گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

ای ز تو کوه کوه غم بر دل مبتلای من

نیست مراد خاطرت جز غم و جز بلای من

هر مژه کرده جوی خون بر رخ من روان ولی

کیست که با تو دم زند از من و ماجرای من

مهر و وفای من مبین ترک جفای خود مکن

زانکه جفای چون تویی نیست کم از وفای من

گر چو سگان دهند ره در پی محمل توام

چرخ به فرق سرکشد هودج کبریای من

نامه صفت سیاه رو مانم اگر نه فضل تو

خامه مغفرت کشد بر ورق خطای من

باد همیشه تا بود نام و نشان ز بود ما

مسند ناز جای تو خاک نیاز جای من

تا به کرشمه گفته ای مردم چشم جامیم

چشم سپهر می برد سرمه ز خاک پای من