سندباد گفت: آورده اند که روباهی در شارع راهی، ماهیی دید، با خود اندیشید که اینجا دریا و رود نیست و نه دکان ماهیگیر که ماهی تواند بود این ماهی بی بهانه و تعبیه ای نباشد ماهی بگذاشت و راه برگرفت در راه حمدونه ای را دید، بر وی سلام کرد و شرط تحیت و مراسم خدمت، بجای آورد و گفت: مرا نخجیران و ددان به حکم اعتمادی به رسالت و سفارت نزدیک تو فرستاده اند و پیغامها داده و می گویند: تا این غایت، ملک سباع، شیر بود و ما را به ظلم و خونخواری رنجها فراوان نمود اکنون می خواهیم که او را از ملک و پادشاهی معزول کنیم و زمام این مهم در دست تدبیر صایب تو نهیم اگر قبول کنی و رغبت نمایی و به تمشیت این مهم اعتناق واجب داری، به فلان موضع آی حمدونه را طمع ملک و پادشاهی در ربود و برفور با روباه بازگشت روباه چون دانست که نزدیک ماهی رسیدند، بایستاد و دستها به مناجات بگشاد و گفت: ای پادشاهی که عقل و جهل در دماغها، تو ترکیب کنی و دانش و سفه در دلها تو جمع آری«یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد اوتی خیر اکثیرا»
اگر این اشارت تحقیق دارد، به چیزی بشارت ده که هیچ صاحب دولت، مثل و مانند آن ندیده بود چون گامی چند برفتند، ماهیی دیدند روباه گفت: الله اکبر و الخلیفه جعفر اینک علامت آنکه دعای من به اجابت مقرون گشت تا چنین علامت پیدا آمد و چنین کرامت ظاهر گشت اکنون تو بدین نعمت سزاوارتری حمدونه این عشوه ها چون شکر بخورد و بر آن کار سوی ماهی رفت و دست دراز کرد رسنهای دام بجست و دست و پای حمدونه محکم ببست و ماهی از دام جدا شد روباه پیشتر رفت و ماهی خوردن گرفت حمدونه گفت: آن چیست که تو می خوری و این چیست که مرا سخت گرفته است؟ جواب داد که پادشاهان را از بند و زندان چاره نیست و رعایا را از لقمه و طعمه، گریز نباشد حکما بر سندباد ثنا کردند و گفتند:
لک القدح المعلی فی المعالی
اذا ازدحم الکرام علی القداح
سندباد را در هرباب، خصل سباق بر اطلاق معین است خصوصا کبر سن و تقدم در شروع علوم و مبادرت در خوض فنون هنر و همواره جمال حال او به زلف و خال فضل و حکمت آراسته بوده است و گلزار الفاظ او از خار کذب و خلاف پیراسته سندباد گفت: من نگویم از شما داناترم و نیز نگویم نادانتر، چنانکه آن اشتر گفت با گرگ و روباه حکما پرسیدند: چگونه بود آن داستان؟ بازگوی.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سندباد داستانی را تعریف میکند که در آن روباهی ماهیای را در محلی بدون دریا یا دکان ماهیگیر میبیند و به این نتیجه میرسد که این ماهی به شکلی بیدلیل در آنجا وجود ندارد. او سپس با حمدونه، پرندهای دیگر، ملاقات میکند و به او میگوید که از طرف شکارچیان و ددان پیغامی برای معزول کردن شیر (پادشاه) به او داده شده است. حمدونه به دعوت روباه پاسخ مثبت میدهد و به او کمک میکند.
روباه در مواجهه با ماهی، از خداوند دعا میکند و نشانهایی از اجابت دعا را دریافت میکند. در این بین، حمدونه متوجه میشود که او برای نجات خود در دام افتاده است و روباه به او توضیح میدهد که پادشاهان همیشه از سختی آزاد نیستند و رعایا باید با طعمه کنار بیایند. در نهایت، حکما از سندباد بهخاطر حکمت و دانش او ستایش میکنند و او خود را نه داناتر و نه نادانتر از دیگران میبیند. این داستان نشاندهنده نیرنگ و حکمت در زندگی است.
هوش مصنوعی: سندباد گفت: شنیدهام که یک روباه در راهی، ماهیای را دید و با خود فکر کرد که در اینجا نه دریا وجود دارد و نه دکان ماهیگیری، بنابراین این ماهی بیدلیل و تصادفی نمیتواند باشد. پس ماهی را رها کرد و به راه خود ادامه داد. در ادامه، او حمدونهای را دید و به او سلام کرد و تمام آداب و رسوم احترام را رعایت نمود. سپس گفت: من به نمایندگی از نخجیران و ددان آمدهام و پیغامها را به تو میرسانم. میگویند که تا این زمان، پادشاهی به نام شیر وجود داشته که به ما ظلم و ستم فراوانی کرده است. اکنون ما خواهان برکناری او از سلطنت هستیم و میخواهیم که این وظیفه مهم به دست تدبیر تو سپرده شود. اگر تو این کار را بپذیری و راغب به همکاری باشی، لطفاً به فلان مکان بیایید. حمدونه نیز به فکر پادشاهی در افتاد و به سرعت به سوی روباه بازگشت. روباه که متوجه شد به نزد ماهی رسیدهاند، ایستاد و دستها را به دعا بلند کرد و گفت: ای پادشاهی که در ذهنها عقل و جهل را میآمیزی و در دلها دانش و نادانی را جمعخوانی.
هوش مصنوعی: اگر این داستان حقیقت داشته باشد، نویدبخش چیزی است که هیچ حاکمی مانند آن را ندیده است. پس از چند قدم، ماهیای دیده شد و روباه گفت: «الله اکبر! و خلیفه جعفر، اکنون نشانهای است که دعای من مستجاب شده و چنین علامتی ظاهر گشته است.» سپس حمدونه به این نعمت سزاوارتر شد و به روباه گفت که باید بخورد و به سوی ماهی رفت. او دستش را دراز کرد و دامی که برای ماهی گذاشته بودند را گرفت و حمدونه را محکم بست. ماهی از دام جدا شد و روباه جلوتر رفت و شروع به خوردن ماهی کرد. حمدونه پرسید: «این چیست که تو میخوری و این چه چیزی است که مرا محکم گرفته است؟» روباه جواب داد که این بند و زندان برای پادشاهان چارهای ندارد و رعایا نیز نمیتوانند از لقمه و طعمه بگریزند. حکما نیز بر سندباد ستایش کردند و گفتند:
هوش مصنوعی: شخص برجسته و بزرگ مانند گیلاس روی درخت است که در میان افراد با ارزش و محترم، همیشه خود را نشان میدهد و در صف اول قرار دارد.
هوش مصنوعی: سندباد در هر فصل، ویژگیهایی دارد که او را از دیگران متمایز میکند، به ویژه سن بالایش و شروع زود هنگامش در یادگیری علوم و فنون هنری. همواره زیبایی شخصیت او با ویژگیهایی چون دانش و حکمت آراسته شده است. او با کلامش، از دروغ و نادرستی دوری میکند. سندباد میگوید: من ادعا نمیکنم که از شما باهوشترم و همچنین نمیگویم که نادانتریم؛ مانند داستانی که آن شتر به گرگ و روباه گفت. حکما از او پرسیدند: آن داستان چگونه بود؟ بگویید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.