گنجور

 
وحشی بافقی

ز عشق من به تو اغیار بدگمان شده‌اند

کرشمه‌های نهان را نگاهبان شده‌اند

حمایتی که حریفان بزم در بد من

تمام متفق و جمله همزبان شده‌اند

عجب که بادهٔ رشکی نمی‌رود در جام

که سخت مجلسیان تو سرگران شده‌اند

رقابت است که چو در دلی به کینه نشست

کسی ندید که من بعد مهربان شده‌اند

همه برای تو دارند نکته‌ها وحشی

جماعتی ز حریفان که نکته دان شده‌اند