گنجور

 
وحشی بافقی

ای داده سپهر شرع را نور

از پرتو رأی عالم آرا

ناهید ز مطربی کشد دست

گر نهی تو بر فلک نهد پا

از دست تو کلک معجز آثار

هم خاصیت عصای موسا

دمساز کلام جان فزایت

با معجزه دم مسیحا

از تقویت شریعت تو

متقن همه جا بنای تقوا

از حکم توچرخ کی کشد سر

او راست مگر دو سر چو جوزا

از تهمت نقص و وصمت عیب

حکم تو چو ذات تو مبرا

از نسبت پستی و تنزل

طبع تو چو قدر تو معرا

در ضابطه مسائل نحو

آن نظم که کرده طبعت انشا

کس در عرب و عجم نظیرش

نشنیده به هیچ نحو از انحا

تا نظم ترا ز بر کند چرخ

برداشته سبحه ثریا

افتاده مرا قضیه‌ای چند

اندوه نتیجهٔ قضایا

دردست فقیر کم بضاعت

بود اندکی از متاع دنیا

آنرا به مکاریی سپردم

او رفته کنون به راه عقبا

صادق نفسان گواه حالند

در صدق چو صبح بلکه افزا

مگذار که این متاع بی‌قدر

تاراج شود چو خوان یغما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خواجه عبدالله انصاری

کن اذا احببت عبدا

للذی تهوی مطیعاً

لن تنال الوصل حتی

تلزم النفس الخضوعا

ولو قلت مت مت سمعاً و طاعة

[...]

ابوعلی عثمانی

فَافْتَرَقْنا حَوْلاً فَلَمّا الْتَقَینا

کانَ تَسْلیمُهُ عَلیَّ وَداعاً

سنایی

احسنت و زه ای نگار زیبا

آراسته آمدی بر ما

امروز به جای تو کسم نیست

کز تو به خودم نماند پروا

بگشای کمر پیاله بستان

[...]

انوری

ای خصم تو پست و قدر والا

وی عقل تو پیر و بخت برنا

ای کرده به خدمت همایونت

هفت اختر و نه فلک تولا

ای پار گشاده بند امسال

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

که خواستم از تو زابلهی من

گفتی که رهیم نیست اینجا

ته تو نه رهی تو نه کاهت

ای عشوه فروش باده پیما

انبار و رهی چه حاجت ای خر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه