گنجور

 
طغرای مشهدی

دامن آرزویم پر شده از گوهر اشک

باید آورد به کویت که خریدار تویی

از خم زلف سیه، پا ننهادی بیرون

آفتابی که بماند به شب تار، تویی

 
sunny dark_mode