از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش
طوطی زده منقار بخون جگر خویش
من چون نخورم خون ز جگر گوشه مردم
یعقوب شنیدی که چه دید از پسر خویش
در خاک اگر افکنی از عرش غمم نیست
زنهار مینداز مرا از نظر خویش
آن گمشده ام من که ندارم خبر از خود
کو واقف حالی که بپرسم خبر خویش
از گوهر خود تیغ زبان چند کشد خصم
امید که تیغ تو نماید گهر خویش
داغی است بهر گام درین رهگذر تنگ
طاووس صفت پهن مکن بال و پر خویش
تا پا بسر خود ننهی دوست نیابی
اهلی بسر دوست که بگذر ز سر خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال و هوای عاشق است که در مسیر عشق و شوق معشوق، از خانه و خانوادهاش دور شده و به ویرانهای رسیده است. او در دل خود با سنگینی احساساتش دست و پنجه نرم میکند، زیرا معشوقش را در این ویرانه پیدا کرده است. شاعر با اشاره به نی و جام شراب، جوش و خروش عشق را به تصویر میکشد و دربارهٔ نزدیک بودن عشق و درد جدایی صحبت میکند. همچنین از حال مجنون هم یاد میکند و به نگرانی او دربارهٔ وضعیت عاشق اشاره میکند. بهطور کلی، شعر احساسات عمیق و مصیبتهای عاشقانه را به زیبایی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: حسرت آن لبهایی را میخورم که جوابی برای عشق و محبت ندارند. مانند طوطیای هستم که در حالی که منقار خود را به خون جگرش میزند، از غم و اندوه درونش رنج میبرد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از دل و جانم به راحتی بگذرم و خون خود را نخورم، چون داستان یعقوب و دردی که از فقدان پسرش کشید، را شنیدهام.
هوش مصنوعی: اگر من را در خاک هم بیندازید، از بالای عرش (خداوند) غم و اندوهی نخواهم داشت. فقط خواهش میکنم که مرا از دیدهات دور نکن.
هوش مصنوعی: من آن گمشدهای هستم که از حال خود بیخبرم. کسی را میشناسم که بتوانم از او دربارهی وضعیت خود بپرسم.
هوش مصنوعی: دشمن از زبان تو میخواهد به نفع خود استفاده کند و بر این باور است که میتواند با سخنان تو، ارزش و برتری خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: این مسیر پر از دشواریها و سختیهاست، بنابراین برای جلب توجه یا خودنمایی، نباید به طور افراطی به نمایش قدرت و تواناییهای خود بپردازی. در اینجا لازم است که با احتیاط و تدبیر حرکت کنی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خود را به عشق و دوستی نرسانی، دوست واقعی نخواهی یافت. باید از خودخواهی و منیت عبور کنی تا بتوانی رابطهای عمیق و واقعی با دیگران برقرار کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلشاد نشستم بمقام پدر خویش
برغم نکند سرد دلم رهگذر خویش
کز هر چه بگیتی خبر هست بجستم
بسیار ندارم ز بزرگی گهر خویش
گه بوسه ستانم ز عقیقی شکر دوست
[...]
ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش
وی در همه آفاق نموده اثر خویش
از چین و ختا تا به فلسطین که رسانید
جز تو به جوانمردی و مردی خبر خویش
خصمان تورا چون تن و جان در خطر افتاد
[...]
در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خویش
کاو صرف رهت کرد به دامن گهر خویش
ما را که امید نظر مرحمت از توست
هر لحظه چه رانی چو سرشک از نظر خویش
زین سان که دلم با سرِ زلف تو در آویخت
[...]
کو حوصله تا بند نهم بر نظر خویش
وین شعله کنم صرفه برای جگر خویش
در راه وفا قافله اشک نیازم
هم پی سپر خویشم و هم راهبر خویش
در بزم وفا سلسله طره یارم
[...]
جایی که گل از ناله کند بال و پر خویش
چون ذره فتادیم به دام نظر خویش
تا کعبه به یک گردش چشم تو دویدیم
شرمنده نگشتیم ز عزم سفر خویش
بی شور جنون فال بیابان نتوان زد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.