تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو
روز بر کج کلهان کرده سیه کاکل تو
برسر موکب خورشید جبینان تو شهی
هندوی چتر گشا بر سر شه کاکل تو
رفت بر باد هوا رشته جمعیت ما
می ندارد سر این رشته نگه کاکل تو
دل به فکر ذقن توست دریغا که نشد
دستگیر دل افتاده به چه کاکل تو
تا سوی خویش کشد دل ز همه روی زمین
رسن آویخته از طارم مه کاکل تو
سرنتابند هنوز از ره تو مسکینان
باهمه سر که فکنده ست به ره کاکل تو
چون رهد جامی ازینسان که شود دام رهش
گه خط سبز تو گه زلف تو گه کاکل تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.