گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

مرا هاتفی داد ناگاه توبه

بگو گفت استغفرالله توبه

بگفتم ز می توبه کردم خدایا

به رغبت، نکردم به اکراه توبه

شب و روز اورادِ من توبه باشد

سحرگاه توبه، شبان گاه توبه

مرا گفت یاری پراکنده خو کن

نگیرند از سر به هر ماه توبه

اگر نشنوده توبه ی من شهنشه

کنم از جوارِ شهنشاه توبه

نی ام پای بندِ حطامِ مزوّر

هم از مال توبه ، هم از جاه توبه

کنم توبه از توبه ی سست کردن

که محکم نباشد ز برناه توبه

سیاهی برفت و سفیدی درآمد

به تقوی کنون می دهد راه توبه

نزاری ز دشمن ببر یعنی از خود

به نیکی توقّع ز بدخواه توبه