گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

گفتگوی عشق را من در میان انداختم

طرح جوهر من به شمشیر زبان انداختم

نامی از شور محبت بر زبانها مانده بود

این نمک من در خمیر خاکیان انداختم

داشت بردورهدف جولان خدنگ اهل فکر

این پریشان سیر را من بر نشان انداختم

روی دریای سخن را خاروخس پوشیده داشت

این خس و خاشاک را من برکران انداختم

چرخ کاه کهنه ای می داد پیش از من به باد

دانه من در آسیای آسمان انداختم

من ز لوح خاک شستم ابجد عشق مجاز

شورش عشق حقیقی در جهان انداختم

جلوه یوسف نیفکنده است در بازار مصر

از سخن شوری که در اصفهان انداختم