گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
واعظ قزوینی

گل چو او خواهد شود، بنگر خیال خام را؟

سرو حرف قد زند پیشش، ببین اندام را

می کند کیفیت آن چهره، یک سر جام را

پخته سازد آتش لعل تو، حرف خام را

جنگ آن بدخو، مرا از جان شیرین خوشتر است

کرده باطل شهد آن لب تلخی دشنام را

مدعا از دل برون کن، تا برآید مدعا

شد نگین با نام، تا افگند از خود نام را

میشود در قتلم آن بیرحم، آرام تر

میبرد هرچند از دل بیشتر آرام را

بسکه دارد بامن آن بیرحم دایم زهر چشم

جز ازین نسبت ندانم تلخی بادام را

گرچه بینایی بکار خود، ز حق روزی طلب

بهر ماهی چشم بر دریاست دایم دام را

پر ز ما ناهمدمان روز سیه را رنگ نیست

در غریبی هست واعظ بیشتر غم، شام را؟

 
 
 
سنایی

ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را

بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را

تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم

بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را

جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
سوزنی سمرقندی

ساقیا پیش آر باز آن آب آتش‌فام را

جام گردان کن ببر غم‌های بی‌انجام را

زآنکه ایام نشاط و عشرت و شادی شده است

بد بود بیهوده ضایع کردن این ایام را

مجلسی در ساز در بستان و هر سوئی نشان

[...]

خواجوی کرمانی

ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را

می پرستانیم در ده باده ی گلفام را

زاهدانرا چون ز منظوری نهانی چاره نیست

پس نشاید عیب کردن رند درد آشام را

احتراز از عشق می کردم ولی بی حاصلست

[...]

جامی

من که خدمت کرده ام رندان درد آشام را

کی شمارم پخته وضع زاهدان خام را

تا شدم فارغ به استغنای عشق از هر مراد

بر مراد خویش یابم گردش ایام را

رند و صوفی عارف و عامی مخوانیدم که من

[...]

هلالی جغتایی

یار، چون در جام می بیند، رخ گل فام را

عکس رویش چشمه خورشید سازد جام را

جام می بر دست من نه، نام نیک از من مجوی

نیک نامی خود چه کار آید من بد نام را؟

ساقیا، جام و قدح را صبح و شام از کف منه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از هلالی جغتایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه