وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳۳ - در حق شمس الدین آمدم سوی سرای شمس دین بازگشتم چون جمال او نبود من چه خواهم کرد بی او آن سرای؟ تشنه را از ساغر فارغ چه سود؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر به سرای شمسالدین میرود، اما زیرا جمال و زیبایی او را نمییابد، ناچار برمیگردد. او احساس میکند که بدون وجود شمس در آن مکان، هیچ اراده و هدفی ندارد و مانند تشنهای است که بدون نوشیدنی، بیهوده در جستجوست.
هوش مصنوعی: به خانه شمس دین آمدم، اما چون او آنجا نبود، دوباره برگشتم.
هوش مصنوعی: بدون او چه کار میتوانم در آن زندگی کنم؟ برای کسی که تشنه است، استفاده از جام پر از آب هیچ فایدهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نان آن مدخل ز بس زشتم نمود
از پی خوردن گوارشتم نبود
این بگفت و رفت از پیشش چو دود
هرچه بود اصلا همه آن هیچ بود
از قضا سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکی مینمود
از قضا دیوانه ای در بند بود
قصۀ من هرچه گفتم میشنود
چون سمند فکرتم جولان نمود
گوی معنی از دو عالم در ربود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.