اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۴۴ شمع دل من روی چو شمع تو بس است چون روی تو نیست شمع و شاهد هوس است با ما چو غم تو ساعتی یک نفس است در حسرت این واقعه بسیار کس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت میگوید که شمع دلش به اندازه شمع عشق او روشن است. وقتی او در کنار نیست، شمع و زیبایی دیگر معنا ندارد. او همچنین اشاره میکند که غم دوری معشوق به سراغش آمده و بسیاری دیگر نیز در حسرت این حالت به سر میبرند.
هوش مصنوعی: شعلهی دل من به اندازهی شعلهی تو روشن است، اما وقتی تو در کنارم نیستی، فقط یک شمع و یک معشوقهی آرزوها باقی میماند.
هوش مصنوعی: زمانی که ما به یاد غم تو هستیم، حتی یک لحظه برای ما بینهایت طولانی و پر از حسرت است و این حسرت را خیلیها تجربه کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غم خوردن این جهان فانی، هوس است
از هستی ما به نیستی، یک نفَس است
نیکویی کن اگر ترا دسترس است
کاین عالم، یادگار بسیار کس است
در کوی تو صد هزار صاحب هوس است
تا خود، به وصال تو، که را دسترس است
آن کس که بیافت، دولتی یافت عظیم
و آن کس که نیافت، داغ نایافت بس است
نیکویی کن چون که ترا دسترس است
کاین عالم یادگار بسیار کس است
مقصود ز روزگار این یک نفس است
جویندهٔ این حدیث بسیار کس است
تذکیر مذکّران بی حاصل را
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
مر وصل ترا هزار صاحب هوس است
تا خود به وصال تو که را دسترس است
آن کس که بیافت راحتی یافت تمام
وانکس که نیافت رنج نایافت بس است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.