لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

چون لاله جگر چاک شدم غرقه بخون هم

از داغ درون سوختم از زخم برون هم

افتاده ام ایشمع چو پروانه بپایت

آتش زده ام دین و دل و صبر و سکون هم

چند ای بت کافر بچه در غارت دینی

این کار مگر بر تو ثواب است و شکون هم

دایم بزبانها من بد روز چو شمعم

از زخم زبان سوختم از بخت زبون هم

در کوی بتان لاف بزرگی و هنر هیچ

آنجا بوی اصل و نسب فضل و فنون هم

میسوخت دل از عشق تو چونشمع سراپای

افزود غمت بر سر آن داغ جنون هم

اهلی ز غم عشق تو با خویش نپرداخت

دیوانه صفت زیست همه عمر و کنون هم

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
جامی

جان داغ تو دارد جگر غرقه به خون هم

تاراج غمت شد دل و دین صبر و سکون هم

گفتی که به جان عاشق من بودی ازین پیش

والله که همانم من و زان بیش کنون هم

بس عشق که آن کم شد و بس حسن که آن کاست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه