گنجور

 
ادیب الممالک

گویند در جزایر بحر وسیط بود

پیری خطیب بود چون گل سوری به باغ و گشت

«ارخیلو خوس » بنام «کلاغش » بدی لقب

چون خوی نیک داشت قرین با کمال زشت

صاحبدلی ز مردم یونان به محضرش

شد بهر استفاده چو ترسا سوی کنشت

چون شد خطیب فحل و مبرز برای مزد

آغاز عذر کرد و بنای نفاق هشت

پرسید از او ستاد ز «حد خطابه » گفت

«اقناع آن حریف » که تخم جدال کشت

گفتا برای اجرت تعلیم با توام

اینک هوای بحث بودای نکو سرشت

مغلوب اگر شدم ز تو تعلیم ناقص است

ور غالبم برات تو خواهم به یخ نبشت

استاد دید اجرت ده ساله بر هباست

ها عنقریب پنبه و پشم است آنچه رشت

گفتا چنین مدان که اگر چیرگی مراست

بستانم از تو مزد و بکوبم سرت به خشت

ور غالب آمدی همه خواهند مرمرا

در زندگی به عیش و پس از مرگ در بهشت

کز جودت افاده و تعلیم نیک من

شاگرد پا فراز از استاد خویش هشت

این داستان شنید ظریفی به طنز گفت

تخمیست زشت مانده بجای از کلاغ زشت

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

از لاله و بنفشه همه کوهسار و دشت

سرخ و سپید گشت چو دیبای پایرشت

برچد بنفشه دامن و از خاک برنوشت

چون باد نوبهار برو دوش برگذشت

انوری

شکلی نهاده‌اند حکیمان روزگار

اعداد آن به رمز بخواهم همی نوشت

جشن عرب به سال درو اختران چرخ

نقش مهین کعب ببین این نکو سرشت

میعاد وضع حمل و نماز و خدای عرش

[...]

حمیدالدین بلخی

چرخش چگونه خورد و سپهرش چگونه کشت؟

بختش بپای حادثه ها کشت یا بمشت؟

با او چگونه گشت جهان سود یا زیان

با او چگونه رفت فلک نرم یا درشت؟

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حمیدالدین بلخی
سعدی

هم رُقعه دوختن بِهْ و الزامِ کنجِ صبر

کز بهرِ جامه، رُقعه بَرِ خواجگان نبشت

حقّا که با عقوبتِ دوزخ برابر است

رفتن به پایمردیِ همسایه در بهشت

حکیم نزاری

بر دست چون بود می و صبح و کنار کشت

با دوستان همدم و یاران خوش جهشت

گر بشنوی وگرنه به احکام معنوی

اینک کنار کوثر و اینک در بهشت

با جاهلان معامله در بحث معرفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه