گنجور

 
ادیب الممالک

شت جی افرام در دساتیرش

از بروج این چنین کند تعبیر

بره و گاو باد و پیکردان

گات و کام است و نیز «دام سریر»

باز «خرچنگ » و «شیر» و «خوشه » بود

همچو «هرچنگ » و «شار» و «ادشه » نویر

هم ترازو است بی گمان تولار

باز «کازام » کژدم است هژیر

پس کمان شد «کمار» و «مزد» بزاست

«دال » دول است و «ریم » ماهی گیر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

وقت شبگیر بانگ نالهٔ زیر

خوشتر آید به گوشم از تکبیر

زاری زیر و این مدار شگفت

گر ز دشت اندر آورد نخجیر

تن او تیر نه، زمان به زمان

[...]

عنصری

دل و دامن تنور کرد و غدیر

سرو و لاله کناغ کرد و زریر

ناصرخسرو

ای زده تکیه بر بلند سریر

بر سرت خز و زیر پای حریر

شاعر اندر مدیح گفته تو را

که «امیرا هزار سال ممیر»

ملک را استوار کرده‌ستی

[...]

مسعود سعد سلمان

خواجه بوسعد عمدة الملکی

همچنین سالها بمانی دیر

عقل را دانش تو گیرد دست

آز را بخشش تو دارد سیر

عدل را ظلم خواست کرد تباه

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه