گنجور

 
طغرل احراری

دلبرم پُر پُرجفا افتاده است

دور ز آیین وفا افتاده است

بر دلم از ناوک بی‌باک او

صد هزاران زخم‌ها افتاده است

در ره عشقش چو من بسیار کس

از گرفتاری ز پا افتاده است

در هوای وصلش از دور الست

بر سرم این ماجرا افتاده است

زاهدا از قسمت روز ازل

مغ مرا مسجد تو را افتاده است!

قرعه دریاکشی با نام من

از خط کلک قضا افتاده است

طغرل از زیر و بم اشعار تو

ساز مضمون در صدا افتاده است

 
sunny dark_mode