گنجور

 
مولانا سنایی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها مولانا مصرع یا بیتی از سنایی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴ :: سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

    مولانا (بیت ۱): تا نقش خیال دوست با ماست - ما را همه عمر خود تماشاست

    سنایی (بیت ۱): تا نقش خیال دوست با ماست - ما را همه عمر خود تماشاست

    این شعر منتسب به هر دو شاعر نیست و بیت های پایانی تفاوت آشکار دارند.



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها - دمی می نوش باده جان و یک لحظه شکر می‌خا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا - تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا - ببین این بحر و کشتی‌ها که بر هم می‌زنند این جا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:از آن مایی ای مولا اگر امروز اگر فردا - شب و روزم ز تو روشن زهی رعنا زهی زیبا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا - ز روزن سر درآویزد چو قرص ماه خوش سیما

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:مسی از زر بپالوی و می لافی چه سود اینجا؟ - که رسوا گردی ای لافی چو سنگ امتحان بینی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مقام اهل توحید:مکن در جسم و جان منزل، که این دونست و آن والا - قدم زین هر دو بیرون نه نه آنجا باش و نه اینجا


  2. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:برخیز و صبوح را بیارا - پرلخلخه کن کنار ما را

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:تا چند تو پس روی به پیش آ - در کفر مرو به سوی کیش آ

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵:گفتی که گزیده‌ای تو بر ما - هرگز نبدست این مفرما

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:کو مطرب عشق چست دانا - کز عشق زند نه از تقاضا


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:احسنت و زه ای نگار زیبا - آراسته آمدی بر ما


  3. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:من چو موسی در زمان آتش شوق و لقا - سوی کوه طور رفتم حبذا لی حبذا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴:عقل دریابد تو را یا عشق یا جانِ صفا ؟ - لوح محفوظت شناسد یا ملایک بر سما ؟

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱:سر برون کن از دریچه جان ببین عشاق را - از صبوحی‌های شاه آگاه کن فساق را

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:دوش آن جانان ما افتان و خیزان یک قبا - مست آمد با یکی جامی پر از صرف صفا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:از فراق شمس دین افتاده‌ام در تنگنا - او مسیح روزگار و درد چشمم بی‌دوا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶:ای هوس‌های دلم بیا بیا بیا بیا - ای مراد و حاصلم بیا بیا بیا بیا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:امتزاج روح‌ها در وقت صلح و جنگ‌ها - با کسی باید که روحش هست صافی صفا


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح امین الملة قاضی عبدالودودبن عبدالصمد:ای چو نعمان‌بن ثابت در شریعت مقتدا - وی بحجت پیشوای شرع و دین مصطفا

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در تفسیر چند سوره و نعت رسول اکرم و مدح قاضی عبدالودود:کفر و ایمان را هم اندر تیرگی هم در صفا - نیست دارالملک جز رخسار و زلف مصطفا

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - این قصیدهٔ را عارف زرگر در مدح سنایی گفته:ای نهاده پای همت بر سر اوج سما - وی گرفته ملک حکمت گشته در وی مقتدا

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در پاسخ قصیدهٔ عارف زرگر:تا ز سر شادی برون ننهند مردان صفا - دست نتوانند زد در بارگاه مصطفا

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در نعت رسول اکرم و مدح عارف زرگر:ای سنایی گر همی جویی ز لطف حق سنا - عقل را قربان کن اندر بارگاه مصطفا

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح قاضی یحیا صاعد:ای بنام و خوی خوش میراث دار مصطفا - بر تو عاشق هر دو گیتی و تو عاشق بر سخا


  4. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا - بشنو ز آسمان‌ها حی علی الصلا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:ای صوفیان عشق بدرید خرقه‌ها - صد جامه ضرب کرد گل از لذت صبا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا - شاد آمدیت از سفر خانه خدا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا - نام بچه ش چه باشد او خود پیش دوا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:شب رفت و هم تمام نشد ماجرای ما - ناچار گفتنی‌ست تمامی ماجرا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:هر روز بامداد سلام علیکما - آن جا که شه نشیند و آن وقت مرتضا

    مولانا » فیه ما فیه » فصل چهارم - گفت که این چه لطف است که مولانا تشریف فرمود:جان از درون به فاقه و طبع از برون به برگ - دیو از خورش به هیضه و جمشید ناشتا


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در شکایت روزگار و بی‌وفایی مردم:منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا - زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا


  5. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:آه از این زشتان که مه‌رو می‌نمایند از نقاب - از درون سو کاه تاب و از برون سو ماهتاب

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹:یا وصال یار باید یا حریفان را شراب - چونک دریا دست ندهد پای نِه در جوی آب


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰:تا نهان گشت آفتاب خواجگان در زیر خاک - شد لبم پر باد و دل پر آتش و دیده پر آب


  6. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:خوابم ببسته‌ای بگشا ای قمر نقاب - تا سجده‌های شکر کند پیشت آفتاب

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب - کاندر خرابه دل من آید آفتاب

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب - آورد آتشی که نمیرد به هیچ آب


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹:گفتی به پیش خواجه که این غزنوی غرست - زان رو که تا مرا ببری پیش خواجه آب


  7. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:بده یک جام ای پیر خرابات - مگو فردا که فی التأخیر آفات

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰:ایا ساقی توی قاضی حاجات - شرابی ده که آرد در مراعات


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:هر آن روزی که باشم در خرابات - همی نالم چو موسی در مناجات

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱:چه خواهی کرد قرایی و طامات - تماشا کرد خواهی در خرابات

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲:نخواهم من طریق و راه طامات - مرا می باید و مسکن خرابات


  8. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴:تا نقش خیال دوست با ماست - ما را همه عمر خود تماشاست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵:می‌دان که زمانه نقش سوداست - بیرون ز زمانه صورت ماست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:دود دل ما نشان سوداست - وان دود که از دلست پیداست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:گر جام سپهر، زهر‌پیماست - آن در لب عاشقان چو حلواست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲:ای از کرم تو کار ما راست - هر جای که خرمی‌ست ما راست


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:تا نقش خیال دوست با ماست - ما را همه عمر خود تماشاست


  9. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:خلق‌های خوب تو پیشت دود بعد از وفات - همچو خاتونان مه رو می‌خرامند این صفات

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:چون نداری تاب دانش چشم بگشا در صفات - چون نبینی بی‌جهت را نور ِاو بین در جهات


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳:ای که هفت اقلیم و چار ارکان عالم را به علم - همچو هفت آبا تو دربایی و چون چار امهات


  10. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست - جمله شاهانند آن جا بندگان را بار نیست


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۱:زین پسم با دیو مردم پیکر و پیکار نیست - گر بمانم زنده دیگر با غرورم کار نیست


  11. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰:چون نظر کردن همه اوصاف خوب اندر دلست - وین همه اوصاف رسوا معدنش آب و گلست


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲:توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست - دی که بودم روزه‌دار امروز هستم بت‌پرست


  12. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲:نقش‌بند جان که جان‌ها جانب او مایلست - عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰:راه عشق از روی عقل از بهر آن بس مشکلست - کان نه راه صورت و پایست کان راه دلست


  13. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۸:آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست - تا که کشتی ز کف ظالم جبار برست


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹:شور در شهر فکند آن بت زُنّارپرست - چون خرامان ز خرابات برون آمد مست


  14. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵:این طرفه آتشی که دمی برقرار نیست - گر نزد یار باشد وگر نزد یار نیست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست - نابوده به که بودن او غیر عار نیست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۶:ما را کنار گیر تو را خود کنار نیست - عاشق نواختن به خدا هیچ عار نیست


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در مدح قاضی عبدالودود غزنوی:آن طبع را که علم و سخاوت شعار نیست - از عالمیش فخر و ز زفتیش عار نیست


  15. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸:امروز چرخ را ز مه ما تحیریست - خورشید را ز غیرت رویش تغیریست


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰:در کوی ما، که مسکنِ خوبان سعتری‌ست - از باقیات مردان، پیری قلندری‌ست


  16. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹:عشق جز دولت و عنایت نیست - جز گشاد دل و هدایت نیست


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷:عشقْ بازیچه و حکایت نیست - در ره عاشقی شکایت نیست

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸:ای پسر! عشق را بدایت نیست - در ره عاشقی نهایت نیست

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹:هرکه را دردِ بی‌نهایت نیست - عشق را پس برو عنایت نیست


  17. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد - به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴:یکی گولی همی‌خواهم که در دلبر نظر دارد - نمی‌خواهم هنرمندی که دیده در هنر دارد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در دل نبستن به مهر دنیا:مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد - که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد


  18. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد - نشانی ده اگر یابیم وان اقبال ما باشد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶:دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد - جهان پر خوبرویانند آن کن کت روا باشد


  19. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد - امسال در این خرقه زنگار برآمد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰:آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد - امسال در این خرقه زنگار برآمد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴:روزی بت من مست به بازار برآمد - گرد از دل عشاق به‌یک‌بار بر آمد


  20. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۳:چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید - بر چهره ما خاک چو گلگونه نماید


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰:هر کو به خرابات مرا راه نماید - زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید


  21. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹:دلم امروز خوی یار دارد - هوای روی چون گلنار دارد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷:دلم با عشق آن بت کار دارد - که او با عاشقان پیکار دارد


  22. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۰:نثرنا فی ربیع الوصل بالورد - حنانینا فنعم الزوج و الفرد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۶:به گرمای تموز از سرد سوزش - صد و پنجه مسافر خشک بفشرد


  23. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶:بیچاره کسی که زر ندارد - وز معدن زر خبر ندارد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۱:هر سینه که سیمبر ندارد - شخصی باشد که سر ندارد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰:نور رخ تو قمر ندارد - شیرینی تو شکر ندارد


  24. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷:دل بی‌لطف تو جان ندارد - جان بی‌تو سر جهان ندارد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸:آن کس که ز تو نشان ندارد - گر خورشیدست آن ندارد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - در صفت معشوق روحانی و تجلیات نورانی:دل بی لطف تو جان ندارد - جان بی تو سر جهان ندارد


  25. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۷:آن کس که به بندگیت آید - با او تو چنین کنی نشاید


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۰:ای صدر اجل قوام دولت - در صدر به جز تو کس نیاید


  26. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۱:پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود - از شراب لایزالی جان ما مخمور بود

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۳:آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود - چون رسیدش چشم بد کز چشم‌ها مستور بود


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در مدح سیف الحق محمد منصور:ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود - رفتم آنجا گرچه راهی صعب و شب دیجور بود


  27. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۴:رو ترش کردی مگر دی باده‌ات گیرا نبود - ساقیت بیگانه بود و آن شه زیبا نبود


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲:روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود - قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در مذمت عافیت جویی:در جهان دردی طلب کان عشق سوز جان بود - پس به جان و دل بخر گر عاقلی ارزان بود


  28. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۶:برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید - همچو ماه هفت و هشت و آفتاب روز عید

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۱:میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید - در گل و گلزار و نسرین روح دیگر بردمید


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید - مملکت بر وی سهی شد ملک بر وی آرمید


  29. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۰:شاد شد جانم که چشمت وعدهٔ احسان نهاد - ساده‌دل مردی که دل بر وعدهٔ مستان نهاد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱:این نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد - صورت جوریست کو بر عدل نوشروان نهاد


  30. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۱:این کبوتربچه هم عزم هوا کرد و پرید - چون صفیری و ندایی ز سوی غیب شنید


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۶:داستان پسر هند مگر نشنیدی - که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید


  31. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۴:صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند - این دل خسته مجروح مرا جان آرند


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - در استغنای معشوق طناز و وفای عاشق:عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند - به سر تو که همی زیره به کرمان آرند


  32. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۵:هر که بتواند نگه دارد خرد - من نتانستم مرا باری ببرد

    مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۱ - نمودن آن شمعها در نظر هفت مرد:هفت شمع اندر نظر شد هفت مرد - نورشان می‌شد به سقف لاژورد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸:ناز را رویی بباید همچو ورد - چون نداری گرد بدخویی مگرد

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳:ای چو عقل از کل موجودات فرد - وی جوان از تو سپهر سالخورد

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۸ :شکر ایزد را که تا من بوده‌ام - حرص و آزم ساعتی رنجه نکرد

    سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » مقدّمهٔ رفاء » بخش ۱ - مقدّمهٔ رفاء:صدر تو چرخست و تن را بال سست - روی تو شیدست و جان را چشم درد


  33. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۴:عاشقان پیدا و دلبر ناپدید - در همه عالم چنین عشقی که دید

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۵:برنشین ای عزم و منشین ای امید - کز رسولانش پیاپی شد نوید


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱:لشکر شب رفت و صبح اندر رسید - خیز و مهرویا فراز آور نبید


  34. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۸:وقتی خوش است ما را‌، لابد نبید باید - وقتی چنین به جانی جامی خرید باید


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸:ای یار بی تکلف ما را نبید باید - وین قفل رنج ما را امشب کلید باید


  35. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۶:چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد - در چشم‌های مست تو نقاش چون نهاد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۷:چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد - در چشم‌های مست تو نقاش چون نهاد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴:یک نیمه عمر خویش به بیهودگی به باد - دادیم و هیچ گه نشدیم از زمانه شاد


  36. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۰:صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد - صد بحر سلطنت ز تطاول سراب شد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد - ایمان و کفر من همه رود و شراب شد


  37. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۹:روی تو چون روی مار خوی تو زهر قدید - ای خنک آن را که او روی شما را ندید

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۰:صبحدمی همچو صبح پرده ظلمت درید - نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۴:نعره آن بلبلان از سوی بستان رسید - صورت بستان نهان بوی گلستان بدید

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:یا شبه الطیف لی انت قریب بعید - جمله ارواحنا تغمس فیما ترید


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰:تا رقم عاشقی در دلم آمد پدید - عاشقی از جان من نسبت آدم برید


  38. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۴:ز بانگ پست تو ای دل بلند گشت وجود - تو نفخ صوری یا خود قیامت موعود

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۳:رسید ساقی جان ما خمار خواب آلود - گرفت ساغر زرین سر سبو بگشود

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۰:ربود عشق تو تسبیح و داد بیت و سرود - بسی بکردم لاحول و توبه دل نشنود

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۱:ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود - به نقد خاک شوم بنگرم چه خواهد بود

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۰:سپاس آن عدمی را که هست ما بربود - ز عشق آن عدم آمد جهان جان به وجود

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۳:اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود - میان این دل و آن یار می فروش چه بود


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:هزار سال به امید تو توانم بود - هر آنگهی که بیایم هنوز باشد زود


  39. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۸:چو کارزار کند شاه روم با شمشاد - چگونه گردم خرم چگونه باشم شاد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۸:هزار جان مقدس فدای روی تو باد - که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۹:ز عشق آن رخ خوب تو ای اصول مراد - هر آن که توبه کند توبه‌اش قبول مباد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۷:هزار جان مقدس فدای روی تو باد - که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۷:مرا به غزنین بسیار دوستان بودند - به نامه‌ای ز من آن قوم را نیامد یاد


  40. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۹:ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد - که عشق جان و خرد را به نیم جو نخرد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳:منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد - ز یاد تو نبوم فرد اگر بوم ز تو فرد

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶:سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد؟ - چرات بینم با اشک سرخ و با رخ زرد؟


  41. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۳:نماز شام چو خورشید در غروب آید - ببندد این ره حس راه غیب بگشاید

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۳:سپیده دم بدمید و سپیده می‌ساید - که ویس روز رخ خویش را بیاراید


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹ - در حادثهٔ زهر خوردن سرهنگ محمد خطیبی و انگشتری فرستادن سلطان مسعود رحمةالله علیه گوید و او را ستاید:زهی سزای محامد محمد بن خطیب - که خطبه‌ها همی از نام تو بیاراید

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۴:مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید - به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید


  42. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۵:سلام بر تو که سین سلام بر تو رسید - سلام گرد جهان گشت جز تو نپسندید


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در عزت عزلت و قناعت گوید:درین مقام طرب بی تعب نخواهی دید - که جای نیک و بدست و سرای پاک و پلید

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۵:ز راه رفتن و آسودنم چه سود و زیان - چو هر دو معنی نتوان همی معاینه دید


  43. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۸:سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد - از گل و زعفران حکایت کرد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۹:سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد - زعفران لاله را حکایت کرد

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۱:شعر من نان مصر را ماند - شب بر او بگذرد نتانی خورد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵:صدر اسلام زنده گشت و نمرد - گرچه صورت به خاک تیره سپرد


  44. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۹:شاهدی بین که در زمانه بزاد - بت و بتخانه را به باد بداد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۳:بی‌طمع باش اگر همی خواهی - تا نیفتی ز پایهٔ امجاد

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۵:گرچه شمشیر حیدر کرار - کافران کشت و قلعه‌ها بگشاد


  45. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۳:شاخ گلی باغ ز تو سبز و شاد - هست حریف تو در این رقص باد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۴ - در رثای زکی الدین بلخی:روح مجرد شد خواجه زکی - گام چو در کوی طریقت نهاد


  46. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۵:ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر - تا سینه‌ها روشن شود افزون شود نور نظر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۶:انا فتحنا عینکم فاستبصروا الغیب البصر - انا قضینا بینکم فاستبشروا بالمنتصر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۷:آمد ترش رویی دگر یا زمهریر است او مگر - برریز جامی بر سرش ای ساقی همچون شکر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۸:رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر - قومی چو دل زیر و زبر قومی چو جان بی‌پا و سر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۹:ما را خدا از بهر چه آورد بهر شور و شر - دیوانگان را می‌کند زنجیر او دیوانه‌تر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۲:جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر - من فضل رب عنده کل الخطایا تغتفر


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸:ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر - از سر برون کن سرکشی امروز با ما باده خور


  47. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۴:مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار - رخ فرخ خود را مپوشان به یکی بار


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹:زهی حسن و زهی عشق و زهی نور و زهی نار - زهی خط و زهی زلف و زهی مور و زهی مار


  48. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۵:ای عاشق بیچاره شده زار به زر بر - گویی که نزد مرگ تو را حلقه به در بر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۶:ای رخت فکنده تو بر اومید و حذر بر - آخر نظری کن به نظربخش فکر بر


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - در مدح بهرامشاه:ای خنده زنان بوس تو بر تنگ شکر بر - وی طنز کنان نوش تو بر رنگ گهر بر


  49. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۷:گیرم که بود میر تو را زر به خروار - رخساره چون زر ز کجا یابد زردار


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷:جانا ز غم عشق تو من زارم من زار - از تودهٔ سیسنبر در بارم در بار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴ - در مدح علی بن محمد طبیب:ای گردن احرار به شکر تو گرانبار - تحقیق ترا همره و توفیق ترا یار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶ - در مدح بهرامشاه:ای بی سببی از بر ما رفته به آزار - وی مانده ز آزار تو ما سوخته و زار


  50. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۲:نوریست میان شعر احمر - از دیده و وهم و روح برتر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۵:انجیرفروش را چه بهتر - انجیرفروشی ای برادر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۶:انجیرفروش را چه بهتر - انجیرفروشی ای برادر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۵:انجیرفروش را چه بهتر - انجیرفروشی ای برادر


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - در وحدانیت ذات باری:ای ذات تو ناشده مصور - اثبات تو کرده عقل باور


  51. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۰:عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار - گازری در خشم گشت از آفتاب نامدار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۱:عرض لشکر می‌دهد مر عاشقان را عشق یار - زندگان آن جا پیاده کشتگان آن جا سوار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۴:مطربا در پیش شاهان چون شدستی پرده دار - برمدار اندر غزل جز پرده‌های شاهوار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۶:مرحبا ای جان باقی پادشاهِ کامیار - روح‌بخش هر قَران و آفتاب هر دیار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۳:خوی بد دارم ملولم تو مرا معذور دار - خوی من کی خوش شود بی‌روی خوبت ای نگار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۶:لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار - باز اندر پرده می‌شد همچنین تا هشت بار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۷:از کنار خویش یابم هر دمی من بوی یار - چون نگیرم خویش را من هر شبی اندر کنار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۱:ای صبا حالی ز خد و خال شمس الدین بیار - عنبر و مشک ختن از چین به قسطنطین بیار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۰:سیدی انی کلیل انت فی زی النهار - اشتکی من طول لیلی الفرار این الفرار


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:ای سنایی خیز و در ده آن شراب بی‌خمار - تا زمانی می خوریم از دست ساقی بی‌شمار

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲:ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار - هین که از عالم برآورد آن دو مار تو دمار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص:ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار - ای خداخوانان قال الاعتذار الاعتذار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالمعالی یوسف بن احمد:آبرویی کان شود بی علم و بی عقل آشکار - آتش دوزخ بود آن آبرو از هر شمار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - مناقشهٔ مرد دهری با بوحنیفه:ای خردمند موحد پاک دین هوشیار - ا زامام دین حق یک حجت از من گوش دار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح یوسف‌بن حدادی:نیست عشق لایزالی را در آن دل هیچ کار - کو هنوز اندر صفات خویش ماندست استوار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در تعزیت خواجه مسعود و تهنیت فرزند او خواجه احمد:کر ناگه گنبد بسیار سال عمر خوار - فخر آل گنبدی را بی‌جمال عمر خوار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در ترغیب مردان به احتراز از زنان دلفریب:زیبد ار بی مایه عطاری کند پیوسته یار - زان که هر تاری ز زلفش نافه دارد صد هزار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱:ای دل از عقبات باید دست از دنیا بدار - پاکبازی پیشه گیر و راه دین کن اختیار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲:زیر مهر پادشاه زری در آرد روزگار - گر نفاق اندرونی پاک آید در عیار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰:مردمان یک چند از تقوا و دین راندند کار - زین پس اندر عهد ما نه پود ماندست و نه تار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۱:زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار - زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار


  52. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۷:سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر - جان سپر کردم ولیکن تیر کم زن بر سپر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۸:نیشکر باید که بندد پیش آن لب‌ها کمر - خسروی باید که نوشم زان لب شیرین شکر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۸:شادیی کان از جهان اندر دلت آید مخر - شادیی کان از دلت آید زهی کان شکر


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در تهنیت صلح خواجه امام منصور و سیف الحق شیخ الاسلام:از خلافست اینهمه شر در نهاد بوالبشر - وز خلافست آدمی در چنگ جنگ و شور و شر

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح سرهنگ عمید محمد خطیب هروی:مرد کی گردد به گرد هفت کشور نامور - تا بود زین هشت حرف اوصاف دانش بی‌خبر


  53. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۹:در سماع عاشقان زد فر و تابش بر اثیر - گر سماع منکران اندر نگیرد گو مگیر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۱:معده را پر کرده‌ای دوش از خمیر و از فطیر - خواب آمد چشم پر شد کنچ می‌جستی بگیر


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - تامل با خویشتن و راز و نیاز با پروردگار:ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر - از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح مسعود بن ابوالفتح:در کف خذلان و ذل فتح و ظفر گشتی اسیر - گر نبودی هر دو را اقبال خواجه دستگیر


  54. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۸:سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر - طبله کالبد آورده‌ام آخر بنگر


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - در مدح خواجه محمدبن خواجه عمر:دوش سرمست نگارین من آن طرفه پسر - با یکی پیرهن زورقئی طرفه به سر

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در اندرز طاهربن علی ثقة الملک:بیخ اقبال که چون شاخ زد از باغ هنر - گرچه پژمرده شود باز قبول آرد بر


  55. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۰:صنما این چه گمانست فرودست حقیر - تا بدین حد مکن و جان مرا خوار مگیر


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح ابوعمر عثمان مختاری شاعر غزنوی:نشود پیش دو خورشید و دو مه تاری تیر - گر برد ذره‌ای از خاطر مختاری تیر


  56. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۵:داد جاروبی به دستم آن نگار - گفت کز دریا برانگیزان غبار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۳:رفتم آن جا مست و گفتم ای نگار - چون مرا دیوانه کردی گوش دار


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱:زینهار ای یار ِگلرخ زینهار - بی‌گنه بر من مکن تیزی چو خار


  57. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۶:هر کس به جنس خویش درآمیخت ای نگار - هر کس به لایق گهر خود گرفت یار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۷:دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار - جان مست گلستان تو آن گاه خار خار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۸:میر شکار من که مرا کرده‌ای شکار - بی‌تو نه عیش دارم و نه خواب و نه قرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۱:آمد بهار خرم و آمد رسول یار - مستیم و عاشقیم و خماریم و بی‌قرار


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:ای من غلام عشق که روزی هزار بار - بر من نهد ز عشقِ بتی صد هزار بار

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:ما را مدار خوار که ما عاشقیم و زار - بیمار و دل‌فگار و جدا‌مانده از نگار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح خواجه ابو نصر منصور سعید:تا چرخ برگشاد گریبان نوبهار - از لاله بست دامن کهپایه‌ها ازار


  58. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۳:نه در وفات گذارد نه در جفا دلدار - نه منکرت بگذارد نه بر سر اقرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۴:چرا ز قافله یک کس نمی‌شود بیدار - که رخت عمر ز کی باز می‌برد طرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۵:بیار ساقی بادت فدا سر و دستار - ز هر کجا که دهد دست جام جان دست آر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۶:نبشته‌ست خدا گِردِ چهره دلدار - خطی که فاعتبروا منه یا اولی‌الابصار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۷:شده‌ست نور محمد هزار شاخ هزار - گرفته هر دو جهان از کنار تا به کنار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۸:چه مایه رنج کشیدم ز یار تا این کار - بر آب دیده و خون جگر گرفت قرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۹:مجوی شادی چون در غمست میل نگار - که در دو پنجه شیری تو ای عزیز شکار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۰:بیامدیم دگربار چون نسیم بهار - برآمدیم چو خورشید با صد استظهار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۱:ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار - بشارتیست ز عمر عزیز روی نگار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۶:مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار - که دوش هیچ نخفتم ز تشنگی و خمار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۷:بکش بکش که چه خوش می‌کشی بیار بیار - هزیمتان ره عشق را قطار قطار


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۹:ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست - درست گرددت این چون بپرسی از بیمار


  59. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۶:مطرب عاشقان بجنبان تار - بزن آتش به مؤمن و کفار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۷:گر تو خواهی وطن پر از دلدار - خانه را رو تهی کن از اغیار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۸:رحم بر یار کی کند هم یار - آه بیمار کی شنود بیمار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۳:عار بادا جهانیان را عار - از دو سه ماده ابله طرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۴:خلق را زیر گنبد دوار - چشم‌ها کور و دیدنی بسیار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۷:آفتابی برآمد از اسرار - جامه شویی کنیم صوفی وار

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:طلب ای عاشقان خوش رفتار - طرب ای نیکوان شیرین کار


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - موعظه و نصیحت در اجتناب از زخارف دنیا:طلب ای عاشقان خوش رفتار - طرب ای شاهدان شیرین‌کار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۸:این جهان بر مثال مرداریست - کرکسان گرد او هزار هزار


  60. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۰:روی بنما به ما مکن مستور - ای به هفت آسمان چو مه مشهور


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - در صف خانگاه محمد منصور واقع در سرخس که وی در آن داروخانه و کتابخانه برای فقرا و درویشان بنیاد نهاد:لب روح الله ست یا دم صور - خانگاه محمد منصور


  61. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۴:گر نه‌ای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز - گرچه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۵:سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز - عشق دارد در تصور صورتی صورت گداز


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹:ای سنایی کی شوی در عشقبازی دیده باز - تا نگردی از هوای دل به راه دیده باز


  62. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۹:یا مکثر الدلال علی الخلق بالنشوز - الفوز فی لقایک طوبی لمن یفوز


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳:تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز - اندر طریق عشق مسلم نه‌ای هنوز


  63. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۱:برای عاشق و دزدست شب فراخ و دراز - هلا بیا شب لولی و کار هر دو بساز

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۲:به آفتاب شهم گفت هین مکن این ناز - که گر تو روی بپوشی کنیم ما رو باز


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱:سکوت معنویان را بیا و کار بساز - لباس مدعیان را بسوز و دور انداز


  64. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲۴:پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش - وگر برناورم فردا سر خویش از گریبانش


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶:دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش - هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش


  65. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۶:برفتم دی به پیشش سخت پرجوش - نپرسید او مرا بنشست خاموش


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش - نمودن روز را در زیر شب پوش

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴:ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش - دلم پر نیش گشت و طبع پر نوش


  66. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۸:امروز خوش است دل که تو دوش - خون دل ما بخورده‌ای نوش

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۱:ما نعره به شب زنیم و خاموش - تا درنرود درون هر گوش


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:در عشق تو ای نگار خاموش - بفزود مرا غمان و شد هوش

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸:ای زلف تو تکیه کرده بر گوش - ای جعد تو حلقه گشته بر دوش


  67. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۷:چون تو شادی بنده گو غمخوار باش - تو عزیزی صد چو ما گو خوار باش


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹:ای ز خوبی مست هان هشیار باش - ور ز مستی خفته‌ای بیدار باش


  68. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۰:مست گشتم ز ذوق دشنامش - یا رب آن می بهست یا جامش


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۶ - در مدح بهرامشاه:مست گشتم ز لطف دشنامش - یارب آن می بهست یا جامش


  69. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۱:توبه من درست نیست خموش - من بی‌توبه را به کس مفروش


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵:چون نهی زلف تافته بر گوش - چون نهی جعد بافته بر دوش


  70. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۳:چگونه برنپرد جان چو از جناب جلال - خطاب لطف چو شکر به جان رسد که تعال

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۴:تو را سعادت بادا در آن جمال و جلال - هزار عاشق اگر مرد خون مات حلال

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۵:دو چشم اگر بگشادی به آفتاب وصال - برآ به چرخ حقایق دگر مگو ز خیال

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۹:تعال یا مدد العیش و السرور تعال - تعال یا فرج الهم فاتح الاقفال


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۹ - در بیان عزت و جلال ذات اقدس الهی:مقدسی که قدیمست از صفات کمال - منزهی که جلیل ست بر نعوت جلال

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹:طلوع مهر سعادت به ساحت اقبال - ظهور ماه معالی بر آسمان جلال


  71. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۵:یا منیر البدر قد اوضحت بالبلبال بال - بالهوی زلزلتنی و العقل فی الزلزال زال

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۶:یا بدیع الحسن قد اوضحت بالبلبال بال - بالهوی زلزلتنی و العقل فی الزلزال زال


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۱ - شکایت از دگرگونی حال روزگار:بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال - در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۲ - در نکوهش دنیاداران:ای گرفتار نیاز و آز و حرص و حقد و مال - ز امتحان نفس حسی چند باشی در وبال


  72. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۲:ای ساقی روشن دلان بردار سغراق کرم - کز بهر این آورده‌ای ما را ز صحرای عدم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۴:عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم - از من نخواهد کس گوا که شاهدم نی ضامنم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۸:ای نفس کل صورت مکن وی عقل کل بشکن قلم - ای مرد طالب کم طلب بر آب جو نقش قدم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۹:ای پاک رو چون جام جم وز عشق آن مه متهم - این مرگ خود پیدا کند پاکی تو را کم خور تو غم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳:در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم - کاندر طریق عاشقی یک رنگ بینی بیش و کم

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۸:روحی فداک ای محتشم لبیک لبیک ای صنم - ای رای تو شمس‌الضحی وی روی تو بدرالظلم


  73. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۴:درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم - مرا می خواند آن آتش مگر موسی عمرانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۷:چو رعد و برق می خندد ثنا و حمد می خوانم - چو چرخ صاف پرنورم به گرد ماه گردانم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲:دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم - گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم


  74. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۶:تُرُش رویی و خشمینی چنین شیرین ندیده‌ستم - ز افسون‌هاش مجنونم ز افسان‌هاش سرمستم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۸:دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم - کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۹:بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم - برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۰:اگر شد سود و سرمایه چه غمگینی چو من هستم - برآور سر ز جود من که لاتأسوا نمودستم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸:الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم - که من دل را دگرباره به دام عشق بربستم


  75. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۳:من آنم کز خیالاتش تراشنده وثن باشم - چو هنگام وصال آمد بتان را بت شکن باشم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۴:چو آمد روی مه رویم که باشم من که من باشم - چو هر خاری از او گل شد چرا من یاسمن باشم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم - که آنگه خوش بود با من که من بی‌خویشتن باشم


  76. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۷:از اول امروز چو آشفته و مستیم - آشفته بگوییم که آشفته شدستیم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹:رو رو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم - وز دام هوای تو بجستیم و برستیم


  77. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۰:خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم - آواز خروس و سگ آن کوی شنیدیم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۰:از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم - از شاخ درخت تو چنین خام فتیدیم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۱:خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیم - که از سفهش بس سر انگشت گزیدیم

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات:آن جایکه احرار نشینند، نشستیم - وان کار که ابرار گزیدند، گزیدیم


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - این قطعه را بر گور نظام الملک محمد نوشتند:ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم - صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم


  78. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۴:بشکن قدح باده که امروز چنانیم - کز توبه شکستن سر توبه شکنانیم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷:ما قد ترا بنده‌تر از سرو روانیم - ما خد ترا سغبه‌تر از عقل و روانیم


  79. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۶:چون آینه رازنما باشد جانم - تانم که نگویم نتوانم که ندانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۸:ای خواجه بفرما به کی مانم به کی مانم - من مرد غریبم نه از این شهر جهانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۹:ساقی ز پی عشق روان است روانم - لیکن ز ملولی تو کند است زبانم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰:هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم - من روی ترا ای بت مانند ندانم

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱:از عشق ندانم که کیم یا به که مانم - شوریده تنم عاشق و سرمست و جوانم


  80. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۰:چنان مست است از آن دم جان آدم - که نشناسد از آن دم جان آدم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۵:یکی مطرب همی‌خواهم در این دم - که نشناسد ز مستی زیر از بم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۴:خداوندا مده آن یار را غم - مبادا قامت آن سرو را خم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۲:چنان مستم چنان مستم من این دم - که حوا را بنشناسم ز آدم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:چو دانستم که گردنده‌ست عالم - نیاید مرد را بنیاد محکم

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴:مسلم کن دل از هستی مسلم - دمادم کش قدح اینجا دمادم

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۰:زهی پشت و پناه هر دو عالم - سر و سالار فرزندان آدم


  81. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۵:جز جانب دل به دل نیاییم - یک لحظه برون دل نپاییم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۶:ما زنده به نور کبریاییم - بیگانه و سخت آشناییم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱:لبیک زنان عشق ماییم - احرام گرفته در وفاییم

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲:خورشید تویی و ذره ماییم - بی روی تو روی کی نماییم


  82. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۶:ای برده نماز من ز هنگام - هین وقت نماز شد بیارام


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰:ای ساقی خیز و پر کن آن جام - کافتاده دلم ز عشق در دام


  83. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۲:گر ناز تو را به گفت نارم - مهر تو درون سینه دارم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۳:من اشتر مست شهریارم - آن خایم کز گلو برآرم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵:الحق نه دروغ سخت زارم - تا فتنهٔ آن بت عیارم

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶:می ده پسرا که در خمارم - آزردهٔ جور روزگارم


  84. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۶:تا با تو قرین شده‌ست جانم - هر جا که روم به گلستانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۷:امروز مرا چه شد چه دانم - امروز من از سبک دلانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۸:ای جان لطیف و ای جهانم - از خواب گرانت برجهانم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵:ای ناگزران عقل و جانم - وی غارت کرده این و آنم

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:ای دیدن تو حیات جانم - نادیدنت آفت روانم

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷:آمد بر من جهان و جانم - انس دل و راحت روانم


  85. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۲:گر گمشدگان روزگاریم - ره یافتگان کوی یاریم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲:نه سیم نه دل نه یار داریم - پس ما به جهان چه کار داریم

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴:ما عاشق روی آن نگاریم - زان خسته و زار و دلفگاریم


  86. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۸:ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم - دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶:خیز تا در صف عقل و عافیت جولان کنیم - نفس کلی را بدل بر نقشِ شادِروان کنیم

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲:گاه رزم آمد بیا تا عزم زی میدان کنیم - مرد عشق آمد بیا تا گرد او جولان کنیم


  87. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۵:من اگر دست زنانم نه من از دستْ زنانم - نه از اینم نه از آنم من از آن شهر کلانم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۶:ز یکی پسته دهانی صنمی بسته دهانم - چو برویید نباتش چو شکر بست زبانم


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۶ - در صفات ذات اقدس باری:ای خدایی که به جز تو ملک‌العرش ندانم - بجز از نام تو نامی نه برآید به زبانم


  88. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۲:ای دریغا که شب آمد همه از هم ببریم - مجلس آخر شد و ما تشنه و مخمورسریم

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۴:تا که ما از نظر و خوبی تو باخبریم - از بد و نیک جهان همچو جهان بی‌خبریم


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸:پسرا تا به کف عشوهٔ عشق تو دریم - از بد و نیک جهان همچو جهان بی‌خبریم


  89. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۹:زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم - مثال چنگ بود آدمی نه بیش و نه کم


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در موعظه و نصیحت ابنای زمان:کجایی ای همه هوشت به سوی طبل و علم - چرا نباری بر رخ ز دیده آب ندم

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹:نماز شام من و دوست خوش نشسته بهم - گرفته دامن شادی شکسته گردن غم


  90. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۰:آمد سرمست سحر دلبرم - بیخود و بنشست به مجلس برم


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۶:عمر دو نیمه‌ست و ازین بیش نیست - اول و آخر، چو همی بنگرم


  91. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۳:این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین - از آسمان خوشتر شده در نور او روی زمین

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۰:هذا رشاد الکافرین هذا جزاء الصابرین - هذا معاد الغابرین نعم الرجا نعم المعین


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴:ای لعبت مشکین کله بگشای گوی از آن کله - می خور ز جام و بلبله با ما خور و با ما نشین


  92. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۴:مرا در دل همی‌آید که من دل را کنم قربان - نباید بددلی کردن بباید کردن این فرمان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۵:عدو توبه و صبرم مرا امروز ناگاهان - میان راه پیش آمد نوازش کرد چون شاهان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱۹:اگر امروز دلدارم درآید همچو دی خندان - فلک اندر سجود آید نهد سر از بن دندان


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۶ - در مدح امین الدین رازی:بنه چوگان ز دست ای دل که گمشد گوی در میدان - چه خیزد گوی تنهایی زدن در پیش نامردان


  93. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۰:چراغ عالم افروزم نمی‌تابد چنین روشن - عجب این عیب از چشم است یا از نو یا روزن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۲:چو آمد روی مه رویم کی باشم من که باشم من - چو زاید آفتاب جان کجا ماند شب آبستن


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - در ستایش علی‌بن حسن بحری:الا یا خیمهٔ گردان به گرد بیستون مسکن - گه از بن دامنت ماهست و گاهت ماه بر دامن


  94. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۴:چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون - خرابات قدیم است آن و تو نو آمده اکنون

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون - دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۴ - در تمجید و توحید حضرت باری:ایا از چنبر اسلام دایم برده سر بیرون - ز سنت کرده دل خالی ز بدعت کرده سر مشحون


  95. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۵:ای یار مقامردل پیش آ و دمی کم زن - زخمی که زنی بر ما مردانه و محکم زن


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۷:ای یار مقامر دل پیش آی و دمی کم زن - زخمی که زنی بر ما مردانه و محکم زن


  96. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۶:نی نی به از این باید با دوست وفا کردن - نی نی کم از این باید تقصیر و جفا کردن


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸:نی‌نی به ازین باید با دوست وفا کردن - یا نی کم ازین باید آهنگ جفا کردن


  97. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹۰:با روی تو کفر است به معنی نگریدن - یا باغ صفا را به یکی تره خریدن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹۱:ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن - وز نیک و بدت پاک بخواهیم بریدن

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:از زلف بیاموز کنون بنده خریدن - کز چشم بیاموخته‌ای پرده دریدن


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰:جانا ز لب آموز کنون بنده خریدن - کز زلف بیاموخته‌ای پرده دریدن


  98. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۰:دیر آمده‌ای مرو شتابان - ای رفتن تو چو رفتن جان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۲:ما شادتریم یا تو ای جان - ما صافتریم یا دل کان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۵:بازآمد آستین فشانان - آن دشمن جان و عقل و ایمان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۳:برخیز و صبوح را برنجان - ای روی تو آفتاب رخشان


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۹ - در نعت امام هشتم (ع):دین را حرمیست در خراسان - دشوار ترا به محشر آسان


  99. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۸:ای دوست عتاب را رها کن - تدبیر دوای درد ما کن


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱:ای دوست ره جفا رها کن - تقصیر گذشته را قضا کن


  100. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۲:ای دشمن عقل و جان شیرین - نور موسی و طور سینین


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲:جاوید زی ای تو جان شیرین - هرگز دل تو مباد غمگین


  101. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۵:دلبر بیگانه صورت مهر دارد در نهان - گر زبانش تلخ گوید قند دارد در دهان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۰:ای ز تو مه پای کوبان وز تو زهره دف زنان - می زنند ای جان مردان عشق ما بر دف زنان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۱:مهره‌ای از جان ربودم بی‌دهان و بی‌دهان - گر رقیب او بداند گو بدان و گو بدان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۲:من ز گوش او بدزدم حلقه دیگر نهان - تا نداند چشم دشمن ور بداند گو بدان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۵:ای زیان و ای زیان و ای زیان و ای زیان - هوشیاری در میان بیخودان و مستیان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۶:جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان - مست کن جان را که تا اندررسد در کاروان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۷:ای تو را گردن زده آن تسخرت بر گرد نان - ای سیاهی بر سیاهی جان تو از گرد نان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۸:ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان - ماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمان


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷:عاشقی گر خواهد از دیدار معشوقی نشان - گر نشان خواهی در آنجا جان و دل بیرون نشان

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح خواجه علاء الدین ابویعقوب یوسف بن احمد حدادی شالنکی غزنوی و ابوالمعالی احمدبن یوسف:ای ز راه لطف و رحمت متصل با عقل و جان - وی به عمل و قدر و قدرت برتر از کون و مکان

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰:ای سنایی ز آستان نتوان شدن بر آسمان - زان که روحانی رود بر آسمان از آستان


  102. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۶:عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زن - تا چه‌ها در می دمد این عشق در سرنای تن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۳:می گزید او آستین را شرمگین در آمدن - بر سر کویی که پوشد جان‌ها حله بدن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۹:آنچ می آید ز وصفت این زمانم در دهن - بر مرید مرده خوانم اندراندازد کفن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۶:سر فروکرد از فلک آن ماه روی سیمتن - آستین را می فشاند در اشارت سوی من

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۹:روی او فتوی دهد کز کعبه بر بتخانه زن - زلف او دعوی کند کاینک رسن بازی رسن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۲:یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من - بر کنار چشمه خفته در میان نسترن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۹:از بدی‌ها آن چه گویم هست قصدم خویشتن - زانک زهری من ندیدم در جهان چون خویشتن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۷:در ستایش‌های شمس الدین نباشم مفتتن - تا تو گویی کاین غرض نفی من است از لا و لن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۸:ایها الساقی ادر کأس الحمیا نصف من - ان عشقی مثل خمر ان جسمی مثل دن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۱:مطربا نرمک بزن تا روح بازآید به تن - چون زنی بر نام شمس الدین تبریزی بزن


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹:چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن - تا به شکرانهٔ نخست اندر نبازی جان و تن

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن - عاشقی آری ولیکن بر مراد خویشتن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح خواجه معین الدین ابونصر احمدبن فضل غزنوی:عقل محرم تا بود دستور سلطان بدن - کی به ناواجب رود فرمان جان در ملک تن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۶ - در نعت علی (ع):ای امیرالمومنین ای شمع دین ای بوالحسن - ای به یک ضربت ربوده جان دشمن از بدن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح علی بن حسن:گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن - خویشت را در خرابات جوانمردی فگن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در مدح قاضی نجم‌الدین حسن غزنوی:دی ز دلتنگی زمانی طوف کردم در چمن - یک جهان جان دیدم آنجا رسته از زندان تن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲ - در نکوهش حرص و هوی و هوس:ای همیشه دل به حرص و آز کرده مرتهن - داده یکباره عنان خود به دست اهرمن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴:برگ بی‌برگی نداری لاف درویشی مزن - رخ چو عیار‌ان نداری جان چو نامرد‌ان مکن


  103. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۷:هر خوشی که فوت شد از تو مباش اندوهگین - کو به نقشی دیگر آید سوی تو می دان یقین

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۸:نازنینی را رها کن با شهان نازنین - ناز گازر برنتابد آفتاب راستین

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۲:عاشقا دو چشم بگشا چارجو در خود ببین - جوی آب و جوی خمر و جوی شیر و انگبین

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۳:موی بر سر شد سپید و روی من بگرفت چین - از فراق دلبری کاسدکن خوبان چین

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۴:ای چراغ آسمان و رحمت حق بر زمین - ناله من گوش دار و درد حال من ببین

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۰:یارکان رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این - کره عشقم رمید و نی لگامستم نی زین


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵:چون سخن زان زلف و رخ گویی مگو از کفر و دین - زان که هر جای این دو رنگ آمد نه آن ماند نه این

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۵ - در مدح بهرامشاه:در میان کفر و دین بی اتفاق آن و این - گفتگویست از من و تو مرحبا بالقائلین

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۶ - در نعت رسول اکرم (ص):ای گزیده مر ترا از خلق رب‌العالمین - آفرین گوید همی بر جان پاکت آفرین

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۷ - دعوت به زهد و ستایش سید فضل‌الله:هر که را ملک قناعت شد مسلم بر زمین - ز آسمان بر دولت او آفرین باد آفرین

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۸ - از زبان منجم ماوراء النهر که تقویم آورده بود گفته‌است:ای امین شاه و سلطان و امیر ملک و دین - زبدهٔ دور زمانی عمدهٔ روی زمین

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۲:چنگری ای پارسا در عاشق مسکین به کین - تا ز بد فعلی چه داری بر مسلمانان یقین


  104. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۸:بانگ آید هر زمانی زین رواق آبگون - آیت انا بنیناها و انا موسعون


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۳ - در حکمت و موعظت:ای منزه ذات تو «اما یقول الظالمون» - گفت علمت جمله را «ما لم تکونوا تعلمون»


  105. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۰:مطربا بردار چنگ و لحن موسیقار زن - آتش از جرمم بیار و اندر استغفار زن


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸:چون در معشوق کوبی حلقه عاشق‌وار زن - چون در بتخانه جویی چنگ در زنار زن

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱:ای به راه عشق خوبان گام بر میخواره زن - نور معنی را ز دعوی در میان زنار زن

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲:ای سنایی در ره ایمان قدم هشیار زن - در مسلمانی قدم با مرد دعوی‌دار زن

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳:ای برادر در ره معنی قدم هشیار زن - در صف آزادگان چون دم زنی بیدار زن

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴:ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن - آتشی بفروز و اندر خرمن اغیار زن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶:ای مسافر اندرین ره گام عاشق‌وار زن - فرش لاف اندر نورد و گفت از کردار زن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۳:در طریق دین قدم پیوسته بوذر وار زن - ور زنی لافی ز شرع احمد مختار زن


  106. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۳:ساقیا برخیز و می در جام کن - وز شراب عشق دل را دام کن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۸:مرغ خانه با هما پروا مکن - پر نداری نیت صحرا مکن


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸:ساقیا برخیز و می در جام کن - در خرابات خراب آرام کن


  107. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۶:به شکرخنده ببردی دل من - بشکن شکر دل را مشکن


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در مدح بهرامشاه:چون من و چون تو شد ای دوست چمن - یک چمانه من و تو بی تو و من

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳ - در ستایش خواجه اسعد هروی:کرد نوروز چو بتخانه چمن - از جمال بت و بالای شمن


  108. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۳:جانا نخست ما را مرد مدام گردان - وآنگه مدام درده ما را مدام گردان

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات:از ما و خدمت ما چیزی نیاید ای جان - هم تو بنا نهادی، هم تو تمامگردان


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵:جانا نخست ما را مرد مدام گردان - وانگه مدام در ده مست مدام گردان


  109. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۷:می‌آیدم ز رنگ تو ای یار بوی آن - برکنده‌ای به خشم دل از یار مهربان


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۰:خواهد که شاعران جهان بی صله همی - باشند پیش خوانش دایم مدیح خوان


  110. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۴:بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکن - مِهر حریف و یار دگر می‌کنی مکن


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴:جانا اگر چه یار دگر می‌کنی مکن - اسباب عشق زیر و زبر می‌کنی مکن


  111. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۱:بوسه بده خویش را ای صنم سیمتن - ای به خطا تو مجوی خویشتن اندر ختن


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح نصرالله بن داود سرخسی:پیش پریشان مکن از پی آشوب من - زلف گره بر گره جعد شکن بر شکن


  112. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۲:جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان - که بحر تلخ بود جای گوهر و مرجان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۸:چهار روز ببودم به پیش تو مهمان - سه روز دیگر خواهم بدن یقین می‌دان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۱:نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان - مرا به خوان تو باید هزار حلق و دهان


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - در مدح سرهنگ محمدبن فرج نو آبادی:خجسته باد بهاری بهار ارسنجان - بر آن ظریف سخی و جواد و راد و جوان


  113. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱۶:آمده‌ای بی‌گه خامش مشین - یک قدح مردفکن برگزین


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۰:بس که شنیدی صفت روم و چین - خیز و بیا ملک سنایی ببین


  114. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۷:ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو - نقش‌هایی دیدم از گلزار تو گلزار تو


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸:ای شکسته رونق بازار جان بازار تو - عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو


  115. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۹:ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو - بار جور نیکوان را مرد باید مرد کو

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۶:ای برادر عاشقی را درد باید درد کو - صابری و صادقی را مرد باید مرد کو


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۵:ای سنایی عاشقی را درد باید درد کو - بار حکم نیکوان را مرد باید مرد کو


  116. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۲:ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو - چاشنی عمرم از حلوای تو حلوای تو


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۳:ای تماشاگاه جان‌ها صورت زیبای تو - وی کلاهِ فرقِ مردان پای تا به پایِ تو


  117. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۳:جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو - لایق این کفر نادر در جهان زنار کو


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶:سر به سر دعویست مردا مرد معنی دار کو - تیزبینی پاکدستی رهبری عمخوار کو

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۷:راه دین پیداست لیکن صادق دین‌دار کو - یک جهان معشوق بینم عاشق غمخوار کو


  118. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۵:شکر ایزد را که دیدم روی تو - یافتم ناگه رهی من سوی تو

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۰:صوفیانیم آمده در کوی تو - شیء لله از جمال روی تو


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲:ای ببرده آب آتش روی تو - عالمی در آتشند از خوی تو

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳:باد عنبر برد خاک کوی تو - آب آتش ریخت رنگ روی تو


  119. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۵:آمد خیال آن رخ چون گلستان تو - و آورد قصه‌های شکر از لبان تو


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۲ - در مرثیهٔ تاج‌الدین ابوبکر:ای برده عقل ما اجل ناگهان تو - وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو


  120. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۰:کجا شد عهد و پیمانی که کردی دوش با بنده - که بادا عهد و بدعهدی و حسنت هر سه پاینده


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸:زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده - چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده


  121. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۱:ای دلبر بی‌صورت صورتگر ساده - وی ساغر پرفتنه به عشاق بداده


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶:ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده - ای عشق تو از دیدهٔ من آب گشاده


  122. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۸:ای به میدان‌های وحدت گوی شاهی باخته - جمله را عریان بدیده کس تو را نشناخته


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹:ای دل اندر بیم جان از بهر دل بگداخته - جان شیرین را ز تن در کار دل پرداخته


  123. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۴:از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله - آن دلبرم درآمد در کف یکی پیاله


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹:از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله - بی خواب و بی‌قرارم چون بر گلت کلاله


  124. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲۱:مطرب جان‌های دل برده - تا به شب تا به شب همین پرده


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۷:ای زده بر فلک سراپرده - رخت بر تخت عیسی آورده


  125. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵۹:عارف گوینده اگر تا سحر صبر کنی - از جهت خسته‌دلان جان و نگهبان منی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۸:عشق تو بربود ز من مایهٔ مایی و منی - خود نبود عشق ترا چاره ز بی‌خویشتنی


  126. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۸:مرا سودای آن دلبر ز دانایی و قرایی - برون آورد تا گشتم چنین شیدا و سودایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۹:مسلمانان مسلمانان مرا ترکی است یغمایی - که او صف‌های شیران را بدراند به تنهایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۰:مرا پرسید آن سلطان به نرمی و سخن‌خایی - عجب امسال ای عاشق بدان اقبالگه آیی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۱:به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی - چرا بیگانه‌ای از ما چو تو در اصل از مایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۲:رها کن ماجرا ای جان فروکن سر ز بالایی - که آمد نوبت عشرت زمان مجلس آرایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۲:کجا باشد دورویان را میان عاشقان جایی - که با صد رو طمع دارد ز روز عشق فردایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۱:مسلمانان مسلمانان مرا جانی است سودایی - چو طوفان بر سرم بارد از این سودا ز بالایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۲:یکی فرهنگ دیگر نو برآر ای اصل دانایی - ببین تو چاره‌ای از نو که الحق سخت بینایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۰:اخلائی! اخلائی! صفونی عند مولایی - و قولوا ان ادوایی قد استولت لافنایی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵:ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی - تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی


  127. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۶:مبارک باشد آن رو را بدیدن بامدادانی - به بوسیدن چنان دستی ز شاهنشاه سلطانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷:بیامد عید ای ساقی عنایت را نمی‌دانی - غلامانند سلطان را بیارا بزم سلطانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۸:مرا آن دلبر پنهان همی‌گوید به پنهانی - به من ده جان به من ده جان چه باشد این گران جانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۹:بر دیوانگان امروز آمد شاه پنهانی - فغان برخاست از جان‌های مجنونان روحانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۴:شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی - بسی اشتر بجست از هر سوی کرد بیابانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۵:مگر مستی نمی‌دانی که چون زنجیر جنبانی - ز مجنونان زندانی جهانی را بشورانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۶:سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی - بدین حالم که می‌بینی وزان نالم که می‌دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۷:شدم از دست یک باره ز دست عشق تا دانی - در این مستی اگر جرمی کنم تا رو نگردانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۸:تو استظهار آن داری که رو از ما بگردانی - ولی چون کعبه برپرد کجا ماند مسلمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۹:چو دید آن طره کافر مسلمان شد مسلمانی - صلا ای کهنه اسلامان به مهمانی به مهمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۸:الا ای نقش روحانی چرا از ما گریزانی - تو خود از خانه آخر ز حال بنده می دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۹:الا ای یوسف مصری از این دریای ظلمانی - روان کن کشتی وصلت برای پیر کنعانی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۰ - دریغا کو مسلمانی:مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی - ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - توصیف روح در بدن:شگفت آید مرا بر دل ازین زندان سلطانی - که در زندان سلطانی منم سلطان زندانی


  128. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۳:بیا ای شاه خودکامه نشین بر تخت خودکامی - بیا بر قلب رندان زن که صاحب قرن ایامی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۷:هر آن چشمی که گریان است در عشق دلارامی - بشارت آیدش روزی ز وصل او به پیغامی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲:الا ای لعبت ساقی ز می پر کن مرا جامی - که پیدا نیست کارم را درین گیتی سرانجامی


  129. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۱:دلی یا دیده عقلی تو یا نور خدابینی - چراغ افروز عشاقی تو یا خورشیدآیینی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹:دلم بربود شیرینی نگاری سرو سیمینی - شگرفی چابکی چستی وفاداری به‌آیینی


  130. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۰:پنهان به میان ما می‌گردد سلطانی - و اندر حشر موران افتاده سلیمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۱:ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی - پنهان شده و افکنده در شهر پریشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۲:جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی - بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۳:در پرده خاک ای جان عیشی است به پنهانی - و اندر تتق غیبی صد یوسف کنعانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۴:از آتش ناپیدا دارم دل بریانی - فریاد مسلمانان از دست مسلمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۵:ای باغ همی‌دانی کز باد کی رقصانی - آبستن میوه ستی سرمست گلستانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۶:مانده شدم از گفتن تا تو بر ما مانی - خویش من و پیوندی نی همره و مهمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۱:ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی - فالقهوة من شرطی، لاالتوبة من شانی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۵:از خانه برون رفتم من دوش به نادانی - تو قصهٔ من بشنو تا چون به عجب مانی


  131. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۵:گر نرگس خون خوارش دربند امانستی - هم زهر شکر گشتی هم گرگ شبانستی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۶:گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی - ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۴ - در مدح بهرامشاه پسر مسعود غزنوی:گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی - ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی


  132. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۴:برخیز که جان است و جهان است و جوانی - خورشید برآمد بنگر نورفشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۳:در خانه خود یافتم از شاه نشانی - انگشتری لعل و کمر خاصه کانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۴:امروز در این شهر نفیر است و فغانی - از جادوی چشم یکی شعبده خوانی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح ابوبکربن محمد:ای کس به سزا وصف تو ناکرده بیانی - حیران شده از ذات لطیف تو جهانی

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۷ - در رثاء:تابوت مرا باز کن ای خواجه زمانی - وز صورت ما بین ز رخ دوست نشانی


  133. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۷:عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری - سلطان بچه‌ای آخر تا چند اسیری


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۴:در ره‌روی عشق چه میری چه اسیری - در مذهب عاشق چه جوانی و چه پیری


  134. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۸:هر روز بگه ای شه دلدار درآیی - جان را و جهان را شکفانی و فزایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۵:امروز سماع است و مدام است و سقایی - گردان شده بر جمع قدح‌های عطایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۲:زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی - کاین جاست تو را خانه کجایی تو کجایی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹:ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی - از محنت تو نیست مرا روی رهایی

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰:از ماه رخی نوش لبی شوخ بلایی - هر روز همی بینم رنجی و عنایی

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱:ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی - برخاسته از راه تو چونی و چرایی

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳:ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی - مانندهٔ یعقوب شد از درد جدایی

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح خواجه ابو یعقوب یوسف‌بن احمد:ای بنده به درگاه من آنگاه بر آیی - کز جان قدمی سازی و در راه درآیی

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴:ای خواجه ترا در دل اگر هست صفایی - بر هستی آن چون که ترا نیست گوایی


  135. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۲:ای جان گذرکرده از این گنبد ناری - در سلطنت فقر و فنا کار تو داری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۹:برخیز که صبح است و صبوح است و سکاری - بگشای کنار آمد آن یار کناری


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۶ - در مدح شرف الملک امیر زنگی محسن:با چشم چو بحرم ز گهر خنده نگاری - با عیش چو زهرم به شکر بوسه شکاری


  136. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۱:گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی - از جنبش او جنبش این پرده نبینی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۵:گفتی که نخواهیم تو را گر بت چینی - ظنم نه چنان بود که با ما تو چنینی


  137. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۶:نه آتش‌های ما را ترجمانی - نه اسرار دل ما را زبانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۸:خبر واده کز این دنیای فانی - به تلخی می‌روی یا شادمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶۹:برفتیم ای عقیق لامکانی - ز شهر تو تو باید که بمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۱:مرا هر لحظه قربان است جانی - تو را هر لحظه در بنده گمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۲:مگیر ای ساقی از مستان کرانی - که کم یابی گرانی بی‌گرانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۳:ز مهجوران نمی‌جویی نشانی - کجا رفت آن وفا و مهربانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۴:برون کن سر که جان سرخوشانی - فروکن سر ز بام بی‌نشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۵:مرا هر لحظه منزل آسمانی - تو را هر دم خیالی و گمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۹:مگر تو یوسفان را دلستانی - مگر تو رشک ماه آسمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۱:نه آتش‌های ما را ترجمانی - نه اسرار دل ما را زبانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۲:به کوی دل فرورفتم زمانی - همی‌جستم ز حال دل نشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۷:اتی‌النیروز مسرورالجنان - یحاکی لطفه لطف‌الجنان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱۲:الا یا مالکا رق‌الزمان - الا یا ناسخا، حسن الغوانی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۸:هم اکنون از هم اکنون داد بستان - که اکنونست بی شک زندگانی


  138. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۷:گر وسوسه ره دهی به گوشی - افسرده شوی بدان ز جوشی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸۹:زشتم خواندی و راست گفتی - من نیز بگویم ار نجوشی


  139. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۹:با این همه مهر و مهربانی - دل می‌دهدت که خشم رانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۰:آورد خبر شکرستانی - کز مصر رسید کاروانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۱:بشنیده بدم که جان جانی - آنی و هزار همچنانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۲:ای ساقی باده معانی - درده تو شراب ارغوانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۳:ای وصل تو آب زندگانی - تدبیر خلاص ما تو دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۳:ای آنک تو شاه مطربانی - زان دلبرکش بگو که دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۴:روزی که مرا ز من ستانی - ضایع مکن از من آنچ دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۵:چون عشق کند شکرفشانی - در جلوه شود مه نهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۶:ای وصل تو اصل شادمانی - کان صورت‌هاست وین معانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۷:کژزخمه مباش تا توانی - هر زخمه که کژ زنی بمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۸:مست می عشق را حیا نی - وین باده عشق را بها نی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۹:گویم سخن لب تو یا نی - ای لعل لب تو را بها نی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۰:رخ‌ها بنگر تو زعفرانی - کز درد همی‌دهد نشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۳:با یار بساز تا توانی - تا بی‌کس و مبتلا نمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱۴:یا مالک دمة الزمان - یا فاتح جنة الامعانی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵:ای چشم و چراغ آن جهانی - وی شاهد و شمع آسمانی

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶:ای زبدهٔ راز آسمانی - وی حلهٔ عقل پر معانی

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱:عاشق نشوی اگر توانی - تا در غم عاشقی نمانی


  140. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۵:برجه که بهار زد صلایی - در باغ خرام چون صبایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۲:در عشق هر آنک شد فدایی - نبود ز زمین بود سمایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۳:عشق است دلاور و فدایی - تنهارو و فرد و یک قبایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۵:آن شمع چو شد طرب فزایی - پروانه دلان به رقص آیی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۶:ای بی‌تو محال جان فزایی - وی در دل و جان ما کجایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۸:ساقی انصاف خوش لقایی - از جا رفتم تو از کجایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۹:برخیز و بزن یکی نوایی - بر یاد وصال دلربایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۱:ای قلب و درست را روایی - پیش تو که زفت کیمیایی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷:ای جان و جهان من کجایی - آخر بر من چرا نیایی

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲:ای پیشهٔ تو جفانمایی - در بند چه چیزی و کجایی

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳ - این چند بین را فضل بن یحیی بن صاعد هروی به سنایی فرستاد و در آن درخواست دیدار کرد:هستی به حقیقت ای سنایی - در دیدهٔ عقل روشنایی


  141. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۶:آن را که به لطف سر بخاری - از عقل و معامله برآری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۷:خضری به میان سینه داری - در آب حیات و سبزه زاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۸:می‌آید سنجق بهاری - لشکرکش شور و بی‌قراری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۹:ای چشم و چراغ شهریاری - والله به خدا که آن تو داری


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳:انصاف بده که نیک یاری - زو هیچ مگو که خوش نگاری


  142. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۰:با دل گفتم چرا چنینی - تا چند به عشق همنشینی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۷:تو آفت عقل و جان و دینی - تو رشک پری و حور عینی


  143. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۴:در جهان گر بازجویی نیست بی‌سودا سری - لیک این سودا غریب آمد به عالم نادری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۷:تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری - جان به جانان کی رسانی دل به حضرت کی بری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۹:بی گهان شد هر رفتن سوی روزن ننگری - آتشی اندرزنی از سوی مه در مشتری


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۱ - در مدح تاج‌الدین ابوالفتح اصفهانی:ای پدیدار آمده همچون پری با دلبری - هر که دید او مر ترا با طبع شد از دل بری

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴:ای دل ار خواهی که یابی رستگاری آن سری - چون نسازی فقر را نعل از کلاه سروری

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵ - این قصیدهٔ غرا از زادهٔ سرخس است:ای سنایی بی کله شو گرت باید سروری - زانک نزد بخردان تا با کلاهی بی سری

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸۲:چون به ملک اندر بر آرد گردی از مردان مرد - داد او را تاج و تخت و ملک عالم بر سری


  144. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۸:آه از آن رخسار برق انداز خوش عیاره‌ای - صاعقه است از برق او بر جان هر بیچاره‌ای

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۵:ای خوشا عیشی که باشد ای خوشا نظاره‌ای - چون به اصل اصل خویش آید چنین هر پاره‌ای


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵:عقل و جانم برد شوخی آفتی عیاره‌ای - باد دستی خاکیی بی آبی آتشپاره‌ای


  145. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۹:پیش شمع نور جان دل هست چون پروانه‌ای - در شعاع شمع جانان دل گرفته خانه‌ای


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۳:گر بگویی عاشقی با ما هم از یک خانه‌ای - با همه کس آشنا با ما چرا بیگانه‌ای


  146. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۷:مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی - و اگر نیز بیایی بروی زود نپایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۴:مه ما نیست منور تو مگر چرخ درآیی - ز تو پرماه شود چرخ چو بر چرخ برآیی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۵:مثل ذره روزن همگان گشته هوایی - که تو خورشیدشمایل به سر بام برآیی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۶:همه چون ذره روزن ز غمت گشته هوایی - همه دردی کش و شادان که تو در خانه مایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۷:بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی - نه در او رنج خماری نه در او خوف جدایی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی - نروم جز به همان ره که توام راه نمایی


  147. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۶:گر گریزی به ملولی ز من سودایی - روکشان دست گزان جانب جان بازآیی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸۹:ای که تو چشمه حیوان و بهار چمنی - چو منی تو خود خود را کی بگوید چو منی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۶:نکند دانا مستی نخورد عاقل می - ننهد مرد خردمند سوی مستی پی


  148. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷۱:به دغل کی بگزیند دل یارم یاری - کی فریبد شه طرار مرا طراری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷۲:مرغ اندیشه که اندر همه دل‌ها بپری - به خدا کز دل و از دلبر ما بی‌اثری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷۳:رو رو ای جان سبک خیز غریب سفری - سوی دریای معانی که گرامی گهری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷۴:سحری کرد ندایی عجب آن رشک پری - که گریزید ز خود در چمن بی‌خبری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷۵:نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری - سنگ هم بوی برد نیز که زیباگهری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۱:هر کی از نیستی آید به سوی او خبری - اندر او از بشریت بنماید اثری

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات:هرکه آید به سوی او ز حقیقت خبری - اندر او از بشریت بنماند اثری


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۲ - در مدح خواجه عمید ابراهیم بی علی بن ابراهیم مستوفی:شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری - آنچنان کز دل عقل شدم جمله بری

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸۱:برهٔ بریان هر جا که بود چاکر تست - طبق حلوا داماد و تو او را خسری


  149. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۷:بوی باغ و گلستان آید همی - بوی یار مهربان آید همی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۰:خسرو از مازندران آید همی - یا مسیح از آسمان آید همی


  150. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴۴:ای مبدعی که سگ را بر شیر می‌فزایی - سنگ سیه بگیری آموزیش سقایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۳:می‌زن سه تا که یکتا گشتم مکن دوتایی - یا پرده رهاوی یا پرده رهایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۴:دی دامنش گرفتم کای گوهر عطایی - شب خوش مگو مرنجان کامشب از آن مایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۶:هر چند بی‌گه آیی بی‌گاه خیز مایی - ای خواجه خانه بازآ بی‌گاه شد کجایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۷:آمد ز نای دولت بار دگر نوایی - ای جان بزن تو دستی وی دل بکوب پایی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۸:ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی - تشنه دلان خود را کردید بس سقایی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸:جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی - کز تو ببرد آتش عشق تو آب مایی


  151. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۵:هر روز بامداد به آیین دلبری - ای جان جان جان به من آیی و دل بری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۶:شد جادوی حرام و حق از جادوی بری - بر تو حرام نیست که محبوب ساحری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۷:هر روز بامداد درآید یکی پری - بیرون کشد مرا که ز من جان کجا بری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۸:ای دل ز بامداد تو بر حال دیگری - وز شور خویش در من شوریده ننگری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹۰:جان خاک آن مهی که خداش است مشتری - آن کس ملک ندید و نه انسان و نی پری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹۱:ای عشق پرده در که تو در زیر چادری - در حسن حوریی تو و در مهر مادری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹۲:ای بس فراز و شیب که کردم طلب گری - گه لوح دل بخواندم و گه نقش کافری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰۴:بزم و شراب لعل و خرابات و کافری - ملک قلندرست و قلندر از او بری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰۶:سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری - وصف قلندرست و قلندر از او بری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۳:یا من یزید حسنک حقا تحیری - اهلا و مرحبا بسراج منور


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵:عشق و شراب و یار و خرابات و کافری - هر کس که یافت شد ز همه اندهان بری


  152. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹۷:ای آسمان که بر سر ما چرخ می‌زنی - در عشق آفتاب تو همخرقه منی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰۰:ساقی بیار باده سغراق ده منی - اندیشه را رها کن کاری است کردنی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۹:ای اصل تو ز خاک سیاه و تن از منی - در سر منی مکن که به ترکیب چون منی


  153. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۵:جان و جهان می‌روی جان و جهان می‌بری - کان شکر می‌کشی با شکران می‌خوری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۸:ای تو ز خوبی خویش آینه را مشتری - سوخته باد آینه تا تو در او ننگری


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۳ - در مدح بهرامشاه:گرد رخت صف زده لشکر دیو و پری - ملک سلیمان تراست گم مکن انگشتری


  154. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۶:دلا گر مرا تو ببینی ندانی - به جان آتشینم به رخ زعفرانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۹:نشانت کی جوید که تو بی‌نشانی - مکانت کی یابد که تو بی‌مکانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۵:بتا گر مرا تو ببینی ندانی - به جان لاله زارم به رخ زعفرانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۶:گل سرخ دیدم شدم زعفرانی - یکی لعل دیدم شدم زر کانی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۱:بمیر ای حکیم از چنین زندگانی - ازین زندگانی چو مردی بمانی

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۰:اگر بد گمان گشتی ای دوست بر من - نیازارم از تو بدین بدگمانی


  155. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴۲:حکم نو کن که شاه دورانی - سکه تازه زن که سلطانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴۸:تا شدستی امیر چوگانی - ما شدستیم گوی میدانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۰:جان جانی و جان صد جانی - می‌زنی نعره‌های پنهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۱:خامشی ناطقی مگر جانی - می‌زنی نعره‌های پنهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹:یا وَلی نِعمَتی وَ سُلطانی - سابِق‌الحُسنُ ما لَهُ ثانی

    مولانا » فیه ما فیه » فصل سوم:تو به قیمت ورای دو جهانی - چه کنم قدر خود نمی‌دانی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - در نکوهش بزرگان زمان و مدح بونصر احمد سعید:تا کی این لاف در سخن رانی - تا کی این بیهده ثنا خوانی


  156. مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۲ - انکار کردن نخچیران بر خرگوش در تاخیر رفتن بر شیر:قوم گفتندش که چندین گاه ما - جان فدا کردیم در عهد و وفا


    سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » مقدّمهٔ رفاء » بخش ۱ - مقدّمهٔ رفاء:ما کلف الله نفسا فوق طاقتها - ولا تجود ید الا بما تجد


  157. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:آن وقت که بحر کل شود ذات مرا - روشن گردد جمال ذرات مرا


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:چون دوست نمود راه طامات مرا - از ره نبرد رنگ عبادات مرا


  158. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:از بادهٔ لعل ناب شد گوهر ما - آمد به فغان ز دست ما ساغر ما

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:عشقست طریق و راه پیغمبر ما - ما زادهٔ عشق و عشق شد مادر ما


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:گردی نبرد ز بوسه از افسر ما - گر بوسه به نام خود زنی بر سر ما


  159. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹:آنی که فلک با تو درآید به طرب - گر آدمیی شیفته گردد چه عجب


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:روز از دو رخت به روشنی ماند عجب - آن مقنعهٔ چو شب نگویی چه سبب

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:ای مجلس تو چو بخت نیک اصل طرب - وین در سخنهات چو روز اندر شب

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:لبهات می ست و می بود اصل طرب - چندان ترشی درو نگویی چه سبب

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:تا بشنیدم که گرمی از آتش تب - گرمی سوی دل بردم و سردی سوی لب

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:از روی تو و زلف تو روز آمد و شب - ای روز و شب تو روز و شب کرده عجب


  160. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:از بانگ سرافیل دمیده است رباب - تا زنده و تازه کرده دلهای کباب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:امروز چو هر روز خرابیم خراب - مگشا در اندیشه و برگیر رباب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:اندیشه مکن بکن تو خود را در خواب - کاندیشه ز روی مه حجابست حجاب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵:ای آنکه تو دیر آمده‌ای در کتاب - گر بشتابند کودکان تو مشتاب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵:بیکار مشین درآ درآمیز شتاب - بیکار بدن به خور برد یا سوی خواب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶:حاجت نبود مستی ما را به شراب - یا مجلس ما را طرب از چنگ و رباب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷:خواب آمد و در چشم نبد موضع خواب - زیرا ز تو چشم بود پرآتش و آب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸:دانیکه چه میگوید این بانگ رباب - اندر پی من بیا و ره را دریاب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹:در چشم آمد خیال آن در خوشاب - آن لحظه کزو اشک همی رفت شتاب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰:دل در هوس تو چون ربابست رباب - هر پاره ز سوز تو کبابست کباب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱:ساقی در ده برای دیدار صواب - زان باده که او نه خاک دیده است و نه آب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲:سبحان‌الله من و تو ای در خوشاب - پیوسته مخالفیم اندر هر باب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳:شب گردم گرد شهر چون باد و چو آب - از گشتن گرد شهر کس ناید خواب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷:گرم آمد عاشقانه و چست شتاب - برتافته روح او ز گلزار صواب

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:یارب یارب به حق تسبیح رباب - کش در تسبیحِ صد سوالست و جواب


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:تا در چشمم نشسته بودی در تاب - پیوسته همی بریختی در خوشاب

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:گفتی که کیت بینم ای در خوشاب - دریاب مرا و خویشتن را دریاب


  161. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:آن آتش ساده که ترا خورد و بکاست - آن ساده به از دو صد نگار زیبا است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:آن بت که جمال و زینت مجلس ماست - در مجلس ما نیست ندانیم کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:آنجا که توی همه غم و جنگ و جفاست - چون غرقهٔ ما شدی همه لطف و وفاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:آن شب که ترا به خواب بینم پیداست - چون روز شود چو روز دل پرغوغاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:امروز چه روز است که خورشید دوتاست - امروز ز روزها برونست و جداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸:امشب شب آنست که جان شبهاست - امشب شب آنست که حاجات رواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱:ای دوست مکن که روزها را فرداست - نیکی و بدی چو روز روشن پیداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴:ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است - چون می‌نزند رهی ره او که زده است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:این چرخ و فلکها که حد بینش ماست - در دست تصرف خدا کم ز عصاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۲:برکان شکر چند مگس را غوغاست - کی کان شکر را به مگسها پرواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۹:بگذشت سوار غیب و گردی برخاست - او رفت ز جای و گرد او هم برخاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲:بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست - کاین عشق گرفتاری بی‌هیچ دواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۳:بی‌دیده اگر راه روی عین خطاست - بر دیده اگر تکیه زدی تیر بلاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۰:توبه کردم که تا جانم برجاست - من کج نروم نگردم از سیرت راست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۴:تهدید عدو چه بشنود عاشق راست - میراند خر تیز بدان سو که خداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۵:چنگی صنمی که ساز چنگش بنواست - بر چنگ ترانه‌ای همی زد شبها است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۰:دستت دو و پایت دو و چشمت دو رواست - اما دل و معشوق دو باشند خطاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵:دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطا است - دیوانه چه داند که ره خواب کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۶:شمعی که در اینخانه بدی خانه کجاست - در دیده بد امروز میان دلهاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۸:قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست - قومی شادان و بیخبر کان ز چه جاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۲:گفتند که شش جهت همه نور خداست - فریاد ز حلق خاست کان نور کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۰:گویند مرا که این همه درد چراست - وین نعره و آواز و رخ زرد چراست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۴:می‌گفت یکی پری که او ناپیداست - کان جان که مقدست است از جای کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۰:هر ذره که چون گرسنه بر خوان خداست - گر تا باید خورند اینخوان برپاست

    مولانا » فیه ما فیه » فصل اول - یکی می‌گفت که مولانا سخن نمی‌فرماید:مرغی که بر آن کوه، نشست و برخاست - بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست؟


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:بی‌خوابی شب جان مرا گرچه بکاست - جر بیداری ز روی انصاف خطاست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:زین پس هر چون که داردم دوست رواست - گفتار بیفتاد و خصومت برخاست


  162. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰:آن تلخ سخنها که چنان دل شکن است - انصاف بده چه لایق آن دهن است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:آن جان که از او دلبر ما شادانست - پیوسته سرش سبز و لبش خندان است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸:آن نور مبین که در جبین ما هست - وان ضوء یقین که در دل آگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲:از جمله طمع بریدنم آسانست - الا ز کسی که جان ما را جانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴:امروز من و جام صبوحی در دست - می‌افتم و می‌خیزم و می‌گردم مست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۶:امشب آمد خیال آن دلبر چست - در خانهٔ تن مقام دل را میجست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷:ای آمده بامداد شوریده و مست - پیداست که باده دوش گیرا بوده است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷:ای خواجه ترا غم جمال و جاهست - و اندیشهٔ باغ و راغ و خرمنگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸:ای در دل من نشسته شد وقت نشست - ای توبه شکن رسید هنگام شکست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷:ای طالب اگر ترا سر این راهست - واندر سر تو هوای این درگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:ای کز تو دلم پر سمن و یاسمنست - وز دولت تو کیست که او همچو منست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۸:پای تو گرفته‌ام ندارم ز تو دست - درمان ز که جویم که دلم مهر تو خست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۹:پائی که همی رفت به شبستان سر مست - دستی که همی چید ز گل دسته بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۹:توبه چکنم که توبه‌ام سایهٔ تست - بار سر توبه جمله سرمایهٔ توست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۸:چون دید مرا مست بهم برزد دست - گفتا که شکست توبه بازآمد مست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۰:دل یاد تو کرد چون به عشرت بنشست - جام از ساقی ربود و انداخت شکست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۷:صد بار بگفتمت، چه هشیار و چه مست - شوخی مکن و مزن به هر شاخی دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۹:عشق آمد و توبه را چو شیشه بشِْکست - چون شیشه شکست کیست کو داند بست؟

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۴:گفتا که شکست توبه بازآمد مست - چون دید مرا مست بهم برزد دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۳:گفتی چونی بنده چنانست که هست - سودای تو بر سر است و سر بر سر دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۷:ماهی تو که فتنه‌ای ندارم ز تو دست - درمان ز که جویم که دلم از تو بخست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۴:مستی ز ره آمد و بما در پیوست - ساغر می‌گشت در میان دست بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۶:من آن توام کام منت باید جست - زیرا که در این شهر حدیث من و تست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۷:ناگه ز درم درآمد آن دلبر مست - جام می لعل نوش کرده بنشست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۴:هر روز به نو برآید آن دلبر مست - با ساغر پرفتنهٔ پرشور بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۸:هر صورت کاید به از او امکان هست - چون بهتر از آن هست نه معشوق منست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:هجرت به دلم چو آتشی در پیوست - آب چشمم قوت او را بشکست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:دستی که حمایل تو بودی پیوست - پایی که مرا نزد تو آوردی مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:تا زلف بتم به بند زنجیر منست - سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:خواهم که به اندیشه و یارای درست - خود را به در اندازم ازین واقعه چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:گفتم پس از آنهمه طلبهای درست - پاداش همان یکشبه وصل آمد چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:مستست بتا چشم تو و تیر به دست - بس کس که به تیر چشم مست تو بخست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:ای مه تویی از چهار گوهر شده هست - زینست که در چهار جایی پیوست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:چون من به خودی نیامدم روز نخست - گر غم خورم از بهر شدن ناید چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:ای چون گل و مل در به در و دست به دست - هر جا ز تو خرمی و هر کس ز تو مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست - ای صومعه ویران کن و زنار پرست


  163. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:آن را که غمی باشد و بتواند گفت - گر از دل خود بگفت بتواند رفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۸:ای هر بیدار با خبرهای تو خفت - ای هرکه بخفت در بر لطف تو خفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۲:با جان دو روزه تو چنان گشتی جفت - با تو سخن مرگ نمی‌شاید گفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۶:سر سخن دوست نمیارم گفت - دریست گرانبها نمیارم سفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۵:گفتم بجهم همچو کبوتر ز کفت - گفت ار بجهی کند غمم مستخفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۹:منصور حلاجی که اناالحق میگفت - خاک همه ره به نوک مژگان می‌رفت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱:رازی که سر زلف تو با باد بگفت - خود باد کجا تواند آن راز نهفت

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲:چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت - آن دیدهٔ نیمخوابش از شرم بخفت

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:افلاک به تیر عشق بتوانم سفت - و آفاق به باد هجر بتوانم رفت

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴:تا کی باشم با غم هجران تو جفت - زرقیست حدیثان تو پیدا و نهفت


  164. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:آن عشق مجرد سوی صحرا می‌تاخت - دیدش دل من ز کر و فرش بشناخت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۳:عشق تو در اطراف گیائی میتاخت - مسکین دل من دید نشانش بشناخت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:ای جان عزیز تن بباید پرداخت - گر با غم عشق و عاشقی خواهی ساخت


  165. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲:آنکس که بروی خواب او رشک پریست - آمد سحری و بر دل من نگریست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۵:با نی گفتم که بر تو بیداد ز کیست - بی‌هیچ زیان ناله و فریاد تو چیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۲:تا در دل من صورت آن رشک پریست - دلشاد چو من در همهٔ عالم کیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۵:دلدارم گفت کان فلان زنده ز چیست؟ - جانش چو منم عجب که بی‌جان چون زیست؟

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۳:دوش از سر لطف یار در من نگریست - گفتا بی‌ما چگونه بتوانی زیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۰:زان روز که چشم من به رویت نگریست - یک دم نگذشت کز غمت خون نگریست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۴:عشقی که از او وجود بی‌جان میزیست - این عشق چنین لطیف و شیرین از چیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۹:گفتم که بیا بچشم من درنگریست - من نیز به حال گفتمش کاین دغلیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۷:هر روز دل مرا سماع و طربیست - میگوید حسن او بر این نیز مأیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۵:یکبار بمُردَم و مرا کس نگریست - گر بار دگر زنده شوم دانم زیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۶:یک چشم من از روز جدائی بگریست - چشم دگرم گفت چرا گریه ز چیست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹:چندان چشمم که در غم هجر گریست - هرگز گفتی گریستنت از پی چیست


  166. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶:آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست - وان کو کلهت نهاد طرار تو اوست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴:آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست - وان کت کلهی نهاد طرار تو اوست


  167. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴:از دوستی دوست نگنجم در پوست - در پوست نگنجم که شهم سخت نکوست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰:امشب منم و طواف کاشانهٔ دوست - میگردم تا بصبح در خانهٔ دوست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰:ای بی‌خبر از مغز شده غره بپوست - هشدار که در میان جان داری دوست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۴:خواهی که ترا کشف شود هستی دوست - بر رو به درون مغز و برخیز ز پوست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۲:دلدار اگر مرا بِدِراند پوست - افغان نکنم نگویم این درد از اوست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۰:عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست - تا کرد مرا تهی و پر کرد از دوست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:آنکس که به یاد او مرا کار نکوست - با دشمن من همی زید در یک پوست


  168. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸:ای آنکه درینجهان چو تو پاکی نیست - زیبا و لطیف و چست و چالاکی نیست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:کمتر ز من ای جان به جهان خاکی نیست - بهتر ز تو مهتری و چالاکی نیست


  169. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸:ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست - گر موی شوی موی ترا گنجانیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۹:درویشی و عاشقی به هم سلطانیست - گنجست غمِ عشق ولی پنهانیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۵:گم باد سَری که آن سَران را پا نیست - وان دل که بجان غرقهٔ این سودا نیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۹:مرغ جان را میل سوی بالا نیست - در شش جهتش پر زدن وپروا نیست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:گویند که راستی چو زر کانیست - سرمایهٔ عز و دولت و آسانیست


  170. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۵:با دل گفتم که دل از او جیحونست - دلبر ترش است و با تو دیگر گونست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۲:یاری که به حسن از صفت افزونست - در خانه درآمد که دل تو چونست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱:شبها ز فراق تو دلم پر خونست - وز بی‌خوابی دو دیده بر گردونست


  171. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۷:با روز بجنگیم که چون روز گذشت - چون سیل به جویبار و چون باد بدشت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶:نوری که همی جمع نیابی در مشت - ناری که به تو در نتوان زد انگشت


  172. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۱:دل یاد تو کرد چون طرب می‌انگیخت - والله که نخورد آن قدح را و بریخت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:آن موی که سوز عاشقان می‌انگیخت - کز یک شکنش هزار دلداده گریخت


  173. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۶:گفتم چشمم که هست خاک کویت - پرآب مدار بی‌رخ نیکویت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۳:مستم ز خمار عبهر جادویت - دفعم چه دهی چو آمدم در کویت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲:آتش در زن ز کبریا در کویت - تا ره نبرد هیچ فضولی سویت


  174. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۱:لطف تو جهانی و قرانی افراشت - وین تعبیه‌های خود به چیزی ننگاشت


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴:عقلی که ز لطف دیدهٔ جان پنداشت - بر دل صفت ترا به خوبی بنگاشت


  175. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۰:هشیار اگر زر و گر زرین است - اسب است ولی بهاش کم از زینست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲:آن روز که بیش با من او را کینست - بیشش بر من کرامت تمکینست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:در مرگ حیات اهل داد و دینست - وز مرگ روان پاک را تمکینست


  176. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷۳:آن را که خدای ناف بر عشق برید - او داند ناله‌های عشاق شنید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲۱:از شربت سودای تو هر جان که مزید - زآن آب حیات در مزید است مزید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵۸:ای عشق تُوَم انّ عذابی لشدید - ای عاشق تو به زخم تیغ تو شهید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸۰:پرسید مهم که چشم تو مه را دید - گفتم که بدید و مه ز مه می‌پرسید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱۶:تیری ز کمانچهٔ ربابی بجهید - از چنبر تن گذشت و بر قلب رسید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳۹:چون روز وصال یار ما نیست پدید - اندک اندک ز عشق باید ببرید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲۳:زان مقصد صنع تو یکی نی ببرید - از بهر لب چون شکر خود بگزید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۶:گفتم که به من رسید دردت بمزید - گفتا خنک آن جان که بدین درد رسید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۷:گفتم که ز خردی دل من نیست پدید - غمهای بزرگ تو در او چون گنجید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۱:هر لحظه همی خوانمش از راه بعید - کو سورهٔ یوسف است و قرآن مجید


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴:اکنون که سیاهی ای دل چون خورشید - بیشت باید ز عشق من داد نوید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵:ای دیدن تو راحت جانم جاوید - شب ماه منی و روز روشن خورشید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶:ای خورشیدی که نورت از روی امید - گفتم که به صدر ما نماند جاوید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷:یک ذره نسیم خاک پایت بوزید - زو گشت درین جهان همه حسن پدید


  177. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷۵:آن را منگر که ذوفنون آید مرد - در عهد و وفا نگر که چون آید مرد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵:منگر تو بدانکه ذوفنون آید مرد - در عهد وفا نگر که چون آید مرد


  178. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸۱:آن روز که عشق با دلم بستیزد - جان پای برهنه از میان بگریزد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲۲:از عشق تو دریا همه شور انگیزد - در پای تو ابرها درر میریزد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴۰:چون زیر افکند در عراق آمیزد - دل عقل کند رها ز تن بگریزد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶۲:عشق آن خوشتر کز او بلاها خیزد - عاشق نبود که از بلا پرهیزد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۸:همواره خوشی و دلکشی نامیزد - هشدار مکن کژ که قدح میریزد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:بادی که ز کوی آن نگارین خیزد - از خاک جفا صورت مهر انگیزد


  179. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸۳:آن روز که مهرگان گردون زده‌اند - مهر زر عاشقان دگرگون زده‌اند


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹:آن روز که مهر کار گردون زده‌اند - مهر رز عاشقی دگرگون زده‌اند


  180. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹۸:آن لحظه که از پیرهنت بوی رسد - من خود چه کسم چرخ و فلک جامه درد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۰:آن وسوسه‌ای که شرمها را ببرد - آن داهیه‌ای که بندها را بدرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۳:امشب چه لطیف و با نوا می‌گردد - لطفی دارد که کس بدان پی نبرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴۶:ای اطلس دعوی ترا معنی برد - فردا به قیامت این عمل خواهی برد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۸:بر خاک نظر کند چو بر ما گذرد - تا چهرهٔ ما به خاک ره رشک برد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۳:فردا که به محشر اندر آید زن و مرد - از بیم حساب رویها گردد زرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۷:هم کفرم و هم دینم و هم صافم و درد - هم پیرم و هم جوان و هم کودک خرد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷:روزی که بود دلت ز جانان پر درد - شکرانه هزار جان فدا باید کرد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:چون چهرهٔ تو ز گریه باشد پر درد - زنهار به هیچ آبی آلوده مگرد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴:گفتا که به گرد کوی ما خیره مگرد - تا خصم من از جان تو برنارد گرد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:رو گرد سراپردهٔ اسرار مگرد - شوخی چکنی که نیستی مرد نبرد


  181. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۵:آنها که شب و روز ترا بر اثرند - صیاد نهانند ولی مختصرند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵۴:طاوس نه‌ای که بر جمالت نگرند - سیمرغ نه‌ای که بیتو نام تو برند


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶:این بی‌ریشان که سغبهٔ سیم و زرند - در سبلت تو به شاعری که نگرند

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:سیمرغ نه‌ای که بی تو نام تو برند - طاووس نه‌ای که با تو در تو نگرند


  182. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۶:آن یار که از طبیب دل برباید - او را دارو طبیب چون فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵۱:ای دل اگرت رضای دلبر باید - آن باید کرد و گفت کو فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۱:این واقعه را سخت بگیری شاید - از کوشش عاجزانه کاری ناید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹۹:بی‌من به زبان من سخن می‌آید - من بی‌خبرم از آنکه می‌فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸۰:در می‌طلبی ز چشمه در بر ناید - جوینده در به قعر دریا باید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳۷:شاد آنکه ز دور ما یار ما بنماید - چون بچهٔ خرد آستین برخاید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۷:کاری ز درون جان میباید - وز قصه شنیدن این گره نگشاید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸۲:گر در طلبی ز چشمه در بر ناید - جویندهٔ در به قعر دریا باید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۳:معشوقه خانگی بکاری ناید - کو عشوه نماید و وفا ننماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۶:هل تا برود سرش به دیوار آید - سر بشکند و جامه به خون آلاید


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶:یک روز دلت به مهر ما نگراید - دیوت همه جز راه بلا ننماید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸:گاهی فلکم گریستن فرماید - ناخفته دو چشم را عنا فرماید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹:روزی که بتم ز فوطه رخ بنماید - با فوطه هزار جان ز تن برباید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰:مردی که به راه عشق جان فرساید - باید که بدون یار خود نگراید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱:آن باید آن که مرد عاشق آید - تا عشق هنرهای خودش بنماید


  183. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱۵:از آدمیی دمی بجائی ارزد - یک موی کز او فتد بکانی ارزد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲:گبری که گرسنه شد به نانی ارزد - سگ زان تو شد به استخوانی ارزد


  184. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۴:امشب ساقی به مشک می گردان کرد - دل یغما بر دو دست در ایمان کرد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰:از دور مرا بدید لب خندان کرد - و آن روی چو مه به یاسمین پنهان کرد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:سودای توام بی‌سر و بی‌سامان کرد - عشق تو مرا زندهٔ جاویدان کرد


  185. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۶:اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد - آن را که وفا نیست ز عالم کم باد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸:زلفینانت همیشه خم در خم باد - واندوهانت همیشه دم در دم باد


  186. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴۱:انوار صلاح دین برانگیخته باد - بر دیده و جان عاشقان ریخته باد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:از کبر چو من طبع تو بگریخته باد - با خلق چو تو خلق من آمیخته باد


  187. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴۵:ای از قدمت خاک زمین خرم و شاد - شد حامله از شادی و صد غنچه بزاد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵۴:ای دوست مگو تو بنده‌ای یا آزاد - بنده که خرد برای زشتی و فساد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۹:تا گوهر جان در این طبایع افتاد - همسایه شدند با وی این چار فساد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱۱:نایی ببرید از نیستان استاد - با نه سوراخ و آدمش نام نهاد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴۸:خوابم ز خیال روی تو پشت بداد - وز تو ز خیال تو همی خواهم داد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶۱:عشق آن باشد که خلق را دارد شاد - عشق آن باشد که داد شادیها داد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲:گردی که ز دیوار تو برباید باد - جز در چشمم از آن نشان نتوان داد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:آن را شایی که باشم از عشق تو شاد - و آن را شایم که از منت ناید یاد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:آن به که کنم یاد تو ای حور نژاد - و آن به که نیارم از جفاهای تو یاد


  188. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸۹:بوی دم مقبلان چو گل خوش باشد - بدبخت چو خار تیز و سرکش باشد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۹۰:دشنام که از لب تو مهوش باشد - چون لعل بود که اصلش آتش باشد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:دشنام که از لب تو مهوش باشد - دری شمرم کش اصل از آتش باشد


  189. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۴:تا تو بخودی ترا به خود ره ندهد - چون مست شدی ز دیده بیرون نجهند


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴:عشاق اگر دو کون پیش تو نهند - مفلس مانند و از خجالت نرهند


  190. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۶:تا در طلب مات همی کام بود - هر دم که برون ز ما زنی دام بود


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰:تا در طلب مات همی کام بود - هر دم که بروی ما زنی دام بود


  191. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱۷:جامی که بگیرم میش انوار بود - بینی که بگویم همه اسرار بود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴۴:چون نیستی تو محض اقرار بود - هستی تو سرمایهٔ انکار بود


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱:آن ذات که پروردهٔ اسرار بود - از مرگ نیندیشد و هشیار بود


  192. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲۹:جز صحبت عاشقان و مستان مپسند - دل در هوس قوم فرومایه مبند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶۰:در بندم از آن دو زلف بند اندر بند - در ناله‌ام از لبان قند اندر قند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱۰:رفتم بدر خانهٔ آنخوش پیوند - بیرون آمد بنزد من خنداخند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱۰:ما می‌خواهیم و دیگران میخواهند - تا بخت کرا بود کرا راه دهند


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:نقاش که بر نقش تو پرگار افگند - فرمود که تا سجده برندت یک چند


  193. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶۴:در راه طلب رسیده‌ای میباید - دامان ز جهان کشیده‌ای میباید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶۵:عشق تو خوشی چو قصد خونریز کند - جان از قفس قالب من خیز کند

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:آن کس که ترا بیند و شادی نکند - سر زیر و سیه کاسه و سرگردان باد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴:ای صورت تو سکون دلها چو خرد - وی سیرت تو منزه از خصلت بد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:گه جفت صلاح باشم و یار خرد - گه اهل فساد و با بدان داد و ستد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶:من چون تو نیابم تو چو من یابی صد - پس چون کنمت بگفت هر ناکس زد


  194. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶۶:در سینهٔ هر که ذره‌ای دل باشد - بی‌مهر تو زندگیش مشکل باشد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶:تو شیردلی شکار تو دل باشد - جان دادنم از پی تو مشکل باشد


  195. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷۷:در کوی خرابات تکبر نخرند - مردی ز سر کوی خرابات برند


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵:ای گل نه به سیم اگر به جانت بخرند - چون بر تو شبی گذشت نامت نبرند


  196. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵۲:صد سال بقای آن بت مهوش باد - تیر غم او دل من ترکش باد

    مولانا » فیه ما فیه » فصل چهل و سوم - هر کسی چون عزم جایی و سفری می‌کند:صد سال بقای آن بت مه‌وش باد - تیر غم او را دل من ترکش باد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷:گوشت سوی عاقلان غافل‌وش باد - چشمت سوی صوفیان دردی کش باد


  197. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۹:من چوب گرفتم به کفم عود آمد - من بد کردم بدیم مسعود آمد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰:از فقر نشان نگر که در عود آمد - بر تن هنرش سیاهی دود آمد


  198. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶۸:آن کس که ترا دیده بود ای دلبر - او چون نگرد بسوی معشوق دگر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۱:اندیشهٔ دهرت ز چه بگداخت جگر - طبع تو مزاج دهر نشناخت مگر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۳:ای آنکه دلت باید در وی منگر - زاهد شو و چشم را بخوابان بگذار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۶:ای دلبر عیّار دلِ نیکوفر - از جملهٔ نیکوان توی نیکوتر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۲:این صورت باغست و در او نیست ثمر - تو رنجه مشو بیهده سوگند مخور

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۴:در باغ در نیامدم گرد آور - درویش و تهی روم من راهگذر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۶:فرمود خدا به وحی کای پیغمبر - جز در صف عاشقان بمنشین بگذر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۸:گر در سر و چشم عقل داری و بصر - بفروش زبان را و سر از تیغ بخر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۷:مجموع تن و قالب خود را بنگر - جوقی مستند و خفته بر همدیگر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۱:من مسخرهٔ تو نیسستم ای فاجر - تا مسخرگی نمایمت بس نادر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۲:می‌آید گرگ نزد ما وقت سحر - هم فربه میرباید و هم لاغر


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴:ای گشته چو ماه و همچو خورشید سمر - خوی مه و خورشید مدار اندر سر

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶:آن کس که چو او نبود در دهر دگر - در خاک شد از تیر اجل زیر و زبر


  199. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۰:امروز من از تشنه دهانی و خمار - نی دل دارم نه عقل و نه صبر و قرار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۷:ای دل بگذر ز عشق و معشوق و دیار - گر دیده وری ز هر سه بندی زنار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۱:ای مرد سماع معده را خالی دار - زیرا چو تهیست نی کند نالهٔ زار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۸:تا چند کشی سخرهٔ نفس بیکار - تا چند خوری چو اشتران خوشهٔ خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۹:چون از رخ یار دور گشتم به بهار - با غم بچه کار آید و عیشم بچه کار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۱:چون دید رخ زرد من آن شهره نگار - گفتا که دگر به وصلم امید مدار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۳:خورشید همی زرد شود بر دیوار - ما نیز همی زرد شویم از غم یار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۷:در نوبت عشق چشم باشد در بار - چون او بگذشت دل بروید چو بهار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۰:رفتم به سر گور کریم دلدار - میتافت ز گلزار تنش چون گلزار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۹:گر گل کارم بیتو نروید جز خار - ور بیضهٔ طاوس نهم گردد مار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۲:گر رنگ خزان دارم و گر رنگ بهار - تا هردو یکی نشد نیامد گل و خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۳:گفتی که: بیا که باغ خندید و بهار - شمعست و شراب و شاهدان چو نگار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۵:ای بسته حجاب، پردها را بردار - تا کس نرود دگر به صید مردار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۰:من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار - تا این دو یکی نشد نیامد گل و خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۵:هین وقت صبوحست می ناب بیار - زیرا مرگست زندگانی هشیار


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸:گویی که من از بلعجبی دارم عار - سیب از چه نهی میان یکدانهٔ نار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹:چون از اجل تو دید بر لوح آثار - دست ملک‌الموت فرو ماند از کار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰:نازان و گرازان به وثاق آمد یار - نازان چو گل و مل و گرازان چو بهار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲:نه چرخ به کام ما بگردد یک بار - نه دارد یار کار ما را تیمار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳:بخت و دل من ز من برآورد دمار - چون یار چنان دید ز من شد بیزار


  200. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۷:آمد بر من دوش نگاری سر تیز - شیرین سخنی شکر لبی شورانگیز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۶:ای ذره ز خورشید توانی بگریز - چون نتوانی گریخت با وی مستیز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۵:بازآمدم اینک که زنم آتش نیز - در توبه و در گناه و زهد و پرهیز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۱:ماییم و توی و خانه خالی برخیز - هنگام ستیز نیست ای جان مستیز


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۹:ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز - وی نرگس شهلای تو بس شورانگیز


  201. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۲:ای جان سماع و روزه و حج و نماز - وی از تو حقیقت شده بازی و مجاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۳:ای جان لطیف بیغم عشق مساز - در هر نفسش هزار روزه است و نماز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۸:ای عشق تو داده باز جان را پرواز - لطف تو کشیده چنگ جان را در ساز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۰:ای کرده ز نقش آدمی چنگی ساز - جانها همه اقوال تو از روی نیاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۴:امشب که گشاده است صنم با ما راز - ای شب چه شبی که عمر تو باد دراز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۶:بازی بودم پریده از عالم راز - تا بو که برم ز شیب صیدی بفراز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۷:بنمای بمن رخ ای شمع طراز - تا ناز کنم نه روزه دارم نه نماز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵۸:گر بکشندم نگردم از عشق توباز - زیرا که ز چنگ ما برون شد آواز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۴:مردانه بیا که نیست کار تو مجاز - آغاز بنه ترانهٔ بی‌آغاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۶:من بودم و دوش آن بت بنده نواز - از من همه لابه بود و از وی همه ناز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۸:من همتیم کجا بود چون من باز - عرضه نکنم به هیچکس آز و نیاز


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷:بازی بنگر عشق چه کردست آغاز - می‌ناز ازین حدیث و خود را بنواز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸:هرگز دل من به آشکارا و به راز - با مردم بی خرد نباشد دمساز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹:اول تو حدیث عشق کردی آغاز - اندر خور خویش کار ما را می‌ساز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:از عشق تو ای صنم به شبهای دراز - چون شمع به پای باشم و تن به گداز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۱:خوشخو شده بود آن صنم قاعده‌ساز - باز از شوخی بلعجبی کرد آغاز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۲:نادیده ترا چو راه را کردم باز - پیوسته شدم با غم و بگسسته ز ناز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۳:خواهی که ترا روی دهد صرف نیاز - دستار نماز در خرابات بباز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:عقلی که همیشه با روانی دمساز - دهری که به یک دید نهی کام فراز


  202. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷۴:آمد آمد ترش ترش یعنی بس - میپندارد که من بترسم ز عسس


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۳:ای چون هستی برده دل من به هوس - چون نیستیم غم فراق تو نه بس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۴:ای من به تو زنده همچو مردم به نفس - در کار تو کرده دین و دنیا به هوس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۵:اندر طلبت هزار دل کرد هوس - با عشق تو صد هزار جان باخت نفس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۶:شمعی که چو پروانه بود نزد تو کس - نتوان چو چراغ پیش تو داد نفس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۷:بادی که بیاوری به ما جان چو نفس - ناری که دلم همی بسوزی به هوس


  203. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹۷:از آتش تو فتاده جانم در جوش - وز باده تو شده است جانم مدهوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰۵:مرغان رفتند بر سلیمان بخروش - کاین بلبل را چرا نمی‌مالی گوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۱:با پیر خرد نهفته میگویم دوش - کز من سخن از سر جهان هیچ مپوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۸:تا بتوانی تو جامهٔ عشق مپوش - چون پوشیدی ز هر بلائی مخروش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۳:دانم که برای ما نخفتی همه دوش - بر صفهٔ سرد با یکی بالاپوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۵:در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش - میخانه درون کشیدم از خم سر جوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۸:دل یاد تو آرد برود هوش ز هوش - می بی‌لب نوشین تو کی گردد نوش


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۶:می بر کف گیر و هر دو عالم بفروش - بیهوده مدار هر دو عالم به خروش


  204. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰۰:ای باد صبا به کوی آن دلبر کش - احوال دلم بگوی اگر باشد خوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱۳:ای روی چو آفتاب تو شادی کش - وی موی تو سرمایه ده، جمله حبش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱۷:ای کرده به پنج شمع روشن هر شش - ای اصل خوشی و هرچه داری همه خوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۶:بیچاره دل سوختهٔ محنت کش - در آتش عشق تو همی سوزد خوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۹:تا در نزنی بهر چه داری آتش - هرگز نشود حقیقت وقت تو خوش

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:تا درنزنی به هر چه داری آتش - هرگز نشود حقیقت وقت تو خوش


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۰:با من ز دریچه‌ای مشبک دلکش - از لطف سخن گفت به هر معنی خوش

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۳:چون نزد رهی درآیی ای دلبر کش - پیراهن چرب را تو از تن درکش

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۴:نی آب دو چشم داری ای حورافش - زان روی درین دلست چندین آتش


  205. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۲:خائیدن آن لب که چشیدی شکرش - مالیدن دستی که کشیدی بسرش


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۲:بر طرف قمر نهاده مشک و شکرش - چکند که فقاع خوش نبندد به درش


  206. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴۳:کاری کردم نگه نکردم پس و پیش - آنرا که چنان کند چنین آید پیش


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۷:ای برده دل من چو هزاران درویش - بی رحمیت آیین شد و بد عهدی کیش

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۸:گه در پی دین رویم و گه در پی کیش - هر روز به نوبتی نهیم اندر پیش

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۹:هر چند بود مردم دانا درویش - صد ره بود از توانگر نادان بیش

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۲:از عشق تو ای سنگدل کافر کیش - شد سوخته و کشته جهانی درویش


  207. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵۳:ای بندهٔ سردی به زمستان چون زاغ - محروم ز بلبل و گلستان ز باغ

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵۴:بلبل آمد به باغ و رستیم ز زاغ - آئیم به باغ با تو ای چشم و چراغ

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵۵:گر با دیگری مجلس میسازم و لاغ - ننهم به خدا ز مهر کس بر دل داغ


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۴:از یار وفا مجوی کاندر هر باغ - بی هیچ نصیبه عشق میبازد زاغ

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۵:نیکوتری از آب روان اندر باغ - زیباتری از جوانی و مال و فراغ

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۶:نادیده من از عشق تو یک روز فراغ - بهره نبرد مرا ز وصلت جز داغ

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۷:ای بیماری سرو ترا کرده کناغ - پس دست اجل نهاده بر جان تو داغ


  208. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۲:چون گشت طلسم جسم آدم چالاک - با خاک درآمیخته شد گوهر پاک

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۳:حاشا که شود سینهٔ عاشق غمناک - یا از جز عشق دامنش گردد چاک


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۹:کردی تو پریر آب وصل از رخ پاک - تا دی شدم از آتش هجر تو هلاک

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۰:ای آصف این زمانه از خاطر پاک - همچون ز سلیمان ز تو شد دیو هلاک

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۱:زین پیش به شبهای سیاه شبه‌ناک - خورشید همی نمودی از عارض پاک


  209. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۲:آنکس که ترا دید و نخندید چو گل - از جان و خرد تهیست مانند دهل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۶:از من زر و دل خواستی ای مهر گسل - حقا که نه این دارم و نی آن حاصل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۹:این نکته شنو ز بنده ای نقش چگل - هرچند که راهیست ز دل جانب دل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۲:چون آمده‌ای در این بیابان حاصل - چون بیخبران مباش از خود غافل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۴:حاشا که کند دل به دگر جا منزل - دور از دل من که گردد از عشق خجل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۷:در عشق نوا جزو زند آنگه کل - در باغ نخست غوره است آنگه مل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۵:هم شاهد دیده‌ای و هم شاهد دل - ای دیده و دل ز نور روی تو خجل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۶:کاچی سازی که روز برفست و وحل - دانی که ز بهر چیست این رسم و عمل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۷:یا من هوب سیدی و اعلی و اجل - یا من انا عبده و ادنی و اقل


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۳:هر چند شدم ز عشق تو خوار و خجل - در عشق به جز درد ندارم حاصل

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۴:ای عهد تو عهد دوستان سر پل - از وصل تو هجر خیزد از عز تو دل

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۵:از گفتهٔ بد گوی تو چون هر عاقل - در کوشش خصم تو چو هر بی‌حاصل


  210. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۳:آن می که گشود مرغ جان را پر و بال - دل را برهانید ز سیری و ملال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۴:آواز گرفته است خروشان مینال - زیرا شنواست یار و واقف از حال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۷:اسرار حقیقت نشود حل به سال - نی نیز به درباختن حشمت و مال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۸:این عشق کمالست و کمالست و کمال - وین نفس خیالست خیالست و خیال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۰:پر از عیسی است این جهان مالامال - کی گنجد در جهان قماش دجال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۵:الخمر و من‌الزق ینادیک تعال - واقطع لوصالنا جمیع‌الاشغال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۹:عشقی دارم پاکتر از آب زلال - این باختن عشق مرا هست حلال

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۲:مردا منشین جز که به پهلوی رجال - خوش باشد آینه به پهلوی صقال

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:مرغی که خبر ندارد از آب زلال - منقار در آب شور دارد همه سال


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲:ناید به کف آن زلف سمن مال به مال - نی رقص کند بر آن رخان خال به خال


  211. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۸:آمد بت خوش‌عربدهٔ مِی‌کیشم - بنشست چو یک تنگ شکر در پیشم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۹:گر با فلکم کنی برابر بیشم - عالم همه یک ذره نیرزد پیشم


  212. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۱:آن خوش سخنان که ما بگفتیم به هم - در دل دارد نهفته این چرخ به خم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۳:آن کس که ببست خواب ما را به ستم - یارب تو ببند خواب او را به کرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲۷:دستارم و جبه و سرم هر سه به هم - قیمت کردند به یک درم چیزی کم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۶:عمری رخ یکدگر بدیدیم به چشم - امروز که درهم نگریدیم به چشم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۲:گویی تو که من ز هر هنر باخبرم - این بی‌خبری بس که ز خود بیخبرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۷:ماهی فارغ ز چارده می‌بینم - بی‌چشم بسوی ماه ره می‌بینم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۰:روز آمد و برکشید خورشید علم - شب کرد ازو هزیمت و برد حشم

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۱:تیغ از کف و بازوی تو ای فخر امم - هم روی مصاف آمد و هم پشت حشم

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۰:دارد پشتم ز وعدهٔ خام تو خم - بارد چشمم ز بردن نام تو نم

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۱:ای چون شکن زلف تو پشتم خم خم - وی چون اثر خلق تو صبرم کم کم


  213. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲۴:از ثور فلک شیر وفا میدوشم - هرچند که از پنجهٔ او بخروشم


    سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » مقدّمهٔ رفاء » بخش ۱ - مقدّمهٔ رفاء:درویش نیم اگرچه کم می‌کوشم - دیوانه نیم اگرچه گم شد هوشم


  214. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲۶:از جوی خوشاب دوست آبی خوردم - خوش کردم و خوش خوردم و خوش آوردم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۹:از روی عتاب اگر چه گویی سردم - در صف بلا گرچه دهی ناوردم

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۰:بسیار ز عاشقیت غمها خوردم - در هجر بسی شب که به روز آوردم


  215. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴۳:امروز چو حلقه مانده بیرون دریم - با حلقه حریف گشته همچون کمریم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۳۱:دل میگوید که نقد این باغ دریم - امروز چریدیم و به شب هم بچریم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸۶:گر صبر کنی پردهٔ صبرت بدریم - ور خواب روی خواب ز چشمت ببریم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۶:گفتم که ز چشم خلق با دردسریم - تا زحمت خود ز چشم خلقان ببریم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۷:مانندهٔ باد اگر چه بی‌پا و سریم - پیوسته چو آتش ره بالا سپریم


  216. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۲:امشب همه شب نشسته اندر حزنم - فردا بروم مناره را کارد زنم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۷:فانی شدم و برید اجزای تنم - می‌چرخ که بر چرخ بد اول وطنم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵۵:من یک جانم که صد هزار است تنم - چه جان و چه تن که هر دو هم خویشتنم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۲:از آمدنم فزود رنج بدنم - از بودن خود همیشه اندر محنم


  217. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶۱:ای دل ز جهانیان چرا داری بیم - حق محسن و منعم و کریمست و رحیم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰۲:تا پردهٔ عاشقانه بشناخته‌ایم - از روی طرب پرده برانداختیم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۲:عشق از بنه بی‌بنست و بحریست عظیم - دریای معلق است و اسرار قدیم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶۱:نی از پیِ کسب سوی بازار شویم - نی چون دهقان خوشهٔ گندم درَویم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶۹:هوش عاشق کجا بود؟ سوی نسیم - هوش عاقل کجا بود؟ با زر و سیم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۹:ای روی تو پاکیزه‌تر از کف کلیم - آنرا مانی که کرد احمد به دو نیم

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۰:قائم به خودی از آن شب و روز مقیم - بیمت ز سمومست و امیدت به نسیم


  218. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶۹:بازآمد و بازآمد ره بگشائیم - جویان دلست دل بدو بنمائیم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰۸:ما جان لطیفیم و نظر در نائیم - در جای نمائیم ولی بیجائیم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲۴:مائیم که گه نهان و گه پیدائیم - گه مؤمن و گه یهود و گه ترسائیم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷۰:یار آمده، یار آمده، ره بگشائیم - جویان دلست، دل بدو بنمائیم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۶:مجرم رخ تو که ما بدو آساییم - ما با رخ و با خرام تو برناییم


  219. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷۰:قاشانیم و لاابالی حالیم - فتنه شدگان ازال آزالیم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۱:قلاشانیم و لاابالی حالیم - فتنه‌شدگان چشم و زلف و خالیم


  220. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۱:گفتم به فراق مدتی بگزارم - باشد که پشیمان شود آن دلدارم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۲:هر بار ز دیده از تو در تیمارم - تا بهره ز دیدار تو چون بردارم


  221. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۴:گفتم سگ نفس را مگر پیر کنم - در گردن او ز توبه زنجیر کنم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۹:گیرم ز غمت جان و خرد پیر کنم - خود را ز هوس ناوک تقدیر کنم


  222. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷۷:آشفته همی رَوی به کویی ای جان - می‌جویی از آن گمشدهٔ خویش نشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸۲:آن کس که نساخت با لقای یاران - افتاد به مکر دزد و تهدید عوان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹۳:امشب منم و هزار صوفی پنهان - مانندهٔ جان جمله نهانند و عیان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۴:ای دف تو بخوان ز دفتر مشتاقان - ای کف تو بزن بر رگ خون ایشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴۵:تا روی تو قبله‌ام شد ای جان جهان - نز کعبه خبر دارم و نز قبلهٔ نشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵۲:چون شاه جهان نیست کسی در دو جهان - نی زیر و نه بالا و نه پیدا و نهان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶۹:دل باغ نهانست و درختان پنهان - صد سان بنماید او و خود او یکسان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۱:دل گرسنهٔ عید تو شد چون رمضان - وز عید تو شد شاد و همایون رمضان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۲:دلها مثل رباب و عشق تو کمان - زامد شد این کمانچه دلها نالان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۷:شد کودکی و رفت جوانی ز جوان - روز پیری رسید بر پر ز جهان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۴:گلباغ نهانست و درختان پنهان - صد سال نماید او و او خود یکسان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۷:ما مرد سنانیم نه از بهر سه نان - ما دست زنانیم نه از دست زنان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲۲:هشدار که می‌روند هر سو غولان - با دانه و دام در شکار گوران

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲۳:هم خانه از آن اوست و هم جامه و نان - هم جسم از آن اوست همه دیده و جان


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۵:یک شب غم هجران تو ای جان جهان - با هشت زبان بگفتم ای کاهش جان


  223. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸۰:آن حلوایی که کم رسد زو به دهن - چون دیگ به جوش آمده از وی دل من

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱۷:ای عاشق گفتار و تفاصیل سخن - ای گر ز سخنوران قهارهٔ کن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳۱:ای یار بیا و بر دلم بر میزان - وی زهره بیا و از رخم زر میزان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳۶:بیدل من و بیدل تو و بیدل تو و من - سرمست همی شدیم روزی به چمن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۳:دوش آنچه برفت در میان تو و من - نتوان بنوشتن و نه بتوان گفتن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۴:من عاشق عشق و عشق هم عاشق من - تن عاشق جان آمد و جان عاشق تن


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۸:با من شب و روز گرم بودی به سخن - تا چون زر شد کار تو ای سیمین‌تن

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۹:ای چون گل نوشکفته برطرف چمن - گلبوی شود ز نام تو کام و دهن

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۰:پندی دهمت اگر پذیری ای تن - تا سور ترا به دل نگردد شیون

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۱:ای یار قلندر خراباتی من - با من تو به بند دامن اندر دامن

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۳:بد کمتر ازین کن ای بت سیمین‌تن - کایزد به بدت باز دهد پاداشن

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۴:ای شاه چو لاله دارد از تو دشمن - دل تیره و چاک دامن و خاک وطن


  224. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸۷:از بسکه فساد و ابلهی زاد از من - در عمر کسی نگشت دلشاد از من

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۲:ای داد که هست جمله بیدار از من - ای من که هزار آه و فریاد از من


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۶:اکنون که ستد هوای تو داد از من - گر جان بدهم نیایدت یاد از من


  225. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹۹:ای جمله جهان بروی خوبت نگران - جان مردان ز عشق تو جامه دران

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۸:ای رفته ز یاران تو به یک گوشه کران - فریاد تو از خوی بد و بار گران


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۳:اکنون که ز دونی ای جهان گذران - استام ز زر همی زنی بهر خران


  226. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲۸:این بنده مراعات نداند کردن - زیرا که به گل رفته فرو تا گردن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۱:من بیرخ تو باده ندانم خوردن - بی‌دست تو من مهره ندانم بردن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۹:هر روز خوش است منزلی بسپردن - چون آب روان و فارغ از افسردن


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۷:آزار ترا گرچه نهادم گردن - غم خورد مرا غمم نخواهی خوردن


  227. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳۷:با هر دو جهان چو رنگ باید بودن - بیزار ز لعل و سنگ باید بودن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶۷:در عشق تو شوخ و شنگ باید بودن - مردانه و مرد رنگ باید بودن


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۸:اندر دریا نهنگ باید بودن - واندر صحرا پلنگ باید بودن


  228. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴۴:تا با خودی دوری ارچه هستی با من - ای بس دوری که از تو باشد تا من


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۴:تا با خودی ارچه همنشینی با من - ای بس دوری که از تو باشد تا من


  229. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵۹:خود حال دلی بود پریشانتر از این - با واقعهٔ بی‌سر و سامان‌تر ازین

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶۵:در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین - کاین عین حقیقت است و انوار یقین

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۷:رفتم به طبیب و گفتم ای زین‌الدین - این نبض مرا بگیر و قاروره ببین

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۹:رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین - نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۶:ما کاهگلان عشق و پهلو به زمین - کرده است زمین را کرمش مرکب و زین


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۲:در جنب گرانی تو ای نوشتکین - حقا که کم از نیست بود وزن زمین

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۳:بهرام دواند هر دو جویندهٔ کین - آن قوت ملک آمد و این قوت دین

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۴:پار ارچه نمی‌کرد چو کفرم تمکین - امسال عزیز کرد ما را چون دین


  230. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۰:دل برد ز من دوش به صد عشق و فسون - بشکافت و بدید پر زخون بود درون

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۳:سرمست توام نه از می و نز افیون - مجنون شده‌ام ادب مجوی از مجنون

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۹:شوری دارم که برنتابد گردون - شوریکه به خواب درنبیند مجنون

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۶:مردان تو در دایرهٔ کن فیکون - دل نقطهٔ وحدتست و از عرش فزون


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۱:دلها همه آب گشت و جانها همه خون - تا چیست حقیقت از پس پرده و چون


  231. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۶:شب رفت و نرفت ای بتِ سیمین‌برِ من - سودای مناجات غمت از سرِ من


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۷:گه یار شوی تو با ملامت‌گر من - گه بگریزی ز بیم خصم از بر من


  232. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹۱:طبع تو چو سنگست و دلت چون آهن - وز آهن و سنگ جسته آتش سوی من


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۵:گه بردوزی به دامنم بر دامن - گه نگذاری که گردمت پیرامن


  233. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹۲:طبعی نه که با دوست در نیامیزم من - عقلی نه که از عشق بپرهیزم من


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۷:بختی نه که با دوست درآمیزم من - عقلی نه که از عشق بپرهیزم من


  234. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹۳:عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان - دینی که ز عهد تو بریدن نتوان


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۴:عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان - دینی که ز شرط تو بریدن نتوان


  235. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۳:من کاغذهای مصر و بغداد ای جان - کردم پر ز آه و فریاد ای جان


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۲:هستیم ز بندگیت ما شاد ای جان - زیرا که شدیم از همه آزاد ای جان


  236. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹۸:ای کان العباد ما اهواه - ما یذکرنا فکیف ما ینساه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱۸:تا روی ترا بدیدم ای بت ناآگاه - سرگشته شدم ز عشق گم کردم راه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲۳:در راه یگانگی چه طاعت چه گناه - در کوی خرابات چه درویش چه شاه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳۹:گیر ایدل من عنان آن شاهنشاه - امشب بر من قنق شو ای روت چو ماه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴۴:من میگویم که گشت بیگاه ایماه - میگوید ماه ناگهانی بیگاه


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۵:گر بدگویی ترا بدی گفت ای ماه - هرگز نشود بر تو دل بنده تباه

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۶:از بهر یکی بوس به دو ماه ای ماه - داری سه چهار پنج ماهم گمراه

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۷:با من ز دریچه‌ای مشبک دلخواه - از لطف سخن گفت و من استاده به راه


  237. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰۸:ای دوست مرا دمدمه بسیار مده - کاین دمدمه می‌خورد ز من هر که و مه


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۳:گفتی گله کرده‌ای ز من با که و مه - بهتان چنین بر من بیچاره منه


  238. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲۰:تو توبه مکن که من شکستم توبه - هرگز ناید ز جان مستم توبه


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۰:جز یاد تو دل بهر چه بستم توبه - بی ذکر تو هر جای نشستم توبه


  239. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵۳:آمد بر من دوش مه یغمائی - گفتم که برو امشب اینجا نائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵۹:آن روز که دیوانه سر و سودائی - در سلسلهٔ دولتیان می‌آئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۴:ای آنکه ز حد برون جان‌افزایی - بی‌حدی و حد هر نفس بنمایی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۰:ای بانگ رباب از کجا می‌آئی - پرآتش و پر فتنه و پر غوغائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۶:ای چون علم بلند در صحرائی - وی چون شکر شگرف در حلوائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۷:ای چون علم سپید در صحرائی - ای رحمت در رسیده از بالائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۸:ای دل تو بدین مفلسی و رسوائی - انصاف بده که عشق را چون سائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۹:ای روی ترا پیشه جهان‌آرائی - وی زلف ترا قاعده عنبر سائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۴:با قلاشان چو رد نهادی پائی - در عشق چو پخت جان تو سودائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۸:جانم دارد ز عشق جان‌افزائی - از سوداها لطیفتر سودائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۵:چون ساز کند عدم حیات افزائی - گیری ز عدم لقمه و خوش می‌خائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۷:چون شب بر من زنان و گویان آئی - در نیم شبی صبح طرب بنمائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۷:در دست اجل چو درنهم من پائی - در کتم عدم در افکنم غوغائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۵:رفتم به طبیب گفتم ای بینائی - افتادهٔ عشق را چه می‌فرمایی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۴:گفتم به طبیب دارویی فرمایی - نبضم بگرفت از سر دانایی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۱:مائیم در این زمان زمین پیمائی - بگذاشته هر شهر به شهر آرائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۹:میدان و مگو تا نشود رسوائی - زیبائی مرد هست در تنهائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۰:می‌فرماید خدا که ای هرجائی - از عام ببر که خاص آن مائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۰:هر روز ز عاشقی و شیرین رائی - من عاشق را پیرهنی فرمائی

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:می‌دان و مگو تا نشود رسوایی - زیبایی مرد، هست درگنجایی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۷:خشنودی تو بجویم ای مولایی - چون باد بزان شوم ز ناپروایی

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۸:چون نار اگرم فروختن فرمایی - چون باد بزان شوم ز ناپروایی

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۹:گفتم که ببرم از تو ای بینایی - گفتی که بمیر تا دلت بربایی

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۰:ای سوسن آزاد ز بس رعنایی - چون لاله ز خنده هیچ می‌ناسایی


  240. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷۰:از خلق ز راه تیزهوشی نرهی - وز خود ز سر سخن‌فروشی نرهی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۹:از خلق ز راه تیزگوشی نرهی - وز خود ز سر سخن‌فروشی نرهی


  241. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷۹:اسرار شنو ز طوطی ربانی - طوطی بچه‌ای زبان طوطی دانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۵:ای آنکه ز حال بندگان میدانی - چشمی و چراغ در شب ظلمانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۳:ای ابر که تو جهان خورشیدانی - کاری مقلوب می‌کنی نادانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۴:ای دوست به حق آنکه جان را جانی - چون نامهٔ من رسد به تو برخوانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۷:پران باشی چو در صف یارانی - پری باشی سقط چو بی ایشانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵:تا در طلب گوهر کانی کانی - تا در هوس لقمهٔ نانی نانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۱:تو دوش چه خواب دیده‌ای می‌دانی - نی دانش آن نیست بدین آسانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴۳:حاشا که به ماه گویمت میمانی - یا چون قد تو سرو بود بستانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۶:در خاک اگر رفت تن بیجانی - جان بر فلک افرازد و شاذروانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۲:عالم سبز است و هر طرف بستانی - از عکس جمال گل‌رخی خندانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۳:گر یک ورق از کتاب ما برخوانی - حیران ابد شوی زهی حیرانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۷:هر لحظه مها پیش خودم می‌خوانی - احوال همی پرسی و خود می‌دانی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۸:ای شمع ترا نگفتم از نادانی - از شهد جدا مشو که اندر مانی

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۹:ای آنکه مرا به جای عقل و جانی - با لذت علم و قوت و ایمانی


  242. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۱:امروز مرا سخت پریشان کردی - پوشیدهٔ خویش را تو عریان کردی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۳:شب را سلب روز فروزان کردی - تا حسن بر اهل عشق تاوان کردی


  243. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۴:امشب منم و یکی حریف چو منی - بر ساخته مجلسی برسم چمنی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۰:توبه کردم ز شور و بی‌خویشتنی - عشقت بشنید از من به این ممتحنی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۶:گفتم صنمی شدی که جان را وطنی - گفتا که حدیث جان مکن گر ز منی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۱:هر روز یکی شور بر این جمع زنی - بنیاد هزار عاقبت را بکَنی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۱:یک روز نباشد که تو با کبر و منی - صد تیغ جفا بر من مسکین نزنی


  244. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۶:اندر دو جهان دلبر و جانم تو بسی - زیرا که بهر غمیم فریادرسی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶۱:ای نفس عجب که با دلم همنفسی - من بندهٔ آن صبح که خندان برسی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶۹:در هر دو جهان دلبر و یارم تو بسی - زیرا که به هر غمیم فریاد رسی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۱:دیروز فسون سرد برخواند کسی - او سردتر از فسون خود بود بسی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴۷:مادام که در راه هوا و هوسی - از کعبهٔ وصل هردمی باز پسی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۴:نی گفت که پای من به گل بود بسی - ناگاه بریدند سرم در هوسی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۷:در هجر تو گر دلم گراید به خسی - در بر نگذارمش که سازم هوسی


  245. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۰:ای آنکه به کوی یار ما افتادی - آن روی بدیدی به قفا افتادی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۹:ای خواجه ز هر خیال پر باد شوی - وز هیچ ترش گردی و دلشاد شودی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱۴:گر تو نکنی سلام ما را در پی - چون جمله نشاطی و سلامی چون می


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۴:هست از دم من همیشه چرخ اندر دی - وز شرم جمالت آفتاب اندر خوی

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۴:می خور که ظریفان جهان را دردی - برگرد بناگوش ز می بینی خوی

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۱:ای شور چو آبکامه و تلخ چو می - چون نای میان تهی و پر بند چو نی


  246. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۶:ای آنکه ز خاک تیره نطعی سازی - هر لحظه بر او نقش دگر اندازی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۲:ای آنکه نظر به طعنه می‌اندازی - بشناس دمی تو بازی از جان بازی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۲:با زهره و با ماه اگر انبازی - رو خانه ز ماه ساز اگر میسازی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱۲:گر آنکه امین و محرم این رازی - در بازی بیدلان مکن طنازی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۵:چون بلبل داریم برای بازی - چون گل که ببوییم برون اندازی


  247. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۵:ای باد سحر به کوی آن سلسله موی - احوال دلم بگوی اگر یابی روی

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:ای باد سحر، به کوی آن سلسله موی - احوال دلم بگوی، اگر باشد روی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۴:جز راه قلندر و خرابات مپوی - جز باده و جز سماع و جز یار مجوی


  248. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۱:ای داده مرا به خواب در بیداری - آسان شده در دلم همه دشواری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۲:ای داده مرا چو عشق خود بیداری - وین شمع میان این جهان تاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۳:ای دام هزار فتنه و طراری - یارب تو چه فتنه‌ها که در سر داری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۱:ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری - باری می‌کن به مفلسی اقراری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۷:ای دوست ز من طمع مکن غمخواری - جز مستی و جز شنگی و جز خماری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۶:بد می‌کنی و نیک طمع می‌داری - هم بد باشد سزای بدکرداری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۸:تقصیر نکرد عشق در خماری - تقصیر مکن تو ساقی از دلداری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۱:چشم مستت ز عادت خماری - افغان که نهاد رسم تنها خواری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۴:چون خار بکاری رخ گل می‌خاری - تا گل ناری بر ندهد گلناری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶۲:در زیر غزل‌ها و نفیر و زاری - دردیست مرا ز چهره‌های ناری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۳:دلدار مرا گفت ز هر دلداری - گر بوسه خری بوسه ز من خر باری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۲:دی عاقل و هشیار شدم در کاری - برهم زدم دوش مر مرا عیاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۷:عید آمد و هرکس قدری مقداری - آراسته خود را ز پی دیداری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲۷:گر من مستم ز روی بدکرداری - ای خواجه برو تو عاقل و هشیاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۸:من بی‌دلم ای نگار و تو دلداری - شاید که بهر سخن ز من نازاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۵:هرکس کسکی دارد و هرکس یاری - آن یار وفادار کجا شد باری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۶:هرکس کسکی دارد و هرکس یاری - هرکس هنری دارد و هرکس کاری


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۶:ای دل منیوش از آن صنم دلداری - بیهوده مفرسای تن اندر خواری


  249. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۴:ای در دل من نشسته بگشاده دری - جز تو دگری نجویم و کو دگری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۵:بالا شجری لب شکر و دل حجری - زنجیر سری، سیم‌بری رشک پری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۳:با من ترش است روی یار قدری - شیرین‌تر از این ترش ندیدم شکری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۵:با یار به گلزار شدم رهگذری - بر گل نظری فکندم از بی‌خبری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰۰:بر کار گذشته بین که حسرت نخوری - صوفی باشی و نام ماضی نبری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰۵:بیچاره دلا که آینهٔ هر اثری - گر سر کشی از صفات با دردسری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۹:تو آب نه‌ای خاک نه‌ای تو دگری - بیرون ز جهان آب و گل در سفری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۱:خیری بنمودی و ولیکن شری - نرمی و خبیث همچو مار نری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۲:در بادیهٔ عشق تو کردم سفری - تا بو که بیایم ز وصالت خبری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۶:دوش آمد آن خیال تو رهگذری - گفتم بر ما باش ز صاحب نظری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۳:دی مست بدی دلا و چست و سفری - امروز چه خورده‌ای که از دی بتری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۲:سرسبزتر از تو من ندیدم شجری - پرنورتر از تو من ندیدم قمری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴۰:گفتند که هست یار را شور وشری - گفتم که دوم بار بگو خوش خبری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۵:مست است خبر از تو و یا خود خبری - خیره است نظر در تو و با تو نظری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۴:من دوش به کاسهٔ رباب سحری - می‌نالیدم ترانهٔ کاسه‌گری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۸:مهمان دو دیده شد خیالت گذری - در دیده وطن ساخت ز نیکو گهری


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۸:زان چشم چو نرگس که به من در نگری - چون نرگس تیر ماه خوابم ببری

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۹:گیرم که غم هجر وصالم نخوری - نه نیز به چشم رحم در من نگری

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۲:باشد همه را چو بر ستارهٔ سحری - دل بر تو نهادن ای بت از بی‌خبری

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۳:راهی که به اندیشهٔ دل می‌سپری - خواهی که به هر دو عالم اندر نگری


  250. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۵:ای در دل هر کسی ز مهرت تابی - وی از تو تضرعی بهر محرابی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰۴:بی‌آتش عشق تو نخوردم آبی - بی‌نقش خیال تو ندیدم آبی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹۴:یک شفتالو از آن لب عنابی - پر کرد جهان ز بوی سیب و آبی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۲:در پیش خودم همی کنی آنجابی - پس در عقبم همی زنی پرتابی


  251. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶۳:ای هیزم تو خشک نگردد روزی - تا تو فتد ز آتش دلسوزی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۰:خوش می‌سازی مرا و خوش می‌سوزی - خوش پرده همی دری و خوش می‌دوزی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۰:دی بود چنان دولت و جان افروزی - و امروز چنین آتش عالم سوزی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۶:گشتم ز غم فراق دیبا دوزی - چون سوزن و در سینهٔ سوزن سوزی


  252. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶۶:امروز ندانم بچه دست آمده‌ای - کز اول بامداد مست آمده‌ای


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۶:در حسن چو عشق نادرست آمده‌ای - در وعده چو عهد خویش سست آمده‌ای


  253. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۲:ای آنکه رخت چو آتش افروخته‌ای - تا کی سوزی که صد رهم سوخته‌ای

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۴:ای خورشیدی که چهره افروخته‌ای - از پرتو آن کمال آموخته‌ای


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۱:با من دو هزار عشوه بفروخته‌ای - تا این دل من بدین صفت سوخته‌ای


  254. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۹:با خندهٔ بر بسته چرا خرسندی - چون گل باید که بی‌تکلف خندی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۰:صد روز دراز گر به هم پیوندی - جان را نشود از این فغان خرسندی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۵:ای رفته و دل برده چنین نپسندی - من می‌گریم ز درد و تو می‌خندی


  255. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۴:با نااهلان اگر چو جانی باشی - ما را چه زیان تو در زیانی باشی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۹:در خدمت ما اگر زمانی باشی - در دولت صاحب قرانی باشی


  256. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۲:تا چند ز جان مستمند اندیشی - تا کی ز جهان پرگزند اندیشی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۰:تا چند ز جان مستمند اندیشی - تا کی ز جهان پر گزند اندیشی


  257. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۷:تا هشیاری به طعم مستی نرسی - تا تن ندهی به جان پرستی نرسی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۸:تا هشیاری به طعم مستی نرسی - تا تن ندهی به جان پرستی نرسی


  258. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۷:مه دوش به بالین تو آمد به سرای - گفتم که ز غیرتش بکوبم سر و پای

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:مه دوش به بالین تو آمد به سرای - گفتم که ز غیرتش بکوبم سر و پای


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۸:جایی که نمودی آن رخ روح‌افزای - بنمای دلی را که نبردی از جای

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۹:با خصم تو از پی تو ای دهر آرای - مهرافزایم گرچه بود کین‌افزای

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۰:در عشق تو ای شکر لب روح افزای - نالان چو کمانچه‌ام خروشان چون نای

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۱:خود را چو عطا دهی فراوان مستای - وز منع کسی نیز مرو نیک از جای


  259. مولانا » فیه ما فیه » فصل یازدهم - مشتاقیم الّا چون می‌دانیم که شما به مصالح خلق مشغولید زحمت دور می‌داریم:تو جوهری و هر دو جهان مر ترا عرض - جوهر که از عرض طلبند هست ناپسند


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - در مذمت دشمنان و جاهلان:این ابلهان که بی‌ سببی دشمن منند - بس بُلفضول و یافه‌درای و زَنَخ زنند


  260. مولانا » فیه ما فیه » فصل شصت و دوم - دوستان را در دل رنجها باشد که آن به هیچ دارو‌یی خوش نشود:آسمان‌هاست در ولایت جان - کار فرمای آسمان جهان


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸ - در مدح محمد ترکین بغراخان:چرخ نارد به حکم صدر دوران - جان نزاید به سعی چار ارکان


  261. مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:ای مسند تو ورای افلاک - قدر تو و خاک توده، خاشاک


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶:من کیستم ای نگار چالاک - تا جامه کنم ز عشق تو چاک

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷:ای بلبل وصل تو طربناک - وی غمزت زهر و خنده تریاک


  262. مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:بس که شنیدی صفت روم و چین - خیز و بیا ملک سنایی ببین


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۹ - خطاب به خواجه قوام‌الدین ابوالقاسم:تا سرا پرده زد به علیین - قدر صدر اجل قوام‌الدین

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۱:ای به عین حقیقت اندر عین - باز کرده ز بهر دیدن عین

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۳:ای خرد را جمال و جان را زین - ذکر و شعر توام چو دین و چو دین



sunny dark_mode