

دل نهادن همیشگی نه رواست

زیر خاک اندرونت باید خفت

گرچه اکنونت خواب بر دیباست

با کسان بودنت چه سود کند؟

[...]

فرخی سیستانی

من ندانم که عاشقی چه بلاست

هر بلایی که هست عاشق راست

زرد و خمیده گشتم از غم عشق

دو رخ لعل فام و قامت راست

کاشکی دل نبودیم که مرا

[...]

ابوالفضل بیهقی

بسرای سپنج‌ مهمان را

دل نهادن همیشگی‌ نه رواست‌

زیر خاک اندرونت باید خفت‌

گرچه اکنونت خواب بر دیباست‌

با کسان‌ بودنت چه سود کند؟

[...]

ناصرخسرو

هر چه دور از خرد همه بند است

این سخن مایهٔ خردمند است

کارها را بکشی کرد خرد

بر ره ناسزا نه خرسند است

دل مپیوند تا نشاید بود

[...]

قطران تبریزی

بسرای سپنج مهمان را

دل نهادن بممسکی نه رواست

زیر خاک اندرونت باید خفت

گرچه اکنونت خواب بر دیباست

با کسان بودنت چه سود کند

[...]