گنجور

 
طغرل احراری

گر نه‌ای بلبل تو را از صحبت گل‌ها چه حظ؟!

نیستی مجنون تو را از محنت لیلا چه حظ؟!

غوطه در بحر خجالت زن گهر می‌بایدت

مرغ خاکی را ز موج صافی دریا چه حظ؟!

آرزوی وصل از اوهام کی گردد تمام؟!

گر نباشد باده با مخمور از مینا چه حظ؟!

صحبت روشندلان هر جا نمی‌بخشد اثر

سنگ را از تابش مهر جهان‌آرا چه حظ؟!

نیست امکان سخن با یار بی تمهید جهد

گر نه‌ای موسی تو را از طور و از سینا چه حظ؟!

دیده دل صاف کن از تهمت کوری برا

کز فروغ سرمه اندر چشم نابینا چه حظ؟!

گر نه‌ای عاشق مرو در دامن دشت جنون

داغ نبود در دلت از لالهٔ حمرا چه حظ؟!

تا توانی ساز اصلاح مزاج خود ولی

در دماغ فاسدت از عنبر سارا چه حظ؟!

زینهار از حاصل دنیا مرادی پیشه کن

حاصلی گر نیستت از حاصل دنیا چه حظ؟!

خود طبیب خود شو و بیماری خود کن دوا

قابل صحبت نه‌ای از بوعلی سینا چه حظ؟!

مقصد از جنت مرا طغرل بود دیدار او

گرنه دیدارش بود از جنت المأوا چه حظ؟!

 
sunny dark_mode