گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

که خواستم از تو زابلهی من

گفتی که رهیم نیست اینجا

ته تو نه رهی تو نه کاهت

ای عشوه فروش باده پیما

انبار و رهی چه حاجت ای خر

از مطبخ خاص خود بفرما

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode