مردی بر آن سزد که کند عزم را متین
نه روز و شب نیوشد بر چنگ را متین
با خود سیمبر چو کسی پایکوب شد
سنگین شود بفرق درش خود آهنین
کی با سرون کرگدنان پنجه برزند
کاندر سرای مشت همی سوده بر سرین
خون جگر خورد گه سختی کسی که ریخت
هر صبح و شام خون رز اندر بساتکین
چون شنبلیله زرد کند رخ گه مصاف
آنکو درون خوابگه افشاند یاسمین
خون رزان که هوش کسان را همی برد
باور مکن که رای کسی را کند رزین
رای رزین و فکر متین اندر آن مجوی
کش اندرون مغز پر از خمر اندرین
خون رزان چه مایه فزونتر ز خون دل
دیبای قز چه پایه بر از شمله جنین
بیدار بایدی دل صاحبدل کریم
هشیار بایدی سر دانشور گزین
در کوردین کرا بینا همی بود
بهتر که مرد کور دل اندر خراتکین
گژ راستی کبار نبندد و گر کند
در روز جنگ راست بتن جامه گژین
گر دیده تو پارسیان را کنند راست
در ابتدای آذر مه کوسه بر نشین
افسانه ایست صورت مردان خام را
کارند بادپای تکاور بزیر زین
مردی ز داد زاید و دولت ز مردمی
چون کسری از قباد و فریدون ز آبتین
کژدم مشو، ولی بضرورت، بسان نحل
بر خصم زهر میده و بر دوست انگبین
ترک درم گزین و بدین آرزو که خلق
دینار عاشقند و حریف درم گزین
گوهر بجان مرد بباید فزون بود
چه خاصیت که دارد گوهر در آستین
گوساله زرینه طمع سامری کند
روح الامین نخواهد گوساله سمین
آنچ آید از قلم نه ز نشکرده آیدا
آنچ آید از سنان نکند هیچگه کدین
دندان شیر آنچه کند در صف مصاف
ناید بوقت کار ز دندانه های شین
گرچه یکی جهان کهین است آدمی
چون نیست هوش و رایش باشد جهان کهین
باید بداد و دانش اندر زمانه زیست
چون خواجه بزرگ و خداوند راستین
صدر اجل امیر نظام آنک بر روانش
از گیتی آفرین و همه گیتی آفرین
ایزد بر آب و خاک به نگماشته چنان
بل ز آب و خاک نیز به ننگاشته چنین
قدرت نمود بر همگان واجب الوجود
کز مآء و طین بساخت خداوند مآء و طین
لابل گذاشت یزدان منت که آفرید
بر ایمنی گیتی این صاحب امین
دستش نموده رق همه خلق را ضمان
تیغش شده است تمشیت ملک را ضمین
دانا برد همی ز سر کوی او بسار
دریا همی خورد بکف دست او یمین
فرموده از کرم پدری بر کمال و فضل
چنان که کیقباد به ارمین و کی پشین
دشمن ندانمش بجهان زانکه در جهان
تیغش بجا نهشته یکی مردم لعین
والا ملک مظفر دین را چنو وزیر
تعیین نمود شه که بدولت شود معین
از فکرتش بلند شود نام پادشه
وز همتش درست شود کار ملک و دین
حق را جدا نموده ز باطل همی چنان
کن پنبه را ز دانه جدا کرده چو بگین
ببر از صلابتش نکند جای در اجم
شیر از مهابتش نکند خواب در عرین
مردان روزگارش گردان کارزار
طفلان عصر وی همه پیران دوربین
دعوی اگر کنم که بفرمان وی مگس
آید همی بعرصه سیمرغ با طنین
افسانه نیست ز آنکه زنان در زمان وی
شیر اوژنند و پیلتن ار نیستت یقین
بشنو حکایتی که در این روزگار نیک
افتاده اتفاق در این بوم و سرزمین
دزدان چند خیره و عیار و راهزن
شومان چند گمره و طرار و ره نشین
با چابکی ربوده ز فرق زحل کلاه
برده ز دست برجیس از زیرکی نگین
داده ز حقه شب افیون بماهتاب
کرده ز جام روز بکام خور آبگین
چون عشق خانه روب و چو مستی ستیزه گر
همچون شباب غره چو شهوت هوا گزین
از باس میر بوده بزندان اختفاء
وز بیم مرگ مانده به بیت الحزن حزین
از طول تنگ دستی و فرط گرسنگی
چون تیری از کمان بجهیدند از کمین
در سر خمار کرده سپردند راه غدر
با جان وداع گفته گرفتند رسم کین
هنگام شب که خفته عسس رخ نهفته مه
این در زمین و آن یک در طارم برین
رفتند خانه یکی از تاجران که داشت
مالی فزون ز دولت آل سبکتکین
انبارها بخانه درش لعل پر بهاء
خروارها بکیسه درش لؤلؤ ثمین
خور نزد مخزن زرش از رشک زرد رخ
پروین ز خرمن گهرش گشته خوشه چین
بیش از دویست قارن در درگهش نقیب
بیش از هزار قارون در خرگهش دفین
از دیبهای مصری و آیینه های رم
بزمش چو کارگاه فرنگ و بهار چین
القصه این ددان ستمگر نکرده بیم
از روزگار پیشین و ز روز واپسین
اندر سرا شدند چو گرگان سهمناک
در خانه آمدند چو دیوان سهمگین
دیدند پاسبان را مخمور جام خواب
خانه خدای نیز به بستر شده مکین
آید غطیط نایم چو بخیتان مست
سازد صفیر صافر آواز رامتین
گر توپ بر زنند نجنبد کسی که هان
ور سقف بشکنند نخیزد تنی که هین
آهسته پانهاده ز دهلیز آن سرای
در آستان شدند بمالیده آستین
خاموش ساخته فز و افروخته فنک
اندر کشیده سیخ و برافراشته خصین
سوهان همیزدند وبریدند قفل در
خایسک کوفتند و شکستند زولفین
بستند بارهای جواهر همه بدوش
کردند دانهای لئالی همه گزین
بردند دیبه های لطیف و گرانبها
آیینه های رومی و آنیه های چین
جمعی برای پاس مواظب در آستان
قومی برای حمل فرا چیده آستین
ناگه عروس خانه خدا کاندران زمان
با کدخدای خود بد در خواب دل نشین
بیدخت واردختی در حجله نشاط
شایان بآفرین و ثنای به آفرین
از خواب جست و دید بکاخ اندران گروه
چون لشکر مغول بخیام جلال دین
ماران مهره باز و تماسیح رزم ساز
شیران تیغ یاز و عفاریت خشمگین
چون دشنه دید در کف دزدان نابکار
شد دشنه موی بر تن سیمین نازنین
چون خیزران ترقد خمگشته راست کرد
در سنبل سیاه نهان کرد یاسمین
بیدار شد چو بخت خداوند من ز خواب
افکند همچو فکرت او برقع از جبین
با صارمی چو مهر درخشنده از غلاف
چون لبوی بخشم خرامنده از عرین
چون مژه گان ترکان بالای چشم مست
با آفتاب تابان با تیغ آتشین
نوشابه بود گوئی در کار رومیان
یا خود غزاله بود به هیجای مسلمین
یا چون خدیجه خاتون اندر غزای روس
یا در مصاف لشکر اسلام کاترین
آورد ترکتاز بتاراجیان چنانک
تازد همی به لشگر اسفند فروردین
دزدان خیره، خوار شمردند کار او
با وی همی کشاکش کردند بهر کین
آویخته بیکدیگر اندر صف مصاف
ماننده زبانیه در جنگ حور عین
از پای خودسران و از اندام پهلوان
پر خاک شد هوا و پر از خون همه زمین
دیوان چند را بدل شب فرشته ای
همچون شهاب ثاقب کرد از قضا طعین
گفتی بمغز مردم صرعی فسونگری
نام خدا دمید باهریمن لعین
رفتند پردلان تهی دست از آن سرای
با موزه چنین بل با زوزه و حنین
وان سیم تن بگونه شمعی فروخته
در دل شراره بودش و خون جاری از جبین
آمد درون کوچه و زد پنجه با عدو
چندانکه رنجه شد تن و اندام نازنین
دزدان زدند حلقه بگردش ز چارسوی
چون حلقه ای که در وسطش برنهی نگین
مجروح شد ز ناچخ و شمشیر و تیرشان
آن ساقهای سیمین وان ساعد سمین
ناگه رسیدش از پی شدت یکی فرج
چونانکه بهر بودلف از کید آفشین
اندر رسید شحنه چو تیری که از کمان
و آن کدخدا معاینه شیری که از کمین
با مردمی گزاف همه مردم مصاف
جوشن درو کمانکش و دانا و کاربین
گشته بعطر منشم با یکدیگر حلیف
داده بعقد معصم بر یکدیگر یمین
بیداد کارها بده در مدت شهور
هشیار رازها شده در دوره سنین
کردند حمله بر صف دزدان نابکار
در تاختند جانب دیوان سهمگین
بردند سوی خانه بیگلربیگی روان
چون زهره خوارج در روز واپسین
جستند چون خلاص نجستند از شکنج
گفتند چون مناص شنیدند لات حین
فرخ نژاد خواجه بیگلربیگی چو دید
از فر بخت گنج مراد اندر آستین
حکم شکنجه داد و بزندانیان سپرد
بدخواه را که در خور سجن است باسجین
اندر شکنجه پنجه ضرغام قهر او
گرگان پیل تن را درید پوستین
معلوم شد که اینان چندین هزار خان
تاراج کرده اند بهر بوم و سرزمین
انگیخته سمند بهر خطه منیع
آویخته کمند بهر قلعه حصین
هتک ستور ساخته بی بیم شهریار
قطع رؤس کرده بی خوف رب دین
از بهر اخذ ثار مکافات عالمی
کرده است خارشان سخط رب عالمین
ز ایشان نشان مال فقیران یکان یکان
بشنید هر که بود با قرار راستین
بستد تمام نایب بیگلربیگی بعنف
مال کسان از ایشان زیرا که بد امین
زان پس روانه کرد بزندانشان و گفت
باشید در دو گیتی فی النار خالدین
ای داور خجسته که دست بلند تو
بارد همیشه گوهر غلطان ز آستین
در غرب ملک ایران بیگلربیگی توئی
چونانکه داشت سلطنت غرب تاشفین
تیغ تو زرنگار و دو دست تو سیم بخش
خوی تو مشک پرور و کلک تو عنبرین
قدر تو، پست کرده همی، قبه سپهر
مالد ستاره تو، بن بخت بر زمین
رای امیراعظم و فکر متین تو
آن چرخ را ادیب شد این ملک را معین
طوبی ز قهر تو ثمر حنظل آورد
ز قوم کاه مهر تو آرد ترنجبین
تا آخر زمستان اسفند مه بود
تا اول بهاران شد ماه فروردین
دست تو باد باسط ارزاق در شهور
عدل تو باد ماشط آفاق در سنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگیهای یک مرد بزرگ و دانا میپردازد که باید عزم و ارادهای محکم داشته باشد. شاعر بر اهمیت هشیاری، تفکر عمیق و آگاهی از زمان تأکید میکند و از اوضاع و احوال زمانه میگوید. داستان به نبردها و دزدان اشاره دارد و نشان میدهد که در برابر ظلم و فساد، باید قهرمانانی ظهور کنند تا عدالت را برقرار سازند.
شاعر همچنین از بزرگانی همچون کیقباد و فریدون یاد میکند که از طریق قابلیتهای انسانی و همت، به موفقیتهایی دست یافتهاند. سرانجام، متن به یکی از فرماندهان بزرگ به نام بیگلربیگی میرسد و از نقش او در برقراری عدالت و مقابله با دزدی و فساد ستایش میکند.
در کل، شعر به جنبههای مثبت مردانگی، قضاوت صحیح و قهرمانی در برابر چالشها پرداخته است.
هوش مصنوعی: مردی که اراده و تصمیم خود را محکم کند، شایسته است که به پای تلاش و کوششاش بایستد و نباید به روز و شب توجه کند یا از آنها تأثیر بپذیرد.
هوش مصنوعی: اگر فردی به همراه سیمبر (نوعی دیو یا موجود افسانهای) به رقص و شادی بپردازد، اما بعد از مدتی به حالت سنگین و جدی در میآید؛ این نشاندهنده این است که درون او تغییرات عمیقی رخ داده و دیگر نمیتواند به آسانی به حالت قبلی خود بازگردد.
هوش مصنوعی: کیست که با چنگ و دندان به سراغ کرگدنها برود، در حالی که در خانه خود نیز درگیر مشکلات و درگیریهای دیگر است؟
هوش مصنوعی: کسی که با سختیها و نگرانیها دست و پنجه نرم میکند، در واقع به مانند کسی است که در هر صبح و شام، خون دل میخورد و خود را با غم و اندوه روبهرو میکند. این فرد مانند گلی است که در سختیها و دشواریها زندگی میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که شنبلیله رنگ چهرهاش را زرد میکند، در جنگ و نبرد، آن کسی که در خوابگاه خود یاسمین را پخش میکند، به میدان میآید.
هوش مصنوعی: خونی که از دل رزا میریزد، آنچنان تاثیرگذار است که هوش و فکر افراد را تحتتأثیر قرار میدهد. اما به این باور نرسید که این تأثیر میتواند نظر کسی را به سمت فکر یا طرحی دیگر بکشاند.
هوش مصنوعی: نگاه نکن به ظواهر فریبنده و احساسات عمیق، بلکه در عمقنگر باش و به فکر و اندیشه خود توجه کن که در دل هر وجود، پندارهای شگرف و گرانبهایی نهفته است.
هوش مصنوعی: خون رزان (حیات) چه اندازه از خون دل (غم و اندوه) بیشتر است، همانطور که دیبای قز (پارچهای زیبا) از شمل (نوعی پارچه) بهتر است.
هوش مصنوعی: بهتراست که دل پر از عشق و محبت داشته باشی و هوشیار و بیدار باشی. باید در انتخاب دانش و علم خود دقت کنی و بهترینها را برگزینی.
هوش مصنوعی: نوعی توانایی و بصیرت در دیدن و درک مسائل بهتر است تا اینکه فردی نابینا فقط در ظواهر دنیا غرق شود و به عمق حقیقت پی ببرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دروغ و کجروی متمایل باشد، در زمان جنگ نمیتواند خود را به درستی نمایش دهد و اگر هم بخواهد در آن شرایط راست بگوید، این کار او دروغین و نادرست به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر چشم تو به پارسیان بیفتد و درست به آنها بنگرد، در آغاز ماه آذر بر دامن کوه بنشین.
هوش مصنوعی: میگوید که داستانهایی وجود دارد دربارهٔ مردانی ناتوان و خام که به وسیلهٔ باد و طوفان، سوار بر اسبهای جنگی به زیر زین میروند. به عبارتی، این تصویر نشاندهندهٔ ناتوانی و سرنوشت محتوم این مردان است که تحت تأثیر نیروهای طبیعی قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: انسان با عدالت زاده میشود و حکومت از انسانیت نشأت میگیرد؛ مانند کسری که از قباد و فریدون که از آبتین آمده است.
هوش مصنوعی: مثل عقربی نباش که زهرش را به هرکسی میریزد، بلکه در مواقع ضرورت همچون زنبور عسل، به دشمن خود زهر میدهد و به دوستانش عسل میبخشد.
هوش مصنوعی: انتخاب کن که در میان جواهرات و زیورآلات، بهترین را برگزینی و به این امید که مردم به پول و ثروت علاقه دارند، پس همنشین و همپیمان خود را از میان کسانی که ثروت دارند، برگزین.
هوش مصنوعی: ارزش و شخصیت فرد باید در وجود او و در زندگیاش نمادین و ممتاز باشد، زیرا داشتن گوهر در آستین، در واقع نشاندهنده هیچ چیز خاصی نیست و تنها به نمایش گذاشتن ثروت یا زیبایی ظاهری است.
هوش مصنوعی: گوسالهای که از طلا ساخته شده، آرزوی سامری را برآورده نمیکند و روحالامین (جبرئیل) هیچگاه به گوسالهای نخواهد پرداخت که از سم ساخته شده باشد.
هوش مصنوعی: آنچه از قلم به وجود میآید، همان چیزی است که از نشانهها و نشانهگذاریها حاصل میشود. آنچه از نیزه و شمشیر بهدست میآید، هرگز به کین و دشمنی وابسته نیست.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که دندانهای شیر، که نماد قدرت و زور است، در میدان نبرد تأثیرگذار هستند، ولی در شرایط سخت و دشوار، دندانهای انسانها یا چیزهای دیگر اهمیت بیشتری پیدا میکنند. به عبارتی، قدرت و شجاعت در مواقع نیاز و در مواجهه با چالشها نمایان میشود.
هوش مصنوعی: هرچند جهان از گذشتهها همچنان پابرجاست، اما توجه و درک انسان است که آن را به معنای واقعی میسازد.
هوش مصنوعی: انسان باید در زندگی خود به دانش و آگاهی اهمیت بدهد و همچون بزرگانی چون خواجه و خداوند، در راه درست و راستین گام بردارد.
هوش مصنوعی: امیر نظام که در اوج مقام و ارجمندی قرار دارد، با روحی که از دنیای فانی جدا شده، به جهان ابدی پیوسته و مورد ستایش تمام آفرینندگان عالم قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: خداوند در آفرینش انسان به گونهای عمل کرده که هیچ موجودی از آب و خاک به این زیبایی و اهمیت نیست.
هوش مصنوعی: خداوند نیاز دارد که قدرتش را به همه نشان دهد، زیرا او از آب و گل مخلوقات خود را بوجود آورد.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ به لطف و رحمت خود، شخصی را آفرید که حافظ و نگهدار امن و آرامش این دنیا باشد.
هوش مصنوعی: دست او همه مردم را تحت حمایت قرار داده و تیغ او مسئولیت حکومت را بر عهده گرفته است.
هوش مصنوعی: دانا با درک و آگاهی از سر کوی او همچون دریا، در دستانش درست و متعادل است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نوعی از کرم و بزرگواری پدر اشاره میکند که بر کمال و فضیلت فرزندش تأثیر گذاشته است. این تأثیر به اندازهای است که او را مشابه به شخصیتهای بزرگ تاریخی مانند کیقباد و کی پشین میسازد. به عبارتی، فرزند از ویژگیهای نیکو و والای پدر بهرهمند شده و به کمال و فضیلت رسیده است.
هوش مصنوعی: من کسی را که در این دنیا به دشمنی با من میپردازد، دشمن نمیدانم، زیرا در این دنیا به جز یک نفر بدکار، کسی نیست که به من تیغ بزند و به من آسیبی برساند.
هوش مصنوعی: ملک مظفر به این دلیل وزیر را انتخاب کرد که به دین و دولت کمک کند و در کارها موثر باشد.
هوش مصنوعی: از اندیشهات نام پادشاهی بلند میشود و با تلاش و کوشش تو، کارهای کشور و دین به خوبی انجام میشود.
هوش مصنوعی: حق را از باطل جدا کن، مانند اینکه پنبه را از دانهاش جدا میکنند.
هوش مصنوعی: شیر از قدرت و قوت خود هیچگاه در دشت و دمن آرام نمیگیرد، و ببر نیز به خاطر صلابت و استحکامش در جای خود نمینشیند.
هوش مصنوعی: مردان زمان او در میدانهای جنگ و نبرد مشغول فعالیت هستند، در حالی که جوانان و نوجوانان آن زمان فقط به بازی و سرگرمی میپردازند و پیرمردان نیز فقط نظارهگر و دوربیندار به شمار میروند.
هوش مصنوعی: اگر بگویم که به فرمان او، مگس هم میتواند به محضر سیمرغ بیاید و با صدای بلند خود در آنجا حضور یابد.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان این مطلب اشاره دارد که در زمان او، زنان به قدرت و شجاعت میرسند و در واقع میتوانند صفات قهرمانانهای مثل دلیری و شجاعت را از خود نشان دهند. همچنین بیان میکند که اگر کسی به این موضوع شک دارد، باید به جنسیت و تواناییهای آنها توجه کند و یقین حاصل کند که آنها نیز میتوانند مانند مردان قوی و چالاک باشند.
هوش مصنوعی: داستانی را بشنو که در این زمان خوب، در این سرزمین و دیار اتفاق افتاده است.
هوش مصنوعی: در اینجا به گروهی از دزدان و راهزنان اشاره میشود که با فریب و نیرنگ به کارهای خود ادامه میدهند. همچنین به افرادی اشاره میکند که در کنار این دزدان زندگی میکنند و نوعی همبستگی با آنها دارند، به نوعی بازیگران در این فضا هستند.
هوش مصنوعی: با سرعت و مهارت، کلاهی را از سر زحل برمیدارد و نگینی را که از زیرکی برجیس به دست آورد، از چنگش میرباید.
هوش مصنوعی: ماه کامل در خواب است و زهر افیون شب را به ما داده، در حالی که روزنی چون جامی از آب زلال، بر دل ما طراوت و شادی میافزاید.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق به دل انسان وارد میشود، همچون یک مهمان است. حال و روز انسان در عشق شبیه به دوران جوانی است و گویی در برابر خواستهها و هوسها مبارزه میکند. این احساسات و تمایلات میتوانند انسان را به چالش بکشانند و او را با انتخابهای مختلفی مواجه کنند.
هوش مصنوعی: از ترس مرگ، دور از چشم دیگران و در جایی پنهان ماندهام و به شدت غمگین هستم.
هوش مصنوعی: به خاطر فقر و شدت گرسنگی، همچون تیری که از کمان رها میشود، ناگهان از مخفیگاه خود بیرون جهیدند.
هوش مصنوعی: در دل حالت مستی، به خیانتی رفتهاند و جان را وداع گفتهاند و سنت انتقام را پیش گرفتهاند.
هوش مصنوعی: در شب که نگهبان خوابیده است، ماه در آسمان درخشان و در همان حال، زمین و آسمان به هم متصل شدهاند.
هوش مصنوعی: به خانه یکی از بازرگانان رفتند که دارای ثروتی بیش از قدرت و ثروت خانواده آل سبکتکین بود.
هوش مصنوعی: انبارها پر از جواهرات گرانقیمت و زیباست، به طوری که درهای آنها مملو از لعل و مرواریدهای قیمتی است.
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر زردی چهرهی پروین (صورتفلکی) از روی حسادت به مخزن زرش (زرهای درون زمین) نزدیک شده و از خرمن جواهراتش خوشهچین (محصول) میکند.
هوش مصنوعی: بیش از دویست قارن در درگاه او ایستادهاند، در حالی که در پناهگاه او بیش از هزار قارون پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: در این ابیات، به زیبایی و شکوه فضای مراسم و میهمانی اشاره شده است که از هنرهای مصری، آینههای رومی و زیباییهای فرنگ و بهار چین الهام گرفتهاند. در حقیقت، شاعر به ترکیب فرهنگی و زیباییهای مختلفی که در این بزم دیده میشود، تأکید میکند.
هوش مصنوعی: در نهایت، این ظالمان هیچ ترسی از گذشته و آینده ندارند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به ورود موجوداتی قدرتمند و ترسناک به خانه است. آنها با خشونت و شدت به مکان مردم وارد میشوند، مانند گرگهایی وحشی که امنیت و آرامش را بر هم میزنند. احساس ترس و وحشت از این ورود ناگهانی و تهدیدآمیز، به خوبی منتقل شده است.
هوش مصنوعی: پاسبان مست و خمار را دیدند که در خواب است و خانه خدا هم در حال استراحت و آرامش قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: صدای نای من مانند صداهای خوش و شاداب نایبان، نوشی در دلها میریزد و همه را به مستی و شوری میآورد.
هوش مصنوعی: اگر به کسی ضربهای بزنند و او بیحرکت بماند، یا اگر سقفی را بشکنند و کسی از جایش حرکت نکند، نشاندهندهی بیتفاوتی و عدم واکنش آن فرد است.
هوش مصنوعی: آهسته از راه باریک آن خانه وارد شدند و در ورودی، آستین خود را擦 کردند.
هوش مصنوعی: صداهای بلند خاموش شده و شعلۀ آتش روشن شده است. در میان این سکوت، سیخی بلند و افراشته است، که نشان از قدرت و وقار دارد.
هوش مصنوعی: سوهانزنی کردند و قفل در را شکستند و زلفهای معشوقه را نیز کوفتند و از بین بردند.
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از جمعآوری و حمل جواهرات ارزشمند است. افرادی با دقت و انتخاب درست، بهترین و گرانبهاترین سنگهای قیمتی را بر دوش میگذارند و به سفر یا مقصدی میروند. این عمل نمادی از ارزش و زیبایی این جواهرات است که با احتیاط و توجه زیاد جمعآوری شدهاند.
هوش مصنوعی: پارچههای نرم و گرانبها و همچنین آینههای زیبا و ظریف از روم و ظروف چینی را به سرزمین ما آوردند.
هوش مصنوعی: گروهی برای حفاظت از در ورودی آماده شدهاند و دستهای دیگر برای حمله آماده هستند.
هوش مصنوعی: ناگهان عروس خانه خدا که در آن جا زمان را با فرمانروای خود در خواب دلپذیری میگذرانید.
هوش مصنوعی: زنی ناامید و بیچاره وارد اتاق شادی و سرور شده و شایستهست که برای او ستایش و تحسین شود.
هوش مصنوعی: از خواب بیدار شد و در کاخی که در آن بود، گروهی را مانند لشکر مغول دید که به جانب جلالالدین میآیند.
هوش مصنوعی: ماران و به معنی مارها و تمساحها آمادهی جنگ هستند و شیران با شمشیرهای تیز و چنگالهای خشمناک خود در حال نبرد هستند.
هوش مصنوعی: وقتی دشنهای را در دست دزدان شرور دید، موهای زیبا و نازنیناش به حالت غیرعادی ایستاد.
هوش مصنوعی: وقتی که نی نرم و انعطافپذیر به حالت راست درمیآید، در میان گلهای تیره، یاسمن را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که سرنوشت کسی بیدار میشود، مانند این است که خوابش را رها میکند و همچون فکر او، حجابها و موانع از چهرهاش کنار میرود.
هوش مصنوعی: با شمشیری همچون خورشید درخشان که از غلاف بیرون آمده، به آرامی و با وقار مانند بادیهنشینی از منزل بیرون میآیم.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چشمان معشوق اشاره دارد. چشمان او مانند مژههای ترکان هستند که با پرتو آفتاب درخشان میدرخشند و براق و فریبنده هستند. احساساتی نظیر جذابیت و شور و شوق نیز در این توصیف نهفته است، به طوری که زیبایی چشمان او میتواند مانند یک تیغ آتشین باشد که قلب را میزند و جریحهدار میکند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در میان رومیها، چیزی شبیه نوشابه وجود داشته یا اینکه آن غزالهای که در میان مسلمانان است، به نوعی در حال ظهور و نمایان شدن است.
هوش مصنوعی: مانند خدیجه خاتون که در جنگها حاضر میشود یا در نبرد لشکر اسلام با کاترین.
هوش مصنوعی: ترکتاز به دنیای جنگ و غارت میپردازد، بهطوریکه همچون لشگر اسفند و فروردین به شدت و با شجاعت میتازد.
هوش مصنوعی: دزدان بیاحساس، تلاش او را نادیده گرفتند و به خاطر کینهای که داشتند، به او حملهور شدند و با او درگیر شدند.
هوش مصنوعی: در یک نبرد، انسانها شبیه به زبانهایی هستند که به همدیگر وصل شدهاند و در حال مبارزهاند.
هوش مصنوعی: در نتیجه جنگ و درگیریهای ناشی از خودسری برخی افراد، آسمان به خاطر کشتهها و خونریزیها تیره و زمین پر از خاک و خون شد.
هوش مصنوعی: شب، فرشتهای به مانند شهاب نورانی از آسمان بر سر دیوان میریزد، تمام آنها را دچار حیرت و شگفتی میکند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که با کلمات جادوگرانه به مغز مردم بیمار نفوذ کردهای، و نام خدا بر تو نازل شده است تا بدیها را دور کنی.
هوش مصنوعی: شجاعان و دلیران از آن خانه بیهیچ وسیلهای خارج شدند، در حالی که صدای زوزه و نالهی بل هم به گوش میرسید.
هوش مصنوعی: او به گونهای زیبا و درخشان در دلهای دیگران شعلهای از عشق و احساس را برانگیخته است. در عین حال، با وجود این زیبایی، در چهرهاش نشانههایی از درد و رنج به چشم میخورد که گویای عمق احساسات و زحماتی است که متحمل شده است.
هوش مصنوعی: در کوچه ظاهر شد و با دشمن دست و پنجه نرم کرد، بهگونهای که بدن و形 زیبا و نازش آسیب دید.
هوش مصنوعی: دزدان حلقهای دور او زدهاند، مانند حلقهای که اگر نگینی در وسطش قرار دهی، همه جا را احاطه کرده است.
هوش مصنوعی: به دلیل زخمها و آسیبهایی که از چاقو و تیر و شمشیر خورده، آن پاهای نقرهای و بازوهای زرین دچار صدمه شدهاند.
هوش مصنوعی: ناگهان به دنبال شدت و سختی، یک نجات و راه خروجی پیدا شد، مانند فرجی که برای "بهر" (شخصیتی در داستان) از مکر و دسیسههای "آفشین" (شخصیتی دیگر) به وجود آمد.
هوش مصنوعی: شحنه، شبیه تیری که از کمان رها شده، ناگهان وارد شد و آن کدخدا هم مانند شیری که از کمین بیرون میآید، در حال مشاهده بود.
هوش مصنوعی: در زندگی روزمره، در میان افرادی که در برابر یکدیگر قرار میگیرند، یک جنگاور با هوش و مهارتهای خاص وجود دارد که میتواند به راحتی با رویکرد و استراتژیهای خود بر دیگران غلبه کند.
هوش مصنوعی: عطر من به مشام همگان رسیده و ما به هم پیوندی شگرف دادهایم، مثل پیمانی که با هم داریم.
هوش مصنوعی: کارهای نادرست در طول زمان و ماهها بسیار زیاد شده است و در این دوره، اسرار و حقیقتها بیشتر از پیش مشخص شدهاند.
هوش مصنوعی: برای مبارزه با دزدان بیرحم، به سمت دیوان وحشتناک و قوی حمله کردند و تهاجم کردند.
هوش مصنوعی: به خانه بیگلربیگی روانه شدند، درست مثل زهره که در روز آخر از شر خوارج رنج میبرد.
هوش مصنوعی: آنها به دنبال آزادی رفتند، اما از مشکلات و پیچیدگیها رهایی نیافتند. وقتی موضوع را با دقت شنیدند، متوجه شدند که بهترین زمان برای اقدام مناسب نیست.
هوش مصنوعی: خواجه بیگلربیگی، که از نسلهای خوشبخت و نیکو بود، وقتی که خوشبختی و ثروتی را که آرزویش بود در آستین خود دید، شادمان شد.
هوش مصنوعی: حکم به مجازات صادر شد و بدخواهانی که سزاوار زندان بودند به زندانیان سپرده شدند.
هوش مصنوعی: در میان درد و رنجی که از نیروی قهر و غضب ضرغام (شیر) به وجود آمده است، گرگها و فیلها نمیتوانند از آن رنج فرار کنند و پوستشان پاره میشود.
هوش مصنوعی: این افراد مشخص شد که به تعداد زیاد خانهها و اموال را در سرزمینها و مناطق مختلف غارت کردهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که اسبی سریع و قوی آماده است تا به جستجوی سرزمینی بزرگ و مهم برود و در عین حال، دامپاندازهایی برای تسلط بر دژهای مستحکم مهیا شده است. در واقع، اشاره به آمادگی و تدبیر در مواجهه با چالشها دارد.
هوش مصنوعی: حجاب و پرده برچیده شده و حرفهای ناشایستهای درباره پادشاه زده میشود، در حالی که او هیچ ترسی از عواقب آن ندارد و به راحتی کسانی را که در برابرش ایستادهاند، از میان برمیدارد.
هوش مصنوعی: به خاطر گرفتن انتقام، این عالم را با مشکلات و ناگواریها پر کردهاند و این حالت باعث خشم پروردگار جهانیان شده است.
هوش مصنوعی: هر کس که با صداقت و درستگویی در ارتباط باشد، نشانههایی از ثروت و وضعیت دغدغهمندان را به طور جداگانه میشنود.
هوش مصنوعی: تمام افراد زیر دست بیگلربیگی به زور و با خشونت مال مردم را از آنها گرفتند، چون او فردی ناپسند و غیر قابل اعتماد بود.
هوش مصنوعی: سپس او را به زندان فرستاد و گفت: در دو جهان، در آتش جاودانه خواهید ماند.
هوش مصنوعی: ای داور بزرگ و نیکوکار، که همیشه با دستان بلند و توانای خود، جواهرات باارزش را از آستین خود به دنیا میآوری.
هوش مصنوعی: تو در غرب ایران مانند بیگلربیگی هستی، همانطور که تاشفین در سلطنت غربی خود تاثیرگذار بود.
هوش مصنوعی: تیغ تو همچون زر نقشدار است و دستانت مانند نقره میدرخشند. سرشت تو عطری چون مشک دارد و قلمت بویی شبیه عنبر میدهد.
هوش مصنوعی: ارزش تو باعث شده که آسمان ستارهای مانند تو را در زمین به نابودی و زوال بکشاند.
هوش مصنوعی: با نظر و اندیشه روشن تو، این سرزمین به نوعی با حس زیبایی و ادب آراسته شده است.
هوش مصنوعی: درخت طوبی به خاطر خشم تو، میوههای تلخ و غیرمطمئن آورد، اما از طرفی قوم تو که محبت و مهر تو را دارند، شیرینی و لذت را به ارمغان میآورند.
هوش مصنوعی: تا انتهای زمستان، اسفند ماه بود و پس از آن، با آغاز بهار، ماه فروردین شروع شد.
هوش مصنوعی: دست تو منبع و منبعی برای روزیهاست، زمانی که عدالت تو در حال جریان است و با زیباییات در تمام زوایا و دورانها میدرخشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
باشد که در وصال تو بینند روی دوست
تو نیز در میانهٔ ایشان نه ای، ببین
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
باشد که در وصال تو بینند روی دوست
تو نیز در میانهٔ ایشان نهای ببین
ای خانه مبارک و باغ بآفرین
فرخنده باد و فرخ بر خسرو زمین
شاهنشه زمانه ملک زاده بو سعید
مسعود با سعادت و سلطان راستین
تابود بود و از پس این تابود بود
[...]
ای چرخ ملک و دولت و سلطان داد و دین
مسعود شهریار زمان خسرو زمین
در بزم و رزم نوری و ناری نه ای نه ای
سوزان تری از آن و فروزنده تری ازین
بادی به وقت حمله و کوهی به گاه حلم
[...]
آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین
صد حلقه دارد از سه طرف هر طرف یمین
پیوسته در میانهٔ هر حلقهای دلی
چون خاتمی شده که کبودش بود نگین
گاهی ز تاب زلف به گل بر نهد کمند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.