تا دلم در دست آن سیمین بر سنگین دل است
زیر پای من ز آب چشم و خون دل گل است
جز جفای من نگردد در دل سنگین او
بر ندارد سنگ خارا آنچه او را در دل است
نیست نرمی در دلش با دیده پرآب من
سنگ را از آب دیده نرم کردن مشکل است
تا دل سنگین او سازد همی اسباب هجر
از دل مسکین من اسباب شادی زایل است
بابلی چشم است و زنگی زلف و رومی عارضین
آینه با صورت او زنگ و روم و بابل است
خوابم اندر دیده بسمل شد زتیغ هجر او
گر رخم پر خون شدست آن خون زخون بسمل است
نوش جان افزای (دارد) در لب نوشین چرا
پاسخ تلخش مرا پیوسته زهر قاتل است
تا به منزل رفت و محمل خواست بر عزم سفر
جایگاه ماه منزل بود اکنون محمل است
گر به راه اندر زمنزل کاروان را چاره نیست
کاروان عشق او را در دل من منزل است
در دلم بی او صبوری نیست کاندر کیش عشق
بی جمال روی دلبر صبر کردن باطل است
یاد باد آن روز کز دیدار او گفتی دلم
هر چه دل را باید از شادی مرا آن حاصل است
گر مراد کرد از وصال او فراقش بی نصیب
از عطای مجلس عالی نصیبم کامل است
سید سادات شرق و غرب کاندر شرق و غرب
هر که بیتی شعر گوید مدح او را قایل است
عمده اسلام ابوالقاسم علی کاسلام از او
در حریم اهتمام و در نعیم شامل است
آن خداوندی که پیش همت و بر و عطاش
آسمان بی قدر و کان درویش و دریا مبخل است
چون سخن در جود او رانند دریا ممسک است
چون حدیث از علم او گویند سحبان باقل است
کعبه آل نبی شد قبله آل علی
دوستدار کعبه و قبله است هر کو عاقل است
چون علی ذات شریفش صدر و بدر عالم است
چون نبی قدر رفیعش صدر و بدر محفل است
از مدیحش عاجل و آجل همی حاصل شود
دیده معطی کز او هم عاجل و هم آجل است
آنکه از اقبال مدحش خیر آجل کسب کرد
از قبول مجلس او در عطای عاجل است
دیگران در مال و نعمت کسب کردن مایلند
او به نام نیک و نعمت بذل کردن مایل است
بار شکرش را مکان برگردن هر زایر است
زر جودش را وطن در کیسه هر سایل است
حاسدان را گر جراحتهاست بر دلها از او
حشمت او بر جراحتهای ایشان پلپل است
از حلیمی گرچه مستعجل نباشد وقت خشم
از کریمی در قبول معذرت مستعجل است
در امان عدل و بذلش ترمذ و اطراف او
کرخ بغدادست پنداری و نهر معقل است
شاه شاهان پادشا سنجر که شرق و غرب را
شهریار کامگار و پادشاه عادل است
در پناه رایت او در امان تیغ او
از ثریا تا ثری از کاشغر تا موصل است
خان ترکستان ز دست بندگانش نایب است
خسرو غزنی ز دست نایبانش عامل است
هر غلام از نعمتش با نعمت صد خسرو است
هر امیر از لشکرش با حشمت صد هر قل است
اعتمادش بر ضمیر اوست در تدبیر ملک
بس ضمیرا کو ز تدبیر ممالک غافل است
بکر اگر حامل شود نادر بود نزدیک خلق
لفظ بکر او ز انواع معانی حامل است
بذله ای از بذل او سرمایه صد مفلس است
فضه ای از فضل او پیرایه صد فاضل است
مدحت او پیشه کردم تا مرا مقبل کند
مدحت او پیشه کردن پیشه هر مقبل است
وهم من در موج دریای مدیحش غرقه شد
نیست عیب از وهم من دریای او بی ساحل است
تا همی وحشت قرین او بود کو غمگن است
تا همی دهشت ندیم او بود کو بیدل است
وحشت و دهشت نصیب حاسدش باد از جهان
جز حسودش کیست کین هر دو صفت را قابل است
اوست در دعوی جود و مجد و داد و دین به حق
واندرین هر چار دعوی بدسگالش مبطل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر دربارهی عشق و حسرتی که به سیمیندلی دارد، سخن میگوید. او دل سنگین محبوبش را توصیف میکند و تأکید میکند که هیچچیز نمیتواند آن را نرم کند. شاعر به تضاد عشق و جدایی اشاره میکند و میگوید که در غیاب محبوب، شادی از دلش رخت برمیبندد. او همچنین از زیبایی محبوب با اشاره به ویژگیهای ظاهریاش سخن میگوید و خلاصهای از دردی که بهخاطر فراق او متحمل میشود را ارائه میدهد.
سپس شاعر به تمجید از شخصیتهای بزرگ تاریخ اسلام و به ویژه علی (ع) میپردازد، که به عنوان الگویی برای جود، علم و فضیلت معرفی میشود. او رابطه عمیق و وابستگی به عشق و محبت الهی را بیان میکند و در نهایت از قدرت و استحکام حکمرانی پادشاهی عادل به نام سنجر و اثر نیکویی که بر مردم و مملکتش دارد، یاد میکند. شاعر به وفور نعمت و فضیلت در میان مردمی که حول این شخصیتها میچرخند اشاره کرده و به تناقضاتی که حسودان به وجود میآورند، انتقاد میکند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دل من در اختیار آن معشوق زیبای سرد و سنگیندل است، زیر پای من دنیایی از اشک و درد وجود دارد که به مانند گلی در آب و خون است.
هوش مصنوعی: جز ناراحتی من، هیچچيزی در دل او سنگینی نمیکند. حتی سنگ سخت نیز نمیتواند آنچه را که در دل او است، تحمل کند.
هوش مصنوعی: دل او هیچ نرمی و احساسی ندارد و من با چشمان پر از اشک نمیتوانم سنگ را از آب اشک نرم کنم؛ این کار بسیار دشوار است.
هوش مصنوعی: دل سنگین او در حال آمادهسازی و ایجاد مشکلات جدایی است، در حالی که دل من که بیچاره و مسکین است، تمام روزنههای شادابی و خوشحالیاش را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: چشم او به زیبایی و جذابیت بابل میماند، زلفهایش مانند رنگ زنگ است و چهرهاش شبیه رومیان است. این ترکیب از زیباییها در آینه صورتش جلوهگر است، که به نوعی نشاندهنده تأثیر فرهنگها و زیباییهای مختلف بر یکدیگر است.
هوش مصنوعی: در چشمان من خواب، به مانند زخمی از تیغ جدایی او است. اگر لبخندم پر از خون شده، آن خون از درد و زخم جدایی است.
هوش مصنوعی: نوشیدنی لذتبخش چرا جواب تلخ من را میدهد؛ این پاسخ دائماً مانند زهر کشنده است.
هوش مصنوعی: او به منزل رسید و خواست مرکبش را آماده کند. در این میان، مکان او به عنوان منزلگاه، جایی بود که ماه در آن قرار داشت و اکنون زمان حرکت با مرکب فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر زمان به کاروانی برسی، چارهای جز ادامه دادن نخواهی داشت؛ زیرا کاروان عشق او در دل من ساکن است.
هوش مصنوعی: در دل من بیاو تحملی نیست، زیرا در عشق، صبر کردن بدون زیبایی محبوب بیفایده است.
هوش مصنوعی: یاد آن روز بخیر که وقتی او را دیدم، دل من پر از شادی شد و همه چیزهایی که هر دل باید داشته باشد، برای من در آن لحظه به دست آمد.
هوش مصنوعی: اگر در پی پیوستن به او هستم، ولی فراق و دوریام از او نصیبم شده، از لطف و برکت آن مجلس عالی که در آن مناسبتها و محبتها وجود دارد، به اندازه کافی بهرهمند شدهام.
هوش مصنوعی: سید، بزرگترین فرزند پیامبر، در شرق و غرب شناخته شده است. هر کسی که شعری بگوید، به ستایش او میپردازد و به عظمت او اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: اساس و بنیاد اسلام در وجود ابوالقاسم علی است و او در این حوزه مورد توجه و احترام خاصی قرار دارد و در تمام نعمتها و خوشبختیها نیز شامل حال اوست.
هوش مصنوعی: خداوندی که با اراده و بخششهایش، آسمان را بیاهمیت و زمین را برای افراد فقیر و دریا را کممایه نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که سخن از generosity و بخشندگی او به میان میآید، دریا هم کم میآورد و سکوت میکند. و زمانی که از علم و دانش او صحبت میشود، اسب سحبان هم عاجز و کمشأن میشود.
هوش مصنوعی: کعبه که محل تبرک و پرستش است، به خاطر جایگاه اهل بیت پیامبر، به سمت آنان توجه دارد. هر کس که عاقل و با درایت باشد، عشق و ارادت به کعبه و اهل بیت آن را در دل دارد.
هوش مصنوعی: علی با ذات نیکو و والایش، در میان جهان همچون ستارهای درخشان است. او مانند پیامبر، در جمع مردم و محافل، دارای مقام و جایگاهی بسیار بلند و رفیع است.
هوش مصنوعی: هر کس که به وصف و ستایش او بپردازد، هم در این دنیا و هم در آخرت بهرهمند خواهد شد، زیرا او خود نیز در هر دو جهان بخشنده و عطا کننده است.
هوش مصنوعی: کسی که از نعمت و خوششانسی به خاطر ستایش او بهرهمند شده، از پذیرفته شدن در مجالس او و دریافت نعمتهای فوری بهره میبرد.
هوش مصنوعی: برخی افراد به جمع کردن ثروت و امکانات علاقه دارند، اما او تمایل دارد تا نام نیک بسازد و از داشتههای خود در راه کمک به دیگران بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: هر فردی که به سفر میرود، وظیفه دارد که شکر نعمات و خوبیها را بر دوش خود حس کند. همچنین، دارایی و خلاقیت برخی افراد باید در خدمت دیگران قرار بگیرد و این generosity باید در زندگی دیگران تجلی یابد.
هوش مصنوعی: اگر حسودان از دلها جراحتی دارند، باید بدانند که عظمت او بر روی زخمهای آنها مانند مرهمی است.
هوش مصنوعی: هر چند فردی که با حوصله است ممکن است در زمان خشمش شتابزده عمل نکند، اما فردی بزرگوار و بخشنده در پذیرش عذر و پوزش همیشه سریع و آماده است.
هوش مصنوعی: در پناه عدالت و بخشندگی او، ترمذ و مناطق اطراف آن مانند کرخ بغداد به نظر میرسند و رودخانه معقل جاری است.
هوش مصنوعی: شاه سنجر، که پادشاهی شایسته و عادل است، در شرق و غرب حکومت میکند و به عنوان بزرگترین پادشاه شناخته میشود.
هوش مصنوعی: در زیر سایهی پرچم او، از خنجر دشمن در امان هستیم و این امنیت از فراز کوههای ثریا تا مناطق کاشغر و موصل برقرار است.
هوش مصنوعی: خان ترکستان بهواسطهی زیر دستانش دارای قدرت و نفوذ است، و خسرو غزنی نیز به خاطر نمایندگانش در مدیریت امور خود تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: هر فردی که از نعمت و ثروت برخوردار است، به اندازهی آن ثروت ارزشمند است و هر فرمانروا که از پیروان و لشکر خود به خوبی حمایت کند، به اندازهی قدرت و شکوه آن لشکر ارزشمند میباشد.
هوش مصنوعی: او به ضمیر و درون خود اعتماد دارد و در مدیریت کشورش به این دروننگری تکیه میکند، در حالی که بسیاری از کسانی که مدیریت کشورها را بر عهده دارند، از این سوژه غافل هستند.
هوش مصنوعی: اگر زنی باکره فرزندی به دنیا آورد، این امر نزد مردم نادر و کمیاب است، زیرا که واژه "بکر" در واقع معانی مختلف و گوناگونی دارد که هر کدام از آنها قابل تفسیر است.
هوش مصنوعی: ارزش و کرامت بخشش او به قدری زیاد است که با یک کمکی از او میتوان بهاندازه صد فرد بیپول بهرهمند شد و یکی از نعمتهای او به اندازه زینت و فضیلت صد فرد دانشمند است.
هوش مصنوعی: من به ستایش او پرداختم تا نظرش را جلب کنم و در واقع، ستایش او کار هر کسی است که به دنبال دعوت و خوشامد گویی است.
هوش مصنوعی: فکر من در دریای عظمت و زیبایی او غرق شده است، اما این نقص از من نیست، زیرا دریای وجود او انتهایی ندارد و در برابرش، من فقط یک خیال هستم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که وحشت و ترس با او همراه است، او غمگین خواهد بود. و تا زمانی که بیدلی و بیاحساسی با او باشد، او دلشوره و نگرانی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: بگذار حسودش از زندگی وحشت و ترس را بچشد، زیرا جز حسادت چه کسی در این دنیا وجود دارد که این دو ویژگی را تحمل کند؟
هوش مصنوعی: او در بحث سخاوت، منزلت، عدالت و دین، بر حق است و در این چهار موضوع، هر گونه ادعای بدخواهانه او باطل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پای دل در کوی عشقت تا به زانو در گِل است
همّتی دارید با من زانکه کاری مشکل است
من ندانم کین دل دیوانه را مقصود چیست
کو همیشه سوی سرگردانی من مایل است
فیل محمودی فرو ماند اگر بیند به خواب
[...]
بار دل بر تن نهادن کار ارباب دل است
این که عیسی بار خر بر دوش گیرد مشکل است
ای عزیزان رهرو راه دلارام است دل
چون سبکبار است پیش از کاروان در منزل است
مرغ عرشی آرزوی آشیان دارد ولی
[...]
من خیال یار دارم، گر کسی را بر دل است
کز خیال او شوم، خالی، خیالی باطل است
چشم عیارش، به قصد خواب هرشب تا سحر
در کمین مردم چشم است و مردم، غافل است
عشق، در جان است و می، در جام و شاهد، در نظر
[...]
گرچه از باران دیده خاک آن کو پر گل است
پای عاشق در گل از دست دل از دست دل است
بنده را گر پیش خویش از مقیلان خوانی رواست
هر که رو در قبله روی تو دارد مقبل است
دل همه تن اشک خونین گشت و آمد سوری چشم
[...]
یار اگر در دیده پنهان است پیدا در دل است
گر به صورت میکند دوری به معنی واصل است
من به سر آیم به سوی او چو آب آشفتهوار
گر نیاید سرو ما شاید که پایش در گل است
من چو سروم ایستاده پیش او بر یک قدم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.