گل چو او خواهد شود، بنگر خیال خام را؟
سرو حرف قد زند پیشش، ببین اندام را
می کند کیفیت آن چهره، یک سر جام را
پخته سازد آتش لعل تو، حرف خام را
جنگ آن بدخو، مرا از جان شیرین خوشتر است
کرده باطل شهد آن لب تلخی دشنام را
مدعا از دل برون کن، تا برآید مدعا
شد نگین با نام، تا افگند از خود نام را
میشود در قتلم آن بیرحم، آرام تر
میبرد هرچند از دل بیشتر آرام را
بسکه دارد بامن آن بیرحم دایم زهر چشم
جز ازین نسبت ندانم تلخی بادام را
گرچه بینایی بکار خود، ز حق روزی طلب
بهر ماهی چشم بر دریاست دایم دام را
پر ز ما ناهمدمان روز سیه را رنگ نیست
در غریبی هست واعظ بیشتر غم، شام را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات و عواطف عمیق انسانی میپردازد. شاعر از عشقی صحبت میکند که در آن زیبایی و شفاعت دیگری بر دردها و تلخیهای زندگی غلبه میکند. او به تضاد میان لذت و درد اشاره کرده و از دیالوگهای درونی خود رونمایی میکند. در این بین، عشق را به آتش و شرابی شیرین تشبیه کرده و تلخیهای ناشی از جدایی و دشنامها را با میمیک و زیباییهای معشوق مقایسه کرده است. شاعر در نهایت به اندوه و غمهایی که با عشق به وجود میآید، اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که حتی در بیرحمیها، آرامشهای عمیقتری یافت میشود.
هوش مصنوعی: اگر گلی به زیبایی او بخواهد پیدا شود، آیا به خیال باطل خود توجه میکنی؟ سروهای بلند و خوش قد و قامت در پیش او ایستادهاند، پس قد و قامت او را ببین.
هوش مصنوعی: رخساره تو میتواند به گونهای باشد که کیفیت و زیبایی آن، میتواند اثرگذار باشد و حرفهای نادرستی را به کلامی پخته و عمیق تبدیل کند. حرارت و تأثیر سنگین احساست تو، میتواند سخنان بیارزش را به معانی و مفاهیم ارزشمند بدل کند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر بیان میکند که بر خلاف جنگ و خصومت، برای او مقابله با ناملایمات را به زندگی شیرین prefer میدهد. او حتی تلخی دشنام را با آغوش باز میپذیرد و احساس میکند که این چالشها ارزشمندتر از زندگی ساده و بیدردسر هستند.
هوش مصنوعی: خواستهی خود را از دل بیرون بیاور، تا نتیجهاش آشکار شود. وقتی آرزو به نامی مشخص تبدیل شود، خود آن نام نیز تأثیرگذار خواهد بود.
هوش مصنوعی: شخص بیرحم در هنگام کشتن من، با آرامش بیشتری این کار را انجام میدهد، هرچند که از دل من، آرامش بیشتری حس میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر رابطهام با آن بیرحم، همیشه در حالت زهرآلودی به سر میبرم و جز این نسبت، چیز دیگری در مورد تلخی بادام نمیدانم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بینایی در کار خود دارد و حق را برای روزی طلب میکند، اما همچنان چشمانش به دریا دوخته شده است و همواره دام را میبیند.
هوش مصنوعی: ما در کنار همنشینانمان، روزهای تاریک را رنگ و زیبایی نمیدهیم. در این غیبت و دوری، واعظ بیشتر از همیشه غمگین است، گویا شبهای تیره و تار را بیشتر حس میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را
بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم
[...]
ساقیا پیش آر باز آن آب آتشفام را
جام گردان کن ببر غمهای بیانجام را
زآنکه ایام نشاط و عشرت و شادی شده است
بد بود بیهوده ضایع کردن این ایام را
مجلسی در ساز در بستان و هر سوئی نشان
[...]
ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را
می پرستانیم در ده باده ی گلفام را
زاهدانرا چون ز منظوری نهانی چاره نیست
پس نشاید عیب کردن رند درد آشام را
احتراز از عشق می کردم ولی بی حاصلست
[...]
من که خدمت کرده ام رندان درد آشام را
کی شمارم پخته وضع زاهدان خام را
تا شدم فارغ به استغنای عشق از هر مراد
بر مراد خویش یابم گردش ایام را
رند و صوفی عارف و عامی مخوانیدم که من
[...]
یار، چون در جام می بیند، رخ گل فام را
عکس رویش چشمه خورشید سازد جام را
جام می بر دست من نه، نام نیک از من مجوی
نیک نامی خود چه کار آید من بد نام را؟
ساقیا، جام و قدح را صبح و شام از کف منه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.