نشنیدهام مشکی چو آن زلف و نه جایی دیدهام
در چین شنیدم مشک را در مشک چین نشنیدهام
شب در ثریا ماه را دیدم به یاد آمد مرا
روزی که اندر اشک خود عکس رخش را دیدهام
روز وداع آن پری کردم، وداع جان و دل
دل رفت با او جان نرفت از جان به جان رنجیدهام
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
نشنیدهام مشکی چو آن زلف و نه جایی دیدهام
در چین شنیدم مشک را در مشک چین نشنیدهام
شب در ثریا ماه را دیدم به یاد آمد مرا
روزی که اندر اشک خود عکس رخش را دیدهام
روز وداع آن پری کردم، وداع جان و دل
دل رفت با او جان نرفت از جان به جان رنجیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریدهام
دل را ز خود برکندهام با چیز دیگر زندهام
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیدهام
ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
[...]
گرد زمین و آسمان من سالها گردیدهام
روشن مبادا چشم من چون تو مهی گر دیدهام
تا دل به عشقت بستهام از قید هستی رستهام
چون با غمت پیوستهام از خویشتن ببریدهام
در خارزار آب و گل چون غنچه گشتم تنگدل
[...]
ای عاشقان ای عاشقان من عاشق شوریدهام
سودای عشق آن صنم بر جان و دل بگزیدهام
شهباز سلطانم چرا باشد مکانم آشیان
چون در هوای لامکان من سالها پرّیدهام
موقوف فردا کی شوم بهر لقایش چون که من
[...]
من از برای مصلحت در حبس دنیا ماندهام
حبس از کجا، من از کجا، مال که رادزدیدهام
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.