تویی که عارض رخسار دلستان داری
دلم به غمزه ربودیّ و قصد جان داری
تو بوستان جمالیّ و ناشکفته هنوز
هزار غنچه بر اطراف بوستان داری
بدین رخ چو مه و قامت چو سرو روان
تو را همیرسد ار سر بر آسمان داری
چو در کنار نیایی کجا توان دیدن
دقیقهای که تو از لطف در میان داری
من ار ز پای درآیم تو را چه غم که چو من
هزار عاشق سرگشته در جهان داری
میان زمره خوبان مرا دلی گم گشت
توی ز جمله این دلبران که آن داری
ز دوستیّ تو کارم به کام دشمن شد
روا بود که چنین دوست را چنان داری
غمت به جان بخریدم خدات مزد دهاد
کز آن متاع نفیس اینچنین زیان داری
ز خاک درگه تو زآن مرا نصیبی نیست
که آب دیده خلقی بر آستان داری
مدام سبز بود گلشن محبت ما
اگر تو آب سخن اینچنین روان داری
تو آن مهی که تو را گفت سیف فرغانی
حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است که شاعر به توصیف ویژگیهای فیزیکی و روحی او میپردازد. معشوق با چهرهای دلربا و قدی افراشته در نظر شاعر مانند گلستانی است که هنوز شکوفههایش باز نشدهاند. شاعر احساس میکند که دلش را با غمزههای معشوق ربوده و با وجود هزاران عاشق اطراف او، به عشقش دچار ناکامی شده است. او میگوید که وجود معشوق برای او بسیار مهم است و در غیابش نمیتواند به زندگی ادامه دهد. همچنین شاعر از درد و رنجی که به خاطر عشق بیثمر خود متحمل شده، سخن میگوید و به نوعی از ناتوانی در رسیدن به معشوق و عذاب ناشی از آن ابراز تأسف میکند. در پایان، شاعر از معشوق درخواست میکند که لطافت کلامش را حفظ کند تا عشقشان همواره سرسبز بماند.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که چهره زیبایی داری، دلم را با نگاه فریبندهات دزدیدی و میخواهی مرا بکشی.
هوش مصنوعی: تو مانند باغی زیبا و پرگل هستی که هنوز شکوفههای فراوانی در اطراف خود داری.
هوش مصنوعی: اگر چهرهات همچون ماه و قامتت مانند سرو باشد، روح و وجودت میتواند به اوج برسد، حتی اگر سرت به آسمان باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که در کنار تو نباشم، چگونه میتوانم لحظهای را ببینم که تو با لطف و مهربانیات در میان هستی؟
هوش مصنوعی: اگر من از عشق تو دل بکنم و پایم را کنار بکشم، برای تو چه فرقی میکند؟ چون تو در این دنیا هزاران عاشق ناآگاه و سرگردان دیگر داری.
هوش مصنوعی: من در میان خوبان دلباختهای دارم که در جمع این دلبران، تنها تو را میخواهم.
هوش مصنوعی: به واسطه دوستی تو، کارم به نفع دشمنانم تمام شد. جای تعجب نیست که تو با چنین دوستی این طور رفتار میکنی.
هوش مصنوعی: غم تو را با جان خود خریدم، خداوند به تو پاداش دے تا از این متاع باارزش، چنین زیان نبینی.
هوش مصنوعی: از خاک مکانی که تو در آن هستی، نصیب من چیزی نیست. فقط دلیل آنکه مردم بر درگاه تو اشک میریزند، نشاندهندهی جایگاه توست.
هوش مصنوعی: اگر تو به صحبتهایت با این لطافت و محبت ادامه دهی، همیشه باغ عشق ما سرسبز و پررونق خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو همان ماهی که سیف فرغانی دربارهات گفته است، آیا آن چیزی که در دهان داری شیرین است یا نه؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
دوم به لطف نگویم که در جهان داری
همین شعر » بیت ۱۱
چو دوست گفت سخن، گفت سیف فرغانی
حدیث یا شکر است آن که در دهان داری
به حق آنک تو جان و جهان جانداری
مرا چنانک بپروردهای چنان داری
به حق حلقه عزت که دام حلق منست
مرا به حلقه مستان و سرخوشان داری
به حق جان عظیمی که جان نتیجه اوست
[...]
ترا سزد که کنی دعوی جهانداری
که در جهان دلم ملک جاودان داری
جهان دل به تو بخشم کنون که نوبت تست
بزن بزن صنما نوبت جهان داری
اگر تو غاشیه بر دوش مه نهی بکشد
[...]
حدیث یا شکر است آن که در دهان داری
دوم به لطف نگویم که در جهان داری
گناه عاشق بیچاره نیست در پی تو
گناه توست که رخسار دلستان داری
جمال عارض خورشید و حسن قامت سرو
[...]
از آن شکر که تو در پسته دهان داری
سزد که راتبه جان من روان داری
به بوسه تربیتم کن که من برین درگه
نه آن سگم که تو تیمار من بنان داری
نظر در آینه کن تا تو را شود روشن
[...]
دلم ببردی و دانم که قصد جان داری
سر بریدن پیوند دوستان داری
نه شرط صحبت و آیین دوستان دانی
نه رسم و عادت یاران مهربان داری
به خاطرت نگذشت ای طبیب مشتاقان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.