ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۸ شنید بنده که فرمانده جهان می گفت که غم مخور تو که تیمار کارتو ببرم ز خوردنیها من خود همین غمی دارم چو زین برآمدم آخر ازین سپس چه خورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، فردی میگوید که فرمانده جهان به او دلداری میدهد و از او میخواهد که نگران نباشد و بگذارد تا او به کارهایش رسیدگی کند. اما خودش هم از غم و مشکلاتی رنج میبرد و نمیداند چه طور باید از این غمها رهایی یابد.
هوش مصنوعی: بنده شنید که فرمانده جهان میگفت: ناراحت نباش، من خودم به فکر مشکل تو هستم و آن را حل خواهم کرد.
هوش مصنوعی: من از خوردنیها فقط همین ناراحتی را دارم که وقتی از این دنیا بروم، بعد از آن چه چیزی باید بخورم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نظر همی کنم ار چند مختصر نظرم
به چشم مختصر اندر نهاد مختصرم
نمیشناسم خود را که من کیم به یقین
از آنکه من ز خود اندر به خود همی نگرم
عیان چو باز سفیدم نهان چو زاغ سیاه
[...]
اگر چه نیستت از چشم دوستان آزرم
چرا نیاید ازین شیبت سپیدت شرم
ایا به عالم عهد از تو نوبهاروفا
چرا چنین ز نسیم صبات بیخبرم
به خاصه چون تو شناسی که رنگ و بوی نداد
خرد به باغ سخن بیشکوفهٔ هنرم
به صد زبانت چو سوسن بگفته بودم دی
[...]
جمال شاه سخا بود و بود تاج سرم
وحید گنج هنر بود و بود عم به سرم
به سوی این دو یگانه به موصل و شروان
دلی است معتکف و همتی است برحذرم
هنر بدرد ز دندان تیز سین سخا
[...]
چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم
مه دو هفته درآمد به تهنیت ز درم
بداد مژده عید از لطف چنانک گرفت
ز فرق تا به قدم جمله در گل و شکرم
مرا به شادی رویش به سینه باز آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.