از من خبر ای پسر نداری
عاشق شده ام خبر نداری
ما را بفغان میار از غم
گر طاقت دردسر نداری
از زندگی ام چرا ملولی
شمشیر جفا مگر نداری
خواهم که نظر بپوشم از جان
از بسکه بمن نظر نداری
اهلی چه خوش آنکه رخ براهش
بر خاک نهی و بر نداری
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
از من خبر ای پسر نداری
عاشق شده ام خبر نداری
ما را بفغان میار از غم
گر طاقت دردسر نداری
از زندگی ام چرا ملولی
شمشیر جفا مگر نداری
خواهم که نظر بپوشم از جان
از بسکه بمن نظر نداری
اهلی چه خوش آنکه رخ براهش
بر خاک نهی و بر نداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از درد و دل خود صحبت میکند و به معشوق خود میگوید که او را از خود دور میکند، اما در عین حال به وفاداری و عشق او نیز اشاره میکند. او از احساس بیقراری و دیوانگی سخن میگوید و میپرسد که چگونه معشوق میتواند او را رها کند در حالی که او عاشق صادق و یکدلی است. همچنین، بحران جدایی و درد ناشی از آن را توصیف میکند و به امید بهبودی از زخمهای عشق اشاره میکند. در نهایت، شاعر به عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق اشاره دارد و از او تقاضا میکند که همچنان برای او بماند.
هوش مصنوعی: ای پسر، آیا از حال من خبر نداری؟ من به عشق مبتلا شدهام و تو از این موضوع بیخبری.
هوش مصنوعی: مرا از غم و اندوه خود ناراحت نکن، اگر قدرت تحمل درد و مشکلات را نداری.
هوش مصنوعی: چرا از زندگی من غمگینی؟ آیا به یاد ندارید که چقدر سختی و رنج کشیدهام؟
هوش مصنوعی: میخواهم چنان کنم که از احساساتم جلوگیری کنم، زیرا از اندازهی بیتوجهی تو به من ناراحتم.
هوش مصنوعی: اهلی چه زیباست که چهرهات را بر زمین بگذاری و از آن برنکشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا، تو زغم خبر نداری
کز سوز دلم اثر نداری
بردار چو بر درت فتادم
یا خود فگنی و برنداری
تا کی به جواب تلخ سوزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.