خدای عزوجل بر جهانیان بخشود
دری ز روضه ی رضوان به روی خلق گشود
سفینه ی نوح آسوده شد ز موج خطر
تن خلیل رها گشت از آتش نمرود
نجات یافت کلیم از عذاب فرعونی
خلاص یافت مسیح از شکنج دار جهود
عنایت احدی با سعادت ابدی
رسید و ز آینه دل غبار غصه زدود
بقلب شاه که شد مخزن جواهر قدس
سروش غیب بالهام این لطیفه سرود
که ای تو سایه یزدان و آفتاب زمین
از آسمان برخ فرخ تو باد درود
خدای دادگر این تاج خسروی بتو داد
رسول هاشمی این تخت مر ترا بخشود
درخت عدل در ایوان دولت تو برست
جمال داد در آیینه رخ تو نمود
بشارسان جم از سحر جادوان دیریست
که فتنه برشده نک سوی چاره بگرا زود
ببین که کاخ ترا سیل ناگهان برکند
بیا که میش ترا گرگ نابکار ربود
بلای تیره ببارید بر زمین سیه
شرار فتنه برآمد بر آسمان کبود
ببارگاه عدالت نه سقف مانده و نه در
بکارگاه شریعت نه تار ماند و نه پود
چو طوس رایت کیخسروی برافرازد
مسلم است که ویران شود سرای فرود
شنیده ای تو که در داستان نعج و نعاج
فرشتگان خدا را چه رفت با داود
شنیده ای تو که حلف الفضول در کعبه
بخاندان نبی تیم و زهره بهر چه بود
رسول قصه حلف المطیبین بر خلق
چه میسرود چرا خون ز دیدگان پالود
برای آنکه ستمگر چو قصد کینه کند
ز چشم خسته نبارد سرشک خون آلود
برای آنکه چو دانا بکار درماند
بدست دوست ز سودای خویش یابد سود
چو رای چند تن اندر عمل شریک شود
همی بیابد بیمار مصلحت بهبود
چنان که از زبر کوهسار چندین جوی
جدا ز یکدیگر اندر روان شود بفرود
چو جویها همه با یکدیگر بپیوستند
بروی صحرا جاری شود هزاران رود
چو داد خلق در ایوان داد داده شود
برای خصم نماند مجال گفت و شنود
خلاصه چون بدل شه ز حق سروش آمد
بکوشش از نفس آشنا رسید سرود
دلش ز جای بجنبید و قلب خرم شه
که هست منبع الطاف ایزدی فرسود
دریغ خورد بکار گذشته و ز سر لطف
یکی بچاره درد گران، دو دیده گشود
چه گفت گفت بدانسان که گفته اند مرا
وزیر بایدملک هزار ساله چه سود
سزد که دست وزارت دهم بدست کسی
کز او خدای جهان شاد و بندگان خشنود
دوباره خسرو عادل بچاکران کهن
گشود چشم و پی آزمون نظاره نمود
چو یافت از همه بهتر مشیر دولت را
براستی و درستی و پاکیش بستود
بدو سپرد مقالید ملک و خاطر شه
ز کار کشوری و لشکری همه آسود
گشود صدر گرانمایه دست داد و سپس
ببست پنجه بیداد و روی غم بشخود
دوباره شه زنی شکرین بصفحه سیم
عبیر و غالیه افشاند و عود و عنبر سود
نگاشت نامه که من نیستم چو آن ملکان
که از رعیت رشوت ستاند و مایه ربود
حکایت شه بیدادگر بدان ماند
که در خزان بن دیوار کند و بام اندود
مرا خدایتعالی برای داد و دهش
فراشت رایت دولت بر آسمان کبود
جمال عدل بچشمم نکوتر از رخ حور
سرود داد بگوشم به از ترانه رود
گرفتم آنکه ز تمغا و نقص و کسر حقوق
مرا هزار و دو صد گونه سود خواهد بود
نیرزد آن که دمی دیده ای ببارد اشک
نیرزد آنکه شبی از دلی برآید دود
نخواهم از ضعفا کار و از فقیران مال
نگیرم از غربا باج و از گدایان سود
چنانکه صدق نروید ز بوستان خلاف
بدانم آنکه نیارد درخت بید امرود
کنون بباید آراست کاخ بیت العدل
کشید سلسله عدل و داد چون داود
چو این کرامت شاهانه فاش شد بجهان
لوای عدل سر اندر سپهر هفتم سود
نگار بخت در ایوان دولت آرامید
عروس ملک بر اورنگ اقتدار غنود
کنون بملت غرا ز فضل شه تبریک
همی سرایم و خوانم بشهریار درود
سپس سپاس کنم بر صدور مسند شرع
کز آفریده فرازند و از خدای فرود
اگر نه حکمتشان معرفت ببندد رخت
اگر نه همتشان معدلت کند بد رود
وگرنه شهد سخنشان همی شدی پازهر
یکی نماند بجا زین شراب زهرآلود
نه عدل جز سوی ایشان سوی دگر پرداخت
نه عقل جز ره ایشان ره دگر پیمود
امیدوار چنانم که خسرو از خورشید
حسام گیرد و از مه سپرز کیوان خود
ز برق لعل سم باد پای شه آتش
فتاده بینم در خاک چین بآب کبود
بکار شاخ مراد ملک بباغ از آنک
درخت مقل نه خرما دهد نه شفتالود
مباش معتقد آن لئیم سفله خام
که ریش خویش همی کند و بر سبال افزود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش و تمجید از خداوند و عدالت در حکومت میپردازد. شاعر به تشریح نعمتهای الهی و پیروزیهای انبیا اشاره میکند و میگوید که چگونه خدای بزرگ درهای رحمت را به روی بندگان خود گشوده است. در ادامه، عدالت در حکومت را به عنوان بنیادی برای سعادت و خوشبختی ملت معرفی میکند و بر لزوم انتخاب وزیری عادل تأکید دارد که در خدمت مردم باشد و از آنها سوءاستفاده نکند. شاعر به این نکته اشاره میکند که چنانچه حکومت بر اساس عدل و انصاف برقرار شود، محیطی امن و آرام برای مردم خواهد بود و در نهایت، خوشنودی خدا و بندگان را به ارمغان خواهد آورد. او همچنین بر لزوم دوری از ظلم و بیعدالتی تأکید دارد و بر این باور است که فقط با رعایت حقوق مردم میتوان به جامعهای سالم و شکوفا رسید.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ بر همه موجودات رحمتی نازل کرد و دری از بهشت را به روی بندگانش گشود تا به آنها نعمتها و برکتهای خود را عطا کند.
هوش مصنوعی: کشتی نوح از امواج خطر نجات یافت و تن خلیل از آتش نمرود رهایی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: کلیم (موسی) از عذاب فرعون رهایی پیدا کرد و مسیح از عذاب و شکنجههای یهودیان آزاد شد.
هوش مصنوعی: توجه و لطف الهی به سعادت جاودانی انسان رسید و غم و اندوه از دل او زدوده شد.
هوش مصنوعی: در دل شاه، رازها و معانی عالی مانند جواهرهای مقدس جمع شده است و الهامهای غیبی به او کمک کردهاند تا این نکتههای زیبا را بسازد.
هوش مصنوعی: ای تو سایه خدا و نور زمین، از آسمان بر تو سلام و درود باد.
هوش مصنوعی: خداوند دادگر به تو تاج پادشاهی بخشید و پیامبر هاشمی این تخت سلطنت را نیز به تو عطا نمود.
هوش مصنوعی: درخت عدالت در بارگاه حکومت تو رشد کرده و زیبایی تو در آینه چهرهات نمایان شده است.
هوش مصنوعی: بخروش و شادی جم سحرگاهان از جادوگران در پیش است و این فتنهای است که به زودی روشن میشود. به سرعت به دنبال چارهای بگرد.
هوش مصنوعی: ببین که در لحظهای ناگهانی، مصیبتها ممکن است زندگیات را دچار تغییرات بزرگ کند. همچنین توجه کن که خطرات و دشمنان میتوانند داراییها و امنیّت تو را زیر سؤال ببرند.
هوش مصنوعی: زمینی تاریک و پر از بلا، به ناگاه آتش فتنهای در آسمان ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا به بررسی وضعیتی اشاره میشود که در آن هیچ چیزی در مرزهای عدالت و قوانین شریعت باقی نمانده است. به عبارتی، حق و انصاف به طور کامل از بین رفته و در این فضا هیچ نشانهای از ساز و کارهای قانونی و اخلاقی وجود ندارد. به عبارت سادهتر، در این شرایط، نه ساختار قانونی و نه اصول اخلاقی پایدار هستند.
هوش مصنوعی: هرگاه پرچم کیخسرو در طوس افراشته شود، مسلم است که خانه فرود تخریب خواهد شد.
هوش مصنوعی: آیا داستان نعج و نعاج و آنچه بر فرشتگان خدا در زمان داود گذشت را شنیدهای؟
هوش مصنوعی: آیا میدانی که گروه حلف الفضول در کعبه برای چه هدفی تشکیل شد و چه ارتباطی با خاندان پیامبر از قبیلههای تیم و زهره داشت؟
هوش مصنوعی: پیامبر داستان پیمان وفاداری را برای مردم چه روایت میکند و چرا از چشمانش اشک میریزد؟
هوش مصنوعی: برای اینکه ستمگر هنگامی که قصد انتقام دارد، از چشمان خسته و اشکبار کسی، خون نبارد.
هوش مصنوعی: برای آنکه وقتی انسان با دانش و آگاهی به مشکل برخورد میکند، باید کمک و حمایت دوستانش را دریافت کند تا بتواند از آرزوهای خود بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: وقتی چند نفر در عمل و تصمیمگیری مشارکت داشته باشند، ممکن است فردی که بیمار است و به بهبودی نیاز دارد، از این همکاری بهرهمند شود و بهتر شود.
هوش مصنوعی: چنان که از بالای کوهها چندین جوی آب به طور جداگانه و به سمت پایین در حال حرکت و جریان هستند.
هوش مصنوعی: وقتی جویها همه به هم متصل شوند، در دشتها جریان آب به شکل هزاران رود برقرار میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که مردم در محفل عمومی سخنی را برمیگزینند، فرصتی برای دشمن باقی نمیماند که به گفتگو و تبادل نظر بپردازد.
هوش مصنوعی: خلاصه این که وقتی انسانی از حقیقت دور شود و به طرز دیگری زندگی کند، با تلاش و کوشش از درون خود به درک تازهای میرسد و گویی که صدای آشنا و دلنشینی را میشنود.
هوش مصنوعی: دلش به تپش افتاد و قلب شاد او که منبع رحمتهای خداوند است، به شدت خسته و فرسوده شد.
هوش مصنوعی: به یاد گذشته حسرت میخورد و از روی مهربانی به یکی از افراد بیچارهای که در رنج و درد زیادی به سر میبرد، لطف کرد و دو چشمانش را گشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به من بگوید که باید وزیر پادشاهی باشم که هزار سال عمر دارد، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: باید وزارت را به کسی بسپارم که وجودش باعث خوشحالی خدا و رضایت بندگان باشد.
هوش مصنوعی: خسرو عادل دوباره به چاکران قدیمی نگاه کرد و به دقت در حال مشاهده و بررسی آنها بود.
هوش مصنوعی: او زمانی که مشاوری مناسب و سالم برای حکومت را پیدا کرد، به راستی و درستیاش او را ستایش کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که شخصی مسئولیت و رهبری حکومت و ملکه را به کسی سپرد و شاه از امور مربوط به کشور و سپاهیان آسوده خاطر و بیدغدغه شد.
هوش مصنوعی: دست نفیس و باارزش خود را گشود و بعد پنجهای پر از ظلم و ستم را بست و چهره غم را دور کرد.
هوش مصنوعی: دوباره دختر جوانی با طراوت و دلپذیر بر صفحهای زیبا از نقره، عطر و رایحه خوشی پخش کرد و عود و عنبر را به فضا افزود.
هوش مصنوعی: او نامهای نوشت و گفت که من وجود ندارم، مثل شاهانی که از مردم ضعفای خود رشوه میگیرند و حقوق ایشان را میدزدند.
هوش مصنوعی: داستان حاکم ظالم را میتوان با مثال کسی توصیف کرد که در فصل پاییز بر روی دیوارها، که شکسته و خراب هستند، خاک و کاه میپاشد و سعی میکند آنها را بپوشاند. این کار در حقیقت فقط ظاهری و موقتی است و به زیرساختها و وضعیت واقعی دیوارها توجهی ندارد.
هوش مصنوعی: خداوند متعال مرا برای بخشش و کمک به دیگران انتخاب کرده و پرچم قدرتش را در آسمان آبی برافراشته است.
هوش مصنوعی: زیبایی عدالت برای چشم من از چهره حوریان نیز زیباتر است و صدای آن برای من از آهنگ رودخانه دلنشینتر است.
هوش مصنوعی: من فردی را به دست آوردهام که از نظر اعتبار و کمبودها، به هزار و دویست روش میتواند به من منفعت برساند.
هوش مصنوعی: اشک و غم و افسوس برای لحظهای که چشمها ببارند یا شبی که دل از شدت اندوه، دودی برآورد، ارزش و بهایی ندارد.
هوش مصنوعی: من از ناتوانان کمکی نخواهم و از بیپولها پول نمیگیرم. همچنین از کسانی که اهل غربت هستند، چیزی نخواهم و از گدایان هم بهرهای نخواهم برد.
هوش مصنوعی: اگر درخت بید امروزی در بوستانی که مورد توجه و صداقت است، نتواند رشد کند، پس من میدانم که صداقت در آنجا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اکنون باید کاخ عدالت را سامان داد و زنجیرهای از عدالت و انصاف برقرار کرد، مانند داود.
هوش مصنوعی: زمانی که این بخشش بزرگ از سوی شاه به همگان آشکار شد، عدالت مانند پرچمی در آسمان هفتم درخشید و همه جا را فرا گرفت.
هوش مصنوعی: عزیز دل در کاخ قدرت به آرامش نشسته و ملکه زیبایی بر تخت سلطنت خوابیده است.
هوش مصنوعی: حالا به خاطر خوبیهای پادشاه به مردم خوشبختی را تبریک میگویم و برای او سلامتی آرزو میکنم.
هوش مصنوعی: سپس از خداوند بر اساس قوانین و آموزههای دینی که از سوی او نازل شده، تشکر میکنم؛ قانونی که از آفرینش سرچشمه میگیرد و به بندگانش هدایت میکند.
هوش مصنوعی: اگر عقل و درایت آنها به کمکشان نیاید، و اگر اراده و تلاششان برابر نباشد، به بیراهه خواهند رفت و نتایج خوبی نخواهند گرفت.
هوش مصنوعی: اگر به آن سخنان گوش ندهی، حتی شیرینی کلامشان هم به زهر تبدیل میشود و از این شراب زهرآلود چیزی باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: هیچ عدلی جز در جهت آنها برقرار نمیشود و هیچ عقلی جز در مسیر آنها راه نمییابد.
هوش مصنوعی: من به اندازهای امیدوارم که مانند خسرو، از خورشید بالای سرش نور بگیرد و از ماه نیز زیبایی و روشنایی را به دست آورد.
هوش مصنوعی: از درخشش لعلین و زیباییاش، نشانی از محبت و زیبایی را میبینم. شعلههای آتش به زمین افتاده در چین و آبی نیلی مانند آسمان را در دل خاک مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: به باغی که درختان آن میوههای دلخواه را نمیدهند، نباید شاخ و برگ رشد کرد و از آن انتظار ثمر داشت.
هوش مصنوعی: به کسی که در کردار و عمل خود پست و ناپسند است، اعتماد نکن. او کسی است که حتی به خود و به ظواهرش نیز بیتوجهی میکند و بر زشتیهایش میافزاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.