شدم ز توبهٔ بی صرفه در بهار خجل
مباد از رخ پیمانه میگسار خجل
ز مایه داری اشکم خوش است خاطر دوست
خدا کند، نکند دل مرا ز یار خجل
نکردمش گرو باده از گرانجانی
شدم ز خرقهٔ پشمینه در خمار خجل
فکنده مهره به ششدر مرا تهیدستی
نشسته ام ز حریفان بد قمار خجل
دل فسرده مرا کرده ز آب دیدهٔ خویش
چو تخم سوخته، از ابر نوبهار خجل
نه دست عقده گشایی نه ذوق تسلیمی
چو من مباد کس از جبر و اختیار خجل
به این دو قطره ی خون می کنم گل افشانی
اگر نگردم از آن نازنین سوار خجل
گلوی تشنه من موج خیز کوثر شد
چرا نباشم از آن تیغ آبدار خجل؟
خدای را لب پیمانه بر لبم دارید
گران خمارم و از دست رعشه دار خجل
چه شکرها که ندارم ز بی سرانجامی
چو دیگران نیم از روی روزگار خجل
به زیر تیغ تو از شرم ناشکیبایی
چو شمع می گزم انگشت زینهار خجل
نه دل به جا و نه دین، تا کنم نثار، حزین
نشسته ام به سر راه انتظار خجل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس خجلت و شرم خود در مواجهه با عشق و میگساری سخن میگوید. او در بهار و روزهای شاد به خاطر غم و بیسرنوشتی خود خجل است و از تقرب به محبوبش میهراسد. دلش به خاطر فراق و دوری از یار شکسته و در احساس تهیدستی، او را به تفکر فرو برده است. شاعر از نبود راهی برای تسلی و دلخوشی میگوید و از شرم خود در برابر عشق و دردش ابراز ندامت میکند. نهایتاً، او در انتظار و ناامیدی به سر میبرد و حس میکند که در عشقش شکست خورده است.
هوش مصنوعی: من از توبهای که نتیجهاش هیچ بود در بهار خجالتزده شدم، امیدوارم از چهرهٔ مینوشی که در دست دارد، خجل نباشم.
هوش مصنوعی: از آنجا که به خاطر دوستی، اشک من شیرین است، امیدوارم که خدا کند دل من در برابر یار خجالت نکشد.
هوش مصنوعی: من به خاطر سنگینی شراب، خودم را در گرو آن قرار ندادم و از پوشش پشمیام در حال مستی و شرمگینی قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: من در میان جمع باخت و با تاسهایی که دیگران انداختهاند، احساس تنهایی و ناتوانی میکنم و از حریفان ناتوانی که در این بازی قمار حضور دارند، خجالتزدهام.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر اشکهایی که ریختهام، مانند تخم سوختهای شده است که از باران بهاری شرمنده است.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من وجود ندارد که نه دستانش برای گشایش مشکلات فعال باشد و نه از تسلیم لذت ببرد. نه من از اجبار و نه از اختیار خجالت میکشم.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر این دو قطره خون، به دور از شرم و عذاب وجدان، به یاد آن معشوق نازنین گل بدهم.
هوش مصنوعی: گلوی تشنهام به آب زلالی مانند کوثر تبدیل شده است، پس چرا باید از آن تیغ تند و برنده خجالت بکشم؟
هوش مصنوعی: ای خدا، پیمانهای که در دست دارم سنگین است و حالتی مست دارم که باعث شرمساریام میشود.
هوش مصنوعی: من به خاطر بینتیجه بودن زندگیام، به اندازهی دیگران شکرگزار نیستم و از رفتار روزگار خجالتزدهام.
هوش مصنوعی: از شدت شرم ناشکیبایی در برابر تو، مانند شمعی که میسوزد، انگشت خود را گزیدم و از عذرخواهی خجل هستم.
هوش مصنوعی: نه دل من در جایی آرام است و نه ایمانم، تا بتوانم چیزی را فدای او کنم. من با حالتی ناراحت و خجالتزده در انتظار نشستهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.