شه صدور و خداوند من شهاب الدین
توئی که محض وفائی مر این وفاجو را
به صدق دعوت در قحط سال جود و سخا
محل صدق و وفائی مر این دعاگو را
ز کوی لطف و به حکم کرم ز روی جواب
دعای من برسان صاحب ملک خو را
بگو که رقعه میمون رسید و بوسیدم
چنانکه اهل وفا روی یار گلبو را
حدیث دفتر بر خاطرم فرامش نیست
که یاد نام تو ثبت است خاطر او را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به زیر طاق دو ابرو ساحرند او را
که کرده اند مسخر عموم اردو را
مرا به خیره ملامت چی می کند بد گوی
چگونه دوست ندارند روی نیکو را
به سیل دیده ی من بنگرید اگر خواهید
[...]
بس است تیغ تغافل من بلاجو را
مکن به خون من آلوده تیغ ابرو را
کجاست جاذبه طالع سلیمانی؟
که آورد به سرای من آن پریرو را
چو داغ لاله به خون کعبه غوطه زد آن روز
[...]
جهان کهنه چو نو کرد عادت و خو را
به قبله ی عربی آورد عجم رو را
شفیع روز قیامت، محمد مرسل
که قبله گاه جهان کرده طاق ابرو را
شهی که کرده ز درویشی و تهیدستی
[...]
بهگلشنیکه دهم عرض شوخی او را
تحیرآینهٔ رنگ میکند بو را
خموشگشتم و اسرار عشق پنهان نیست
کسی چه چارهکند حیرت سخنگو را
سربریدههماینجا چوشمع بیخواباست
[...]
دهد بباغ اگر جلوه قد دل جو را
کناره جوی شود سرو بن لب جو را
بغیر هندوی خال تو ای بهشتی روی
نداده جای کسی در بهشت هندو را
کنند عید خلایق اگر بماه صیام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.