گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

می نیارد عدم شود موجود

این عیان است پیش اهل شهود

عقل در کشوری که هست حکم

نتواند شدن وجود عدم

عالم آنجا که صورت علمی ست

نسبت آن به هست و نیست یکی ست

ذات ممکن که هست محض قبول

کرده تسلیم امر و ترک فضول

بود قابل وجود را و سبب

قابلیت بود زبان طلب

آفتاب اقضای روز کند

همه ذرات ازو بروز کند

جلوه گر گشت اقتدار قدیر

که از آن می شود به کن تعبیر

فیکون است آن قبول وجود

معنیش امتثال خواهد بود

قابل کون بود چون ممکن

کون در وی نهفته و کامن

متعلق چو شد ارادهٔ حی

کون و کاین بروز کرد از وی

باطن و ظاهر است اسم خدا

لیک نسبت به ذات هست جدا

هم چنین فاعل است و هم قابل

فهم این نکته کی کند جاهل؟

در وجود اجتماع فعل و قبول

پیش روشندلان بود معقول

آن وجودی که عینی ذات است

دو شئون است و دو اضافات است

غیر مجعول عین حق باشد

جعل مخصوص ما خلق باشد

دو بدین است عاجل و کامل

از یکی فاعل از یکی قابل

قابل و فاعل از یسار و یمین

هر چه آن داد می پذیرد این

فعل او جز به نور او نشود

مظهرش جز ظهور او نشود

مطلق از جملهٔ صفات خود است

متعین به عین ذات خود است

این حقیقت به عین محجوبان

چشم کور است و روی محبوبان

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]