آدمی در هر جایگاه که بارجست و راه یافت خواه فراز تخت خواه بالای دار. خوشتر آنستی که از بن دندان و میان جان نی روی دل و سرزبان بار خدا را سپاس دار آید و با نرم خوئی و گشاده روئی بر نرم و درشت و شیرین و تلخ جهان روزگذار. رازی اگر دارد هم بدو گوید و چیزی اگر خواهد هم از او جوید. همین مایه که از بند توپخانه والا رسته اند و در آشیانه درویشانه خویش از گزند توپچی و آسیب قراول با زن و فرزند و خویش و پیوند خود آسوده و آزاد نشسته همواره سپاس دار آیند و ستایش بخشایش پاک یزدان و آرام و آسایش جان و تن را پاسگزار، تا کی و به کدام دستاویز کار سردار و دیگر گرفتاران را از این زنجیر و زندان رستگاری خیزد و آزادی و آرام چاره بند و گرفتاری کند. آفتاب شهریاران را که تختش پاینده باد و بختش فزاینده، به خواست خدا مهر آمرزگاری خواهد جنبید و همگان را دیر یا زود کار از بند خواری شمار ارجمندی و کامکاری خواهد یافت. ندانم سرکار خان این شب ها و روزها با آن تب ها و سوزها در چه کار است و بر پست و بلند چرخ بازیگر به چه راه و روش روزشمار؟ بهتر آن است که زشت و زیبای کیهان را به فر بردباری و سنگ و بازوی خویشتن داری و هنگ، بر خود آسان و هموار سازند، و تلخ و شورش را که به خواست خدا دیر یا زود جام بر سنگ است و سنگ بر جام در کام جان شیرین گوار فرمایند. شامی نیست که بامش در پی نباشد و هیچ باغی نه که پیوسته کوب آزمای خزان و دی پاید، شعر:
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
باز یکی روزگار چون شکر آید
اگر دمی دو فر دیدار سر کاری تهی از رنج و آزار یاران خانه دست تواند داد آگاهی فرستند که دریافت آن خرم انجمن را به جان آماده ایم و به سر ایستاده.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.