گنجور

 
وحشی بافقی

پرسیدن حال دل ریشم بگذارید

یک دم به غم و محنت خویشم بگذارید

یاران به میان من و آن مست میایید

گر می‌کشد آن عربده‌کیشم بگذارید

روزی که برید از ره این کشته عشقش

آنچه از دو سه روز از همه پیشم بگذارید

وحشی‌صفتم جامهٔ سد پاره بدوزند

چسبیده به زخم دل ریشم بگذارید