ماه من گفتم که با من مهربان باشد، نبود
مرهم جان من آزرده جان باشد، نبود
از میان بی موجبی خنجر به خون من کشید
اینکه اندک گفتگویی در میان باشد ، نبود
بر دلم سد کوه غم از سرگرانیهای او
بود اما اینکه بر خاطر گران باشد، نبود
خاطر هرکس ازو میشد به نوعی شادمان
شادمان گشتم که با من همچنان باشد، نبود
وحشی از بی لطفی او صد شکایت داشتیم
پیش او گفتم که یارای زبان باشد، نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ناامیدی و بیمهری محبوب سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که با وجود عشق و احساساتی که برای محبوبش دارد، این محبت متقابل نیست و محبوب هیچ توجهی به او ندارد. شاعر از درد و رنجی که ناشی از این نادیدهگرفتن است، شکایت میکند و به این واقعیت اشاره میکند که هرچقدر هم تلاش کند، ارتباطی صمیمی و شاداب بین آنها برقرار نیست. در نهایت، شاعر احساس ناراحتی و بیکسی میکند و از بیتوجهی معشوق ناله میزند.
هوش مصنوعی: گفتم ای ماه، امیدوارم با من مهربان باشی، ولی تو نتوانستی دردهای قلبم را تسکین دهی.
هوش مصنوعی: در میان بیدلی و بیعلت، کسی به من آسیب زد و کاری کرد که گویا هیچ دلیلی برای آن وجود نداشت؛ حتی اینکه گفتگویی کوتاه رخ دهد، وجود نداشت.
هوش مصنوعی: غم و اندوه زیادی بر دلم سنگینی میکرد به خاطر سرگرمیهای او، اما بر ذهنم فشار نمیآورد.
هوش مصنوعی: خاطرههای خوب هر فردی به نوعی از او به وجود میآید و این باعث خوشحالیم میشود که او همیشه در کنار من باشد، اما او در واقع نبود.
هوش مصنوعی: وحشی از بیمحبتی او بسیار گلهمند بود. وقتی پیش او شکایت کردم، گفتم که قدرت بیان این مشکلات را ندارم، اما او هیچ قدرتی نداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.