بس که آوردست نخل قامت دلدار گل
سرو را هرگز شنیدی کآورد در بار گل؟!
صافدل را آرزوی سیر گلشن کی بود؟!
بر رخ آیینه از جوهر بود بسیار گل!
عاشقان را نیست از سنگ ملامت چارهای
هیچ در باغ جهان دیدی بود بیخار گل؟!
در تلاش جستجوی باغبان هر سو مرو
همچو او دیگر نمییابی درین گلزار گل!
عالمی تهمتپرست گیر و دار عالمند
کی کند جز خون منصورش ز چوب دار گل؟!
اعتبارات جهان بینغمه زیر و بم است
گر بود در کوه در صحرا نباشد خوار گل!
بس که نتوانم که سازم چاره هجران او
شعله آه من از دل میکند ناچار گل
رتبه ادبار هم بیرونق اقبال نیست
مدعایت میکند از سایه دیوار گل!
باغبان امروز از بهر رضای عندلیب
بار دیگر مگذران در جانب بازار گل
تار قانون نوای او چو بلبل گر کشد
ناخن مطرب کند از نغمه این تار گل
ریز خونم که به تیغ خویش گل داری هوس
تا کند از خون من آن تیغ جوهردار گل!
بس که طغرل همچو گل مضمون رنگین بستهام
میتوان چیدن کنون ز ابیات من بسیار گل!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافت گلها و عشق پرداخته است. شاعر با استفاده از نماد گل برای توصیف معشوق و سختیهای عشق، تأکید میکند که عشق واقعی و زیبایی، بدون درد و خار نیست. او از مشکلات و چالشهای عشق سخن میگوید و بر این نکته تأکید دارد که در دنیا هیچ چیز بیدرد و نقص نیست. در عین حال، شاعر به تلاش باغبان برای پرورش گلها اشاره میکند و میگوید که همچون او، کسی دیگر نمیتواند زیبایی و لطافت را به وجود آورد. غم هجران نیز در شعر حس میشود و شاعر ابراز ناتوانی در تحمل فاصله از محبوب خود میکند. نهایتاً، شاعر با نوعی امید به زیبایی عشق و هنر در شعر، ابراز میکند که میتواند از تجربههای خود شعرهایی زیبا بسازد.
هوش مصنوعی: تا چه حد نخل قامت دلبر را زیبا نشانده است، که هیچگاه نشنیدهای چطور گل سرو را در بار گل میآورد؟
هوش مصنوعی: آدم صادق و باصفا هیچگاه آرزوی خوشی و زیبایی را ندارد، چون بر چهرهاش همچون آینه، زیبایی و صفای گلها نمایان است.
هوش مصنوعی: عاشقان نمیتوانند از انتقادات دیگران به راحتی فرار کنند. آیا تا به حال در باغ زندگی گلی بدون خار دیدهای؟
هوش مصنوعی: در پی پیدا کردن باغبان نرو، چون در این باغ گل، دیگر مانند او را نخواهی یافت!
هوش مصنوعی: بنیاد بر این است که در دنیای علم و دانش، افرادی هستند که به دنبال فریب دادن و بدنام کردن دیگران هستند. در این میان، کسی حقی را که به دیگران میرسد، پایمال میکند و تنها با استفاده از ابزارهای سخت و بیرحم، میتواند به اعتقادات خود دست یابد. گل در اینجا نمادی از نیکی و زیبایی است که در برابر خشونت و ظلم قرار دارد.
هوش مصنوعی: اعتبار و ارزشهای دنیا بدون زیبایی و هنر، مانند صبحی بیسر و صدا و نغمه است. اگرچه ممکن است در کوه یا دشت وجود داشته باشد، اما بدون هنر و زیبایی، ارزشش کمرنگ میشود. در واقع، تمام زیباییها و ارزشها به هم وابستهاند و غنای زندگی به وجود نغمهها و شادیهاست.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه نمیتوانم راه حلی برای دوری او پیدا کنم، ناگزیر دلتنگیام مانند شعلهای است که گلِ وجودم را میسوزاند.
هوش مصنوعی: در شرایطی که اوضاع به نیکی پیش نمیرود، نباید انتظار داشته باشی که شانس و اقبال به تو روی خوش نشان دهند؛ مثل این است که گلهایی که در سایه دیوار هستند، به تمجید و ستایش تو بپردازند!
هوش مصنوعی: باغبان امروز برای خوشنودی بلبل، بار دیگر گلها را به سمت بازار ببر.
هوش مصنوعی: صدای نتهای تار مانند صدای بلبل میباشد و اگر نوازنده با مهارت ناخن بر آن بکشد، میتواند از این آوای دلنشین گلی بسازد، یعنی موسیقی را به شکلی زیبا و دلانگیز اجرا کند.
هوش مصنوعی: خون ریز من که به خاطر عشق توست، میتواند از آن تیغی که زیبا و رنگین است، گل بسازد.
هوش مصنوعی: چقدر من از طغرل مانند گل زیبا شعر سرودهام که اکنون میتوانی از این اشعار، گلهای فراوانی بچینی!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر فروردین فرو شوید همی رخسار گل
وقت دیدار گل آمد حبذا دیدار گل
خرما روزا که ما را تازه و روشن شده ست
عشق با دیدار باغ و دیده با رخسار گل
گر ز شادی روی ما چون گل نباشد عیب چیست
[...]
زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار گل
داد مستان را به عشرتگاه بستان بار گل
غنچه هر برگ طرب کز شوکت دی می نهفت
کرد با باد بهاری یک به یک اظهار گل
بگسل از دامان مطرب چنگ کز مرغان باغ
[...]
باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل
برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل
صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن
چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل
گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد
[...]
تا شنید از باد پیغام وصال یار گل
بر هوا میافکند از خرمی دستار گل
گرنه از رشگ رخ او رو به ناخن میکند
مانده زخم ناخنش بهر چه بر رخسار گل
تا نگیرد دامنش گردی کشد جاروب وار
[...]
نوبهار آمد که افشاند چو حسن یار گل
چون وصال یار ریزد هر خس و هر خار گل
گلفروشی بود مخصوص دل پر داغ ما
کرد بی عزت بهار آخر بهر بازار گل
بسکه طبع کاینات از خرمی آبستن است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.