یک امشبم که خم ابروی تو محراب است
چرا به گرد من از آب دیده غرقاب است
مرا که با تو نشینم گریستن بر چیست
اگر نه بخت بد وعاشقی زیک باب است
چرا هوای لبت خون من به جوش آورد
اگرنشاندن خون از خواص عنّاب است
شراب در تو اثر کرد وشمع جمله بسوخت
تو آن مبین که مرا از رخ تو مهتاب است
بیا که بهتر از این فرصتی نخواهم یافت
که چشم مست تویعنی که فتنه در خواب است
بیا که غمزه جادو بیارمید از خشم
اگر چه طرۀ فتان هنوز درتاب است
خط ار به گرد عذرات همی نیارد گشت
عجب مدار که مژگانت تیر پرتاب است
متاب سر ز وفا گرچه در زمانه تو
وفا چو فتنه به عهد امیر نایاب است
قوام مُلک،نظام جهان،بهاءالدین
که بر سرآمدِ اسلاف وفخر اعقاب است
عمر بگو وبرستی که ملک و دولت را
تفاخر است به نامش چه جای القاب است
یگانه ای که فلک آفتاب قدرش را
در ارتفاع معالی کمین سُطر لاب است
زبهر خدمتش آید به کارگاه رَحِم
هرآن لطیفه که در مُستقرِّ اصلاب است
زجام همّت او آز را رسد هر دم
همان خلل که خرد را زباده ناب است
ایا رسیده بدان منزلت که هر ساعت
به دولت تو جهان را هزار اعجاب است
فلک به خاک جناب تو انتساب کند
که این نسب به حقیقت بهین انساب است
عقاب چرخ که گیتی شکار مِخلَب اوست
به دور تو چو کبوتر اسیر مضراب است
زتف قهر توشد خشک باغِ عمرِ عدوت
اگرچه لافش ازین برکشیده دولاب است
زباد سرد بد اندیش توست پنداری
که سال وماه فلک در لباس سنجاب است
اگر زفضل وهنر ماند درجهان رمقی
سبب تویی که در تو سرای اسباب است
همیشه تا زشفق روی چرخ سیمابی
به سان خنجر رستم زخون سرخاب است
زخون دل چو شفق باد روی دشمن تو
که اشکش از فزع خنجرت چو سیماب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عاشقانهگی ابراز احساسات عاشقانه شاعر نسبت به محبوبش میپردازد. شاعر با اشاره به خم ابروی محبوبش، فضای معنوی و عاشقانهای را ترسیم میکند که به نوعی باعث غم و گریه او شده است. او به زیبایی لبها و قدرت جادویی محبوبش اشاره میکند و میگوید که تنها یک شب برای ابراز عشق و دیدارست.
شاعر در ادامه به قدرت و عظمت محبوبش به عنوان کسی که در عالم وجود منحصر به فرد است، اشاره میکند و معتقد است که دوران حاکمیت و قدرت او به جهانی شگفتانگیز میانجامد. او از مشکلات و دردهایی که محبوبش برایش ایجاد کرده، صحبت میکند و میگوید که حتی دشمنانش نیز از قدرت او میهراسند و با او مشکلاتی دارند.
به طور کلی، این شعر تجلی عشق، زیبایی و قدرت است که شاعر به آن دلبسته و تحت تأثیر آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: امشب من در حضور زیبایی تو، مانند یک عبادتگاه غرق در احساس هستم. چرا دور و بر من از اشکهای ریخته شده پر شده است؟
هوش مصنوعی: اگر من با تو نشستهام و گریه میکنم، به چه دلیل این کار را میکنم جز اینکه شانس بدی دارم و عاشق هستم؟
هوش مصنوعی: چرا لبهای تو باعث شده خون من به جوش بیاید، اگر خونریزی از ویژگیهای میوه عناب باشد؟
هوش مصنوعی: شراب بر تو تأثیر گذاشت و شمعها را همه سوزاندند، تو نمیدانی که زیباییات چقدر میدرخشد و روشناییاش همانند ماه در شب است.
هوش مصنوعی: بیا که این فرصت را دیگر نخواهم داشت، چشمان جذاب تو مانند خواب و خیال است که در آن فتنهای نهفته است.
هوش مصنوعی: بیا تا با زیبایی و ناز خود، غم و اندوه را از دل ببریم، حتی اگر نگاه فریبای معشوق هنوز هم دلربایی کند.
هوش مصنوعی: اگر خطی که بر دور عطرها نقش میزند، نتواند گردش کند، شگفتزده نشوید، زیرا پلکهای تو چون تیرهایی به پرتاب در میآیند.
هوش مصنوعی: هرگز از وفاداری خود دست نکش، اگرچه در دنیای امروز وفا به اندازهی فتنهها نادر شده است.
هوش مصنوعی: پایه و اساس حکومت و نظام جهانی به دست بهاءالدین است که بر تارک نسلهای گذشته و آینده میدرخشد.
هوش مصنوعی: عمر بگو و بگذار که سلطنت و قدرت به نام او فخر کند، چه نیازی به القاب و عناوین است؟
هوش مصنوعی: تنها کسی که آسمان به او افتخار میکند، در اوج بلندیها در حالت خاصی جای دارد.
هوش مصنوعی: برای خدمت به او، هر لطافت و حسن که در ریشهها و نطفهها وجود دارد، در کارگاه حیات وارد میشود.
هوش مصنوعی: از جام اراده او، هر لحظه آسیبی به انسان میرسد که عقل از شراب ناب در امان نیست.
هوش مصنوعی: آیا به آن جایگاهی رسیدهای که هر لحظه به خاطر نعمتهای تو، جهان پر از شگفتیها باشد؟
هوش مصنوعی: آسمان در برابر مقام تو سر فرود میآورد، چون این نسبت به حقیقت بهترین و نیکوترین نسبتهاست.
هوش مصنوعی: عقاب در آسمان که شکار زندگی را به چنگ میآورد، به دور تو میچرخد و مانند کبوترهایی است که در دام نوازنده گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: گوشهی قهر تو باعث شده که باغ عمرِ دشمن خشک و بیثمر شود، هرچند او همچنان از موفقیتهایش سخن میگوید و به خود میبالد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که سرما و سختیهای ناشی از تفکر منفی تو باعث شده که به گونهای احساس کنی که زمان و ماههای زندگی همچون موجودی کوچک و بیرنگ هستند.
هوش مصنوعی: اگر در دنیا چیزی از زیبایی و هنر باقی مانده، به خاطر توست؛ زیرا تو خود دلیلی هستی که تمام زیباییها در وجودت جمع شده است.
هوش مصنوعی: همواره تا زمانی که سپیدهدم بر روی آسمان پرده بکشد، رنگ آبی مانند خوشهای از خون سرخاب به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به خاطر درد دل مانند صبحگاهان خونین، چهرهی دشمن تو، از ترس شمشیر تو به حالت لرزانی چون جیوه درآمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کنار من ز سرشک دو دیده غرقاب است
که از دو دیده سرشکم روان چو سیماب است
وداع کردم و پوشیده نیست بر عشّاق
که رستخیز قیامت وداع احباب است
انیس شیفته هم صحبت است در غم دوست
[...]
بیا که مردمک دیده غرقه در آب است
ببین که اشک روانم به رنگ عناب است
به یاد یار گل اندام، خار همچو سنان
به زیر پهلوی مجروح من چو سنجاب است
ز حال دیده ی بی خواب من چه غم دارد
[...]
ترا که عالم آیینه عالم آب است
چه احتیاج به تحصیل باده ناب است؟
به گرد راز دل ما که می تواند گشت؟
خزینه گهر ما به مهر گرداب است
ز عشق اگر نکنم گریه، نیست بیدردی
[...]
دلم همیشه ز آشوب عشق بی تاب است
درین محیط، گهر مضطرب چو سیماب است
چو می به پیش نهم، قسمتم ز غیب رسد
کلید روزی من موج باده ی ناب است
چه سود کوشش غافل، که در طریق طلب
[...]
مرا به میکده صد منت از می ناب است
که حسن ساقی از او نور چشم احباب است
مخواه گوهر از این بحر زآنکه خضر در او
اسیر محنت سرگشتگی چو گرداب است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.