وه که اگر پیام ما، صبحدمی صبا برد
جانب آشنای ما، قصه آشنا برد
خوب و خوش است و جان فزا، صبح که قاصد صبا
بر در آشنای ما، عرض سلام ما برد
روی تو نور چشم من، برد و فزود حیرتم
بدر منیر، کی طمع، بر شفق سها برد
هم تو به تیرش ار زنی، این دل خفته به خون
از تو که قاتل منی، پیش که ماجرا برد؟
خود تو بگو که همچو من، تیر به دل کشیده ای
این دل پاره پاره را، پیش که و کجا برد؟
چند ملاحتش کنی، آنکه فدایی تو شد،
سینه ز نیش تیر تو، جای دگر چرا برد؟
عارض و لعل و طره ات، هرسه گرفته یک وطن
این دل درد پرورم، بار جدا جدا برد
زلف تو روزگار من، کرد چو خویشتن سیه
بنگر ازآن سیاه وش، این دل ما چها برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.