گنجور

 
یغمای جندقی

شراب از خم به جام آمد خوش آمد

گه عیش مدام آمد خوش آمد

معلق شد سبوی غنچه از شاخ

سرا پا لاله جام آمد خوش آمد

اگر ماه مبارک شد نکو شد

وگر عید صیام آمد خوش آمد

زطوف و سجده مینا و مستان

چمن بیت الحرام آمد خوش آمد

روان بر شط می شد کشتی جام

جهان دارالسلام آمد خوش آمد

در میخانه بگشادند و بوئی

ز رحمت بر مشام آمد خوش آمد

قد شاهد به رامش قامت افراخت

قیامت را قیام آمد خوش آمد

نشسته باده خواران دوش بر دوش

چمانی در خرام آمد خوش آمد

به پهنه رامش اندر توسن جام

ز می زرین ستام آمد خوش آمد

مسوز ار رفت یغما از خرابات

که این ناپخته خام آمد خوش آمد

 
sunny dark_mode